1403-01-301403-02-09bool(false) پایگاه اطلاع رسانی روزنامه همدان پیام
 
تاریخ چاپ : يكشنبه ، 9 ارديبهشت 1403

کد خبر : 106176

 
خون و خونریزی اوساهای سلمانی
تاریخ خبر : 1398-12-01
نویسنده : ابوعطا
     
   
     
متن خبر :



 شما تا به حال مرغ کاکلی دیده‌اید؟ مرغ کاکلی چهره من است پس از بازگشتن از سلمانی‌هایی که به‌تازگی می‌روم با این فرق که کاکل من مثل کاکل مرغ کامل نیست بلکه نیمه کاکلی غیرمتقارن در قسمت فرق سر است به حدی که چند ثانیه حسی سرخوشانه از «آن‌شرلی» بودن به انسان دست می‌دهد، آرایشگرهای امروزی اصرار دارند این 4 تا شوید روی سر ما را به کاکلی لَخت و شبیه به قاصدک تبدیل کنند و درون روزنه‌هایمان موم داغ بریزند و با فشار بیرون بکشند، گویی که ما در حق آنها ظلمی مرتکب شده‌ایم و خودمان خبر نداریم.
نسل ما از هیچ چیز شانس نداشت تا جوان بودیم شلوارهای ساسون‌دار و پُر پیلی به عرض بادبان تایتانیک مُد بود که ما را مجبور کرد عکس‌های یادگاری بخشی از عمر گران‌بهای خود را تا پایان عمر پنهان کنیم که اسباب خنده زن و فرزند نشود، الان هم که الحمدا... دیگر شلوار و پیراهن مناسب عرض پهلو و شکم ما وجود ندارد و هر چه هست برای دوستان کمرباریک و قلمی است.
وقتی ما کودک بودیم، سلمانی‌ها با چیزی شبیه به دستگاه چمن‌زنی سرمان را اصلاح می‌کردند و قسمت‌هایی از پوست کله و استخوان جمجمه هم به همراه آن مشمول اصلاحات می‌شد، از همان دوران کودکی سعی می‌کردند ظاهر ما را به پهلوان‌های نیمه‌طاس دوران قاجار شبیه کنند، می‌گفتند «بچه رو نباید لوس بار آورد»، «وقتی گشنه بشه سنگ سیاه هم می‌خوره»، «دشمنی بدتر از اولاد و شاخ گاوی بدتر از داماد نیست»، این‌ها مجموعه‌ای از آموزه‌های تربیتی بود که در مورد ما اجرا می‌شد، بگذریم از مراسم «پوست‌کنون» با لیف و کیسه در حمام که مانند مرغ پرکنده مابین زانوان پدر یا مادر فشرده می‌شدیم و تا زمانی‌که پوستمان به رنگ خون درنمی‌آمد خبری از رهایی نبود، بعدتر که نوجوان شدیم و تحصیلات را در دبیرستان پی گرفتیم اگر بلندی موهایمان به حدی می‌رسید که با نوک ناخن ناظم‌ها قابل‌لمس بود مشمول تراشیده شدن با ماشین 4 و 2 می‌شدیم، ماشین‌های دستی که عموماً و در بیشتر اوقات کُند بودند و وقتی دسته‌ای از موهایمان را می‌کندند با چشمانی مملو از اشک خود را کنترل می‌کردیم چون «افت داشت که مرد گریه کنه»، سلمانی‌های آن زمان اصلاً نرمش و لطافتی در کارشان نبود و بسیاری از آنها اشتغالات دیگری در زمینه تبدیل پسرها به مرد هم داشتند و تا پیش از مراسم مرد شدن به‌هیچ‌عنوان اجازه نمی‌دادند بدون تخته روی صندلی بنشینی، آن زمان اوستاهای سلمانی در کار خود مرد عمل بودند؛ به‌قول سعدی شیرازی «گروهی عملدار عزلت‌نشین، قدم‌های خاکی دم آتشین» چنان کله و گردن را با یک دست ثابت نگاه می‌داشتند یا به این‌ور و آن‌ور می‌چرخاندند که انگار کله عروسک فنری را کوک می‌کردند و خون و خونریزی از پس گردن و خط گیجگاهی در سلمانی‌های قدیم امری عادی بود، حالا اما کار برعکس شده و باید صدبار از این بزرگواران جدید تقاضا کنیم که برای ما کاکل درست نکنند و ابروها و سوراخ گوشمان را به حال خود بگذارند، ای داد از روزگار، درست گفتند که «پیشانی منه کوجا میشانی.»

 
 
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.