به مناسبت انتشار کتاب پژوهشهایی درباره آثار علمی و فلسفی ابنسینا که اخیراً از سوی انتشارات رمز منتشر شده است، با گردآورنده و ویراستار این اثر جعفر آقایانیچاوشی عضو هیأتعلمی دانشگاه صنعتیشریف مصاحبهای ترتیب دادیم تا از زبان وی بیشتر با این اثر آشنا شویم. متن زیر حاصل این گفتوگو است:
آقای دکتر لطفاً اندکی درباره این کتاب توضیح دهید و بگویید آیا این اثر با آثاری که پیش از این در ایران منتشر شدهاند تفاوتی ماهوی دارد یا خیر؟
پرسش خوبی است؛ اما برای پاسخ به آن ذکر چند نکته ضروری است. نکته نخست اینکه ما ایرانیان چنانکه باید و شاید، بزرگان علمی و فلسفی خود را عموماً و بهخصوص ابنسینا را نشناختهایم و همین شناخت نداشتن موجب شده تا نتوانیم متاع ارزشمند خود را در بازار جهانی عرضه کنیم؛ درحالیکه غربیان، در این زمینه به شدت از ما پیشی گرفتهاند. مثلاً اگر کارهایی که انگلیسیها درباره نیوتن، ایتالیاییها در مورد لئوناردو داوینچی و فرانسویان در مورد دکارت کردهاند را با کارهایی که ما در مورد ابنسینا کردهایم مقایسه کنید، آنوقت متوجه میشوید که ما چقدر از آنها فاصله داریم. آنها از تولید فیلمها و سریالهای تلویزیونی گرفته تا چاپ کتاب و برپایی سمینارها برای بزرگداشت بزرگانشان به نحواحسن بهره بردهاند، ولی ما یک فیلم سینمایی هم که درباره ابنسینا ساختهایم، از واقعیات به دور و به افسانه شبیه است.
اگر هم هالیوود در سالهای اخیر فیلمی از ابنسینا ساخته است، نه برای بزرگداشت این فیلسوف ایرانی، بلکه به خاطر ضربه زدن به او و ایران بوده است، بنابراین اگر ما خودمان تلاش نکنیم، دشمن تاریخ علم ما را هم خواهد نگاشت و آن هم با انبوهی از تحریفات! و در اینصورت ما هیچگاه قادر به اصلاح و مقابله با این تحریفات نخواهیم بود.
با اینحال ابنسینا به جهت گستردگی ابعاد و غنای آثارش، همواره چه در شرق و چه در غرب مطرح و به قول امروزیها مد روز بوده است و این هم باز به برکت دانشمندان منصف و برجسته غربی است که شب و روز خود را برای پژوهش درباره آثار این اعجوبه همه اعصار گذاشتهاند تا از پرتو آن بتوانند به برخی از مسائل علمی و فلسفی روز پاسخ دهند.
تقریباً در اغلب کشورهای مهم جهان از آمریکا، انگلستان و فرانسه گرفته تا الجزایر، هند و پاکستان و... همایشهایی در مورد ابنسینا برگزار شده است. مقالاتی که در برخی از این سمینارها ارائه شده اصلاً قابل مقایسه با آنچه که ما در ایران نوشتهایم، نیستند، بنابراین در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که انگیزه اصلی من از تدوین این کتاب، ترجمه و چاپ برخی از اینگونه مقالات بوده است و شما هم با مروری در مقالات این کتاب با من همعقیده خواهید بود.
چه عاملی موجب شد که اصولاً شما به این کار مبادرت ورزید؟ آیا رشته تحصیلی شما سبب این گرایش شد یا عوامل دیگری در آن مؤثر بودند؟
برای پاسخ به این پرسش باید حدود 40 سال به عقب برگردم، یعنی اوایل انقلاب و زمان جنگ تحمیلی که من در فرانسه و در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه ژوسیو (پاریس۷) به تحصیل اشتغال داشتم. یکی از درسهای اجباری ما درباره فلسفه دکارت بود. استاد ما هم آقای دکتر دومینیک لوکور از دکارتشناسان برجسته فرانسه بود که این درس را ارائه میداد. چندسالی است که از وضع زندگی او بیخبرم، ولی با خاطره خوبی که از این درس داشتم باید بگویم:
گر به مردست روانش پر نور ور بُوَد زنده خدا یارش باد
درسهای استاد بسیار جالب و کلاس هم مملو از دانشجویان فرانسوی و از دیگر ملیتها بود. من برای اینکه درسها خوب در حافظهام جایگزین شوند آنها را ضبط میکردم، هنوز هم نوارهای کاست قدیمی از این درسها را دارم. در روز اول درس که استاد قصد معرفی دکارت را داشت پرسشی را برای دانشجویان بدینگونه مطرح کرد: «چرا دکارت با فلاسفه دیگر فرانسوی، چه قبل و چه بعد از او فرق دارد و در واقع تافتهای جدا بافته است؟» این مطلب را در پرانتز بگویم که فرانسویان همواره خود را عقلگرا معرفی میکنند و این عقلگرایی خود را هم به دکارت نسبت میدهند.
با طرح این پرسش سکوتی بر کلاس حاکم شد. برخی از دانشجویان پاسخی بر زبان آوردند که موردقبول استاد واقع نشد. بعد خود استاد، کلاس را با پاسخ عجیب خود که برای من هم شگفتانگیز بود از تعلیق بیرون آورد. همانگونه که گفتم آن روزها مصادف با روزهای آغازین انقلاب و جنگ تحمیلی بود و رسانههای فرانسه نیز روز و شب اخبار جنگ و انقلاب ایران را با جزئیات پخش میکردند و بهتفصیل درباره آنها به مباحثه مینشستند. استاد گفت: «اگر عوامل انقلاب ایران را ریشهیابی کنید به مذهب تشیع میرسید، که بر خلاف مذاهب دیگر اسلامی، انقلابی است و همواره با شاهان و حاکمان سر ستیز داشته است و آنها را به رسمیت نشناخته است. ابنسینا فیلسوف بزرگ ایرانی هم که غربِ قرون وسطایی، وامدار دانش و فلسفه اوست متعلق به همین مذهب انقلابی شیعه است. او هم به دلیل وابستگی به همین مذهب انقلابی بود که در زمانش با حاکمان قدرت در افتاد و آواره شهر و دیار گردید» و بعد هم چنین ادامه داد: «به نظر من دکارت که یکی از خوانندگان آثار فلسفی ابنسینا به زبان لاتینی بوده، نه تنها در علم و فلسفه، بلکه در شیوه زندگی نیز از سلف ایرانیاش تأثیر پذیرفته است.» بعد هم گفت: «بنیان فلسفی دکارت که در جمله «من میاندیشم، پس هستم (je pense, donc je suis)» خلاصه میشود، متأثر از یک اثر فلسفی ابنسینا درباره انسان معلق است. گذشته از این بهرهگیری علمی و فلسفی، میبینیم که دکارت در طول زندگیاش آرام و قرار نداشت، از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور میگریخت تا منزل امنی بیابد و در سایه آن به کار پژوهشی بپردازد و چنین بهنظر میرسد که در این رفتار هم خواهی نخواهی از ابنسینا الگو پذیرفته است».
من در کلاس درس بسیار خوشحال بودم که استاد این همه از ابنسینا تجلیل میکند، ولی متأسف بودم که ما ایرانیان نمیتوانیم نمونهای از کارهایی را که فرانسویان در مورد دکارت کردهاند را درباره ابنسینا انجام دهیم. همین موجب شد که تألیف کتابی در مورد ابنسینا را با نگاهی نو در برنامه پژوهشی خود در آینده قراردهم.
آیا همین درس استاد فرانسوی و نگاه انقلابیاش به ابنسینا شما را به نگاهی انقلابی در پژوهش درباره کارهای اندیشمند بلند آوازه ایرانی واداشت؟
بله، من پس از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم، و همزمان با تدریس در دانشگاه صنعتیشریف، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم کار تحقیق درباره دانشمندان اسلامی ایران را نیز دنبال میکردم. در این زمان مهدی گلشنی ریاست پژوهشگاه را برعهده داشت و من هم چند ویژهنامه درباره خیام و خواجهنصیر را منتشر کردم. پس از این کار، پروژه ابنسینا را به دست گرفتم و از داخل و خارج ایران مقاله درخواست کردم. متأسفانه اندکی پس از آغاز کار، گلشنی از ریاست پژوهشگاه برکنارشد. دوره رئیس جدید برایم بسیار دشوار و طاقتفرسا بود تا حدی که نمیتوانستم با خیال راحت به پژوهش خود ادامه دهم و بدین سبب مجبور به استعفا شدم.
بعد هم برای چاپ همین کتاب به سراغ مؤسسه حکمت و فلسفه رفتم که مسئول انتشاراتش به این دلیل که اغلب این مقالات ترجمه است از چاپ آن عذر خواست! با میانجیگری گلشنی کتاب را به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در قم سپردم، به امید آنکه در آنجا به زیور چاپ آراسته گردد. مدیر انتشارات آنجا هم پس از یک سال که مرا با بهانههای واهی معطل کرد سرانجام از من خواست که آن قسمت از مقدمه را که من رنجنامه نامیدهام حذف کنم. من هم جواب رد دادم و کتاب را از آنها پس گرفتم و با این اندیشه خود را تسلی میدادم که سرانجام ناشری که قدر این اثر را بداند پیدا میشود و با خود میگفتم:
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهرشناس قابلی
و این گوهرشناس را که جوانی پر شور، وطندوست و دوستدار عظمت ایران اسلامی به نام کامبیز خالقی بود سرانجام پیدا کردم که با چاپ کتاب به طرز بسیار زیبایی تمام خستگی چندساله مرا از تن بیرون کرد.
اکنون مختصری درباره تفاوت این اثر با کارهای گذشته در مورد ابنسینا بگویید.
البته باید از تلاشهای بزرگانی که در این عرصه قلم زدهاند به ویژه شادروانان آیتا...مطهری، استاد حسن ملکشاهی، آیتا...حسنزادهآملی و آیتا... مصباح یزدی قدردانی کرد، که پیشکسوتان ابنسیناشناسیاند، با اینحال این بزرگان توجه خود را بیشتر به مباحث متافیزیکی و عرفان ابنسینا معطوف کرده بودند؛ درصورتی که در غرب ابعاد دیگری از ابنسینا مورد مطالعه قرارمیگرفت که عبارت بودند از ریاضیات، نجوم، کیهانشناسی، موسیقی و... من هم مایل بودم که با ارائه ترجمه اینگونه کارها، تلنگری به ابنسیناشناسی معاصر در کشورم بزنم، البته نمیدانم تا چه حد توانستهام به هدف خود نزدیک شوم.
اگر ممکن است اندکی در مورد نویسندگان مقالات نیز صحبت کنید؟
هم نویسندگان و هم مترجمان کتاب از نویسندگان برجسته و متخصص در حوزه پژوهشی خود هستند. متأسفانه در طول مدتی که این کتاب دست به دست میچرخید، آقای ساسان سپنتا نویسنده ایرانی و آقای مورو زونتا (Mauro Zonta) نویسنده فرانسوی بدرود حیات گفتند و نتوانستند انتشار مقاله خود را شاهد باشند. آقای قسام فینیآنوس
(Ghassam Finianos) نویسنده سوریهای یکی از مقالات هم، بر اثر حمله داعش و گروههای تروریستی به سوریه محل قبلی خود را ترک کرده و من اکنون خبری از او ندارم. یکی از مقالات خوب این کتاب متعلق به آقای گلشنی و شاگرد ایشان آقای جمالی است که درباره آگاهی و رابطه ذهن و مغز از نگاه ابنسینا میباشد. خود من هم 2مقاله درباره کارهای نجومی ابنسینا یکی به فارسی و دیگری به فرانسه نوشتهام که امیدوارم مورد توجه قرارگیرد. مقالاتی هم درباره منطقِ موجهات از نگاه ابنسینا توسط منطقدانان خارجی داریم که توسط استادان ایرانی به فارسی ترجمه شدهاند و این مقالات نیز نگاهی تازه به مباحث منطقی ابنسینا دارند.
آقای دکتر آنطوریکه از عنوان کتابتان پیداست این دومین مجموعه مقالات درباره ابنسیناست که شما تدوین کردهاید، لطفاً فرق آن را با مجموعه پیشین بیان کنید؟
حق با شماست نصف مقالات مجموعه پیشین متن سخنرانیهای همایش ابنسینا در همدان بود که چند سال پیش برگزار شده بود و نصف دیگر هم مقالاتی بودند که خود من سفارش آنها به نویسندگانشان را داده بودم، بنابراین مجموعه حاضر که مقالاتش همگی به سفارش خود من نوشته و یا ترجمه شدهاند فرق بسیاری با مجموعه قبلی دارد که خوانندگان با مطالعه آن به خوبی آن را احساس میکنند.
چرا باز هم به ابنسینا پرداختید نمیشد این مجموعه را به دانشمند دیگری اختصاص دهید که کمتر به آن پرداخته شده است؟
علت این انتخاب تنها دانش ابنسینا نبود، بلکه نقشی بود که این نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرده بود او به تنهایی یک الگوی تمدنساز است.
اگر من باز هم این مجموعه دوم را به ابنسینا اختصاص دادهام به خاطر التزام اخلاقی و پاسداری از دین این دانشمند بوده است. او نمیخواست پزشک مخصوص و یا دانشمند دربار پادشاه ستمگری همچون سلطان محمود شود که شیعهکشی را راه انداخته بود؛ و به همین جهت هم از دست او و عمالش شهر به شهر و کوی به کوی میگریخت. سرانجام هم قربانی این جنگ و گریز شد و در میانسالی و درحالیکه فرصت ازدواج هم نیافت، بر اثر اضطراب و استرس ناشی از خانهبهدوشی به قولنج مبتلا شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
ما باید اینگونه دانشمندی را برای نسل آینده و تمدن نوین اسلامی تربیت کنیم.
آیا ابنسینا غیر از آنچه که گفتید، ویژگی دیگری هم برای الگوپذیری دارد؟
ویژگی دیگر ابنسینا، احاطه داشتن بر بسیاری از دانشهای زمانش بود. امروزه به علت گستردگی علوم و به وجود آمدن دانشهای نوین برخی برآنند که باید برخلاف گذشته فقط در یک علم متخصص شد، عمر انسانی کفاف مطالعه چند علم را برای پژوهشگر معاصر نمیدهد، اما همینها، اغلب در همان زمینه تخصص خود هم قادر به ابتکار و اکتشاف نیستند. من خود با برخی از اینگونه استادان چه در دانشگاه صنعتی شریف و چه در دانشگاههای دیگر حشر و نشر داشتهام و متوجه شدهام که آنها نه تنها در مباحث اولیه ادبیات، دین، فلسفه و سیاست کشور خود ناآگاهند؛ بلکه در زمینه تخصص خود نیز از ابتکار بیبهرهاند مثلاً استاد ریاضی را میشناسم که جبردان است، ولی در مباحث هندسی وارد نمیشود و برعکس.
اگر ممکن است اندکی نیز از زحمات خود در گردآوری مقالات و کارهای دیگر مربوط به این کتاب بگویید؟
اگر عشق به فرهنگ و دانش کشورم نبود بهطور قطع چنین اثری پدید نمیآمد. شما شاید به ندرت کسی را سراغ داشته باشید که خواب و آسایش را برای تدوین کتابی بر خود حرام کند و پس از آمادهسازی کتاب هم 12سال تمام خود را برای چاپ و انتشارش به آب و آتش بزند، بدون اینکه هیچگونه چشمداشت مالی داشته باشد! درحالی که امروزه کسانی هستند که در پوشش استاد و پژوهشگر و با ترفندهای مختلف پولهای هنگفتی به جیب میزنند که عقل شیطان هم از کار آنها درمیماند!
گذشت آن زمانی که دانشمندان به نان شب خود هم محتاج بودند و از این رو عبیدزاکانی به طنز به آنها گفته بود: «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز».
در گزینش این مقالات چه روشی پیش گرفتهاید؟
من بارها گفتهام که روش من در گزینش مقالات آن است که مقاله موردنظر علاوه بر مستند بودن و رعایت اصول مقالهنویسی باید حرف تازهای را مطرح کند و خوانندگان این کتاب با مطالعه مقالات با روش من در گزینش بیشتر آشنا میشوند.
|