کودکان نسل جدید بیشتر از ما قدیمیها اهل حفاظت از محیطزیست هستند که این امر بسیار نویدبخش است اما در عینحال هجوم «مصرفگرایی» در جهان و «ابرچالشهای اقتصادی» در ایران، مسائلی است که نسلهای جدید با آن مواجهاند و این کمی نگرانکننده است.
دوستی فرهنگی تعریف میکرد که روزی تعدادی مربی ایمنی به مدرسه آمده بودند تا مواردی را درباره خاموش کردن آتش به دانشآموزان یاد دهند، زمانی که یکی از مربیان لاستیک خودرویی را برای آموزش شیوه خاموش کردن، آتش میزند فریاد کودکان بلند میشود که «چرا این کار را میکنید اینهمه دودی که تولید میکنید برای محیطزیست و درختان مضر است».
بههرحال امکان نداشت در زمان ما چنین اتفاقی بیفتد، راستش ما آن زمان از هر آتشزدنی کیف میکردیم، با هزار بدبختی از کوه بالا میرفتیم که لاستیکی در بلندترین نقطه آتش بزنیم، با تصور اینکه از پایین چه نور خیرهکنندهای دارد، چرا این کار را میکردیم؟ چون دانش محیطزیستی ما بسیار پایین بود.
بچههای امروز میفهمند که اگر برای تولید پشم، ژنتیک گوسفندان را تغییر دهیم ممکن است اثر این کار در بروز بیماریهای جدید به خودمان بازگردد، بچههای نسل جدید میدانند که مصرف بیشازحد گوشت موجب افزایش جمعیت دام و تولید گازهای مضر میشود، بچههای امروز حتی در مورد آب شدن یخهای قطبی هم دغدغه دارند و این خوب است.
تصورات محیط زیستی ما اینطور بود که گمان میکردیم اگر خودروهای برقی تولید شود به سبب آنکه گازهای آلاینده کمتری در شهرها تولید میشود کاری مناسب محیطزیست انجامشده اما کسی به ما نگفته بود که خوب، آن برق که خودرو مصرف میکند باید در کدام نیروگاه و با مصرف کدام انرژی تولید شود.
بچههای امروز میدانند که اصل بر استفاده کمتر از خودرو و بهرهمندی از حملونقل عمومی و تردد فعال (دوچرخه و پیاده) است، بچههای باهوش امروز حتی میدانند که استفاده مستمر از اینترنت در شرایط پاندمی کرونا اگرچه در ظاهر مقداری گازهای آلاینده را کاهش داده اما هر ایمیل یا هر پیام الکترونیکی تا رسیدن به مقصد و دانلود و آپلود شدن میزان بسیار زیادی انرژی مصرف میکند که اگر این انرژی از منابع پایدار و تجدیدپذیر تولید نشده باشد به ضرر محیطزیست است.
بچههای امروز در اینترنت و کتابهایشان میخوانند که این همه الکل و مواد ضدعفونیکننده و زباله بهداشتی که در دوران کرونا وارد طبیعت میشود احتمالاً به آبهای زیرزمینی راه خواهد یافت و اثراتی را بر زیست ما خواهد گذاشت ضمن اینکه مشکلاتی را برای زندگی سایر جانداران هم ایجاد میکند.
خیلی از بچههای امروز اهل آموزش زبان هستند و در آزمونهایی باید بهصورت تشریحی به پرسشهای زیستمحیطی پاسخ دهند پرسشهایی که پاسخهای قطعی ندارد و هدف آن سنجش «توان حل مسأله»، «قدرت استدلال» و یافتن راهحلهایی برای کمک به بهبود محیطزیست است و از این نظر مدیرانی که از این نسل وارد میدان شوند حتماً بهتر از مدیرانی هستند که حل مشکلات پیش پای خود به هر قیمت را مدنظر دارند.
اینها وجه خوب ماجراست، اما سویه دیگر این مسأله افزایش میل به بهرهمندی فردی و مصرف بیشتر کالاها و محصولات است که دمادم در رسانههای نوین بهعنوان مصادیقی از خوشبختی و رفاه تعریف میشود و این وجه ماجرا مانند گردابی است که متعصبترین طرفداران محیطزیست را هم به درون خود میکشد بیآنکه توجه کنند این خانههای بزرگتر و اشیا و وسایل و استخر و امکانات و لباسهای رنگارنگ، همه و همه با بهرهکشی بیشتر و بیشتر از طبیعت تولید میشوند.
از آنسو در ایران ما با «ابرچالشهای اقتصادی» مواجه هستیم، چالشهای اقتصادی کرونا و تحریم وضعیت را در بسیاری حوزهها به مرحله هشدار رسانده مردم خودروهای چند صدمیلیونی سوار میشوند اما پول نگهداری و تعمیرات منظم آن را ندارند و هر روز گازهای بیشتری وارد ریه شهرها میکنند، در خیلی از آپارتمانها بر سر هزینههای تأسیسات و ایزوگام و ... بحثوجدل است و این تنها محدود به سازههای خصوصی نیست، سازههای ما به سبب استفاده از مصالح نامرغوب و عدم هزینهکرد در بحث «نگهداری» عمر کوتاهتری از میانگین جهانی دارند که با پیدایش بحرانهای اقتصادی این مسأله تشدید هم خواهد شد که البته به سبب عبور مسکن از «آستانه منطقی قیمت» ورود هر چه بیشتر دولت در بحث مسکنسازی الزامی خواهد بود و بدین ترتیب چرخه بهرهکشی از کوه و طبیعت و معادن برای تولید مصالح بیشتر و بیشتر شدت خواهد گرفت.
برخی پیشبینیها هشدار میدهند که هر کس در ایران رئیسجمهور شود باید در مورد تأمین غذای جمعیت کثیری از فقرا برنامه داشته باشد که این امر بهمعنای فشار بیشتر بر بخش کشاورزی و توسعه کاربریهای زراعی به دامنه کوهها و نابودی هرچه بیشتر باغات و منابع طبیعی خواهد بود از آنسو در شهرهایی مانند تهران و برخی کلانشهرها، بهشدت کمبود نیروی کار غیرماهر احساس میشود و دوسوم آگهیهای جذب و استخدام برای افراد غیرماهر و بدون تحصیلات است، چون دستمزدهای 3 تا 4 میلیونی با هزینهها همخوان نیست و افراد کمتری حاضر میشوند چند میلیون هزینه کنند تا چند صد هزار تومان در پایان ماه برای آنها باقی بماند، چنین مسائلی حفاظت از باغات شهری و منابع طبیعی و محیطزیست اطراف شهرها را سخت و سختتر خواهد کرد.
بههرحال انسان با «امید» زنده است، در شرایط فعلی دستاندازی به باغات، منابع طبیعی و محیطزیست وضعیت خوبی ندارد اما شاید مدیرانی که از نسل جدید و کودکان و نوجوانان امروز، هدایت فردای این کشور را در دست بگیرند امانتداران بهتری برای مادر زمین باشند.
|