نخستین سخن تلخ یاداشت امروز ما طرح این پرسش است که چرا مثلاً ما مردم ایران با بیش از 3 هزار سال تاریخ مدون و تمدن سنددار تازهتازه باید از برخی جرقههای خودکفایی و نوآوریهای علمی خوشحالی کنیم و باد در غبغب بیندازیم اما کشورهای زیادی هم هستند که ریشه تمدنشان بیشتر از عمر 2 یا 3 دوره حکومتی در کشور ما نیست اما حرف اول را در صنعت و تکنولوژی فابریک جهان میزنند. ا
لبته گناه این واقعیت هرگز به گردن نسلهای امروز ما نیست و بهقطع حکومتهای غافل تاریخ گذشته این مرز و بوم مقصر هستند و پدر و پسر و برادر فقط برای تصاحب تاج و تخت چشم همدیگر را کور میکردند یا در خواب و بیداری سر یکدگر را از گردن جدا میساختند.
خدا را شکر که حداقل نسلهای امروز برای جبران خیلی از عقبماندگیها و استحکام پایه استقلال کشور به فکر نوآوری و ثبت اختراعات جدید به نام ایران هستند.
اما حرف تلختر از زهر امروزمان هم این است، بخواهیم یا نخواهیم مرگ حق است و واقعیت دارد و هیچ انسانی عمر جاودان از خدا نگرفته است به ویژه اینکه با توجه به حوادث بیشمار و غیرقابل انکار در دنیای ماشینی امروز، آمار مرگومیر در جوامع بشری بهشدت بالا رفته و این آخری هم که کرونا مزید بر علت است و گُرگُر آدم میکشد!!!
اما کیفیت پذیرفتن واقعیت مرگ هم در جوامع مختلف با هم فرق دارد و میشود خیلی راحت پی برد مردم کجا از مرگ میترسند و در کجا هم این واقعیت تلخ را البته نه راحت راحت بلکه با متانت خاصی میپذیرند و با آن مبارزه هم میکنند!
فرقش این است که وقتی انسان از مرگ بترسد دلیلش این است که خواب عمر ابدی برای خود دیده است و در تمام عمر تلاش میکند زندگی راحت و دست نیافتنی برای خود تدارک ببیند و کمتر وقت میکند یا انصاف به خرج میدهد به فکر دیگران باشد و به حقوق دیگران هم بیندیشد و برای تحقق آرمانهای بشری قدمی بردارد. اما چنانچه برای ملتی در هر کجای دنیا، مرگ پذیرفتنی باشد و راحت درباره آن بتوان صحبت کرد، در عوض ارزشهای انسانی بالا میرود و آنجا که انسانیت در مقابل طول عمر فردی بیشتر ارزش دارد پیشرفت عمومی هم بیشتر جلوهگری میکند! چرا در بین مردمی که شهادتطلب هستند و زورگویی به هر شکل را برنمیتابند عدالت هم وجود دارد؟ دلیلش این است که عزت و انسانیت هدف نهایی است و زندگی و عمر فردی در درجه چندم اهمیت قرار میگیرد! جالب است در بین ملل واقعگرا که منطق حیات جایگزین احساسات فریبنده است با خیلی از بیماریهای مهلک هم راحت میشود کنار آمد.
مثلاً یک پزشک خیلی راحت و بدون رودربایستی بیمار بدحال خود را روبهرو مینشاند و بیهیچ لکنت زبانی به او میگوید: به این دلیل شما چند روز و یا چند هفته بیشتر زنده نیستی و بیمار بخت برگشته هم میپذیرد و دنبال کار خود میرود بدون اینکه بستگان و خانواده خویش را برای گفتن تدریجی این حقیقت به او به زحمت بیندازد.
طبیعی است وقتی انسان با حقیقت مرگ خود روبهرو میشود سعی میکند تا فرصت دارد خیلی چیزها و بدیهای احتمالی را جبران کند! متأسفانه در جامعه ما چنین صراحت و واقعیت را بهسختی میتوان پذیرفت و نتیجه آن هم واکنشهای غیرعقلایی و نامتعارف است که سودش نه به فرد میرسد و نه نصیب جامعه خواهد شد.
اما سخن ملس آخرمان هم این که استقلال و اقتدار یک کشور و یک ملت راحت بهدست نمیآید و هیچ کشوری هم تنها با گذشت و اراده یک یا چند انسان فداکار به استقلال واقعی و آقایی در جهان نرسیده است و اراده ملی و خرد جمعی لازم است تا بستر مساعد برای پیشرفت ملی فراهم شود.
امروزه در کشور ما و در شرایطی حرف و خبر از نوآوریها و تلاش جوانهای خلاق و دانشپژوه برای دستیابی به تازههای علمی به گوش میرسد که کشورمان بهشدت در محاصره اقتصادی است و هموطنانمان برای زندگی راحت در مضیقه هستند.
بدون شک اگر این مشکلات نبود و اسباب معیشت مردم بهراحتی تأمین میشد و نفت و ذخایر ملی کشورمان راحت به ارز و مواد اولیه و تسلیحات نظامی اخته شده و دارو و غذا تبدیل میشد، حرفی در حوزههای خودکفایی و تلاش برای رهایی از سنگینی بار منت بیگانگان نداشتیم بزنیم.
بیایید همگان بپذیریم، چه دولت مردان ما وچه مهندسان و دستاندرکاران بخشهای تولید و صنعت و تحصیلکردههای ساده و صمیمی ما لاف بیهوده نمیزنند و خیلی راحت و با جمعبندی خیلی مستندات و شواهد و دلایل روانی و فشار نیازها برجامعه، میتوان قبول کرد که کشورمان در مسیر خودکفایی قرار گرفته است و زمینهها و ابزار کارآمد جهت تحقق استقلال واقعی کشور و تکلیف آقایی نسلهای آینده دارد فراهم میشود و البته شرط لازم برای تحقق این آرمان بزرگ هم این است که همه با هرچه که داریم برای کشورمان بخواهیم و فقط برای دنیای خودمان زیرآبی نرویم!
|