آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضیترین کسان به قضای الهی بودند. آنان سینههایی فراختر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند، چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند.
روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور کبوتران سبکبالی بود که پس از سالها زندان در اسارتگاه، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود میگذاشتند. قاصدک آزادی در چنین روزی پیام آورِ رهایی شده و این کبوتران ِاز بند رسته به آغوش گرم ملت خود بازگشتند. میهن اسلامی، چراغانی بود و شعف و سروری وصفناپذیر از حضور این رسولان انقلاب و جنگ، سراسر ایران را فراگرفته بود.
در 8 سال جنگ تحمیلی آنچه بیش از همه دلهای مشتاق را مشتاقتر میکرد انجام کار برای رضای خدا و ادای تکلیف بود تکلیفی که گاه با ماندنهای طولانی در جبههها معنا میشد گاه با تقدیم جان، گاه با تقدیم عضوی از بدن و گاه نیز با تحمیل رنجهای اسارت آنهم در مخوفترین زندانها و پادگانهای رژیم بعث عراق .... . اما از هرچه بگذریم ماجراهای اردوگاه تکریت 11 یا به قول خود آزادگان اردوگاه مفقودالاثرها ماجراهای عجیبوغریب خودش را دارد اردوگاهی که در آن سربازان و افسران بعثی بدون هیچگونه نظارتی هرچه دلشان میخواست میکردند از شکنجه گرفته تا کتکهای هرروز و حتی به شهادت رساندن آزادگان بهروشهای مختلف.
استان همدان یکهزار و ۳۹ آزاده هشت سال دفاع مقدس را به یادگار دارد و در تعداد آزادگان رتبه پانزدهم کشور را داراست.
حاج سعید (حمید) طایفه نوروز، اکنون از پیشکسوتان دوران دفاع مقدس است که پس از پیروزی انقلاب وارد سپاه پاسداران و پس از مدتی، به فرماندهی سپاه همدان برگزیده و آشنایی وی با شهید همدانی از این مقطع آغاز شد.
در آغاز جنگ، طایفه نوروز که در سمت فرماندهی سپاه همدان بود برای سرکشی به پاسگاهها رفته بود به اسارت دشمن درآمد و پس از آزادی در سمتهای گوناگونی که آخرین آن ریاست ستاد آزادگان کل کشور بود، به خدمت مشغول شد و هم اکنون بازنشسته است.
او از آن دوران اسارتش به خبرنگار ما می گوید: با سپاه همدان پشتیبان غرب بودیم و بسیاری از پاسگاهها مرزی توسط ژاندار مری تخلیه شده بود و 3 پاسگاه مرزی را تحویل گرفتیم.رزمندگان همدان در آن منطقه کار مرز بانی را انجام میدادند.وضع مناسبی در منطقه نداشتیم و از بنی صدر رئیس جمهور وقت در خواست بازدید از منطقه را داشتیم که ایشان به منطقه آمدند اما بازدید ایشان هیچ خروجی نداشت و متأسفانه رزمندگان در شرایط خوبی نبودند.
طایفه نوروز می افزاید: وقتی رئیس جمهور وقت برای ما هیچ کاری نکرد در بین رزمندگان آن عملیات که ما به بنی صدر هشدار داده بودیم به عملیات سراسری بنی صدر معروف شد. در آن زمان و در کنار فرمانده سپاه شورای فرمانده نیز تشکیل شده بود که در آن شورا مسئول عملیات، تدارکات و غیره عضو بودند و مسئولیتها در کنار فرماندهی سپاه قرار داشت که دیگر کسی از آن شورا باقی نمانده و اغلب به شهادت رسیدند.
موسیالرضا غفاری از آزادگان هشت سال دفاع مقدس است که از سال 1367 به مدت 3 سال مفقود الاثر بوده است از آن دوران اینگونه یاد میکند: ما در زمان جنگ احساس مسئولیت بیشتری به جنگ و نظام جمهوری اسلامی داشتیم بعد از مدتی که مفقود شدم که در آن دوران شکنجه های زیادی را متحمل شدیم با وجود اینکه هیچگونه اطلاعاتی نه از کشور خودمان و نه از عراق داشتیم اما غیورانه در برابر دشمن جنگیدیم و در نهایت در سال 69 به میهن اسلامی بازگشتیم و خدا را شاکریم که به ما دوباره جان و روحیه و عمری داد که در خدمت نظام عزیزمان باشیم.
او در ادامه میگوید: یکی از دلایلی که سبب شد ما برای دفاع از میهن خویش به جنگ با دشمن برویم این بود که جوانان آن زمان نسبت به مملکت خودشان تعصب زیادی داشتند و وقتی میدیدیم دشمن بعثی کشورمان را به خاک و خون کشیده است و جوانان کشورمان یکی پس از دیگری شهید می شوند ما نیز تصمیم گرفتیم به همراه جمعی از دوستان و هم محلی های خود و از روی تعصب که مملکت و میهن عزیز ما زیر سلطه کشورهای دیگر قرار نگیرد باعث شد که ما برویم و از مملکت دفاع کنیم.
|