بوی اسفند و گلاب که در کوچههای شهر میپیچد انگار دلت را هوایی یک بهشت میکند روی زمین، ششگوشهای که برایت امنترین جای جهان است و دلت پر میزند تا گوشهای از خیابان بینالنهرین بنشینی و دلدادگیهایت را از چشمانت بباری، هرسال محرم که میشود انگار یک غم عجیب به تمام جانمان مینشیند یک حس غریب که برایش تسکینی جز چای قندپهلو روضههایش نیست.
حالا کوچه و پسکوچههای شهر ما سرزمین نینواست اینجا زمین کربلاست و هنوز عشق زنده است، اسارت معنا ندارد و سیاهی پرچمهایت سپیدتر از هر سپیدی غبار پلیدی را از دلهایمان پاک میکند، این یعنی عشق تو از پس سالها هنوز زنده است و تو جاودانهترین شهیدی هستی که میشناسیم.
این شبها و روزها از کنار تکیههای عزاداریت که میگذریم بیامان دلریش واقعهای هستیم که حالا از گذر هزار و چهارصد سال زندهترین اتفاق تاریخی جهان است، وقتی به یاد رشادتها و مردانگی علمدارت بر سینه میزنیم، آنگاهکه برای صبوری رباب در غم نوزادش خون گریه میکنیم، در میانه دلدادگیهای خواهرانه زینب(س) خود را از این وجود خاکی و وابسته دور میکنیم و میشویم هفتاد و سومین یار غایب تو که ضجههایمان امان از ما بریده است.
اینجا بعد از هزاران سال عطش بودن در خیمهگاه تو و رزم کنارت فروکش نمیشود و جز مرحمت و لطف تو هیچ نوری نمیتواند این قبلهای خسته و تاریک را درگذر روزمره روزگار رهایی بخشد.
آری توای حسین بن علی(ع) نوش دارویی هستی که بعد از شهادت تنها خودت مرحم این غم بر دلهای بهجاماندهای، تویی که میتوانی راه را از بیراه برای ما روشنگری کنی و دلهایمان را صفا بخشی!
حالا اگرچه هزاران سال از واقع تلخ کربلایت یا حسین(ع) گذشته است اما همچنان گرد غفلت بر چهره زندگی بسیاری از ما رخنه کرده و التماس دعا داریم که شاید گوشه چشمی از دریای رحمت و مغفرت الهی با دستان خیر تو به دنیای ما تابیده شود.
هنوز هم در دوراهی گمراهکننده جهل و دانایی دستوپا میزنیم و تشخیص راه درست برایمان در هالههایی از ابهام پنهانشده و چه کسی است جز تو و عشق به تو که بتواند چراغ راه روشنی این مسیر تاریک و تنگ باشد.
یا حسین(ع) این روزها و شبها به نام تو و عزای جانسوزت است دست این گناهکاران را بگیر که جز تو پناهی نیست ای کشتی نجات عالمیان!
آمین...
|