انتخابات هیأت رئیسه مجلس یازدهم و ورود و خروج به هنگام حاجیبابایی به آن بسیار قابل تأمل است.
در این رقابتها حاجیبابایی داوطلب ریاست مجلس بود و برخلاف آنچه عنوان شد، قصد داشت مورد حمایت فراکسیون انقلاب اسلامی یعنی فراکسیون اصلی اصولگرایان برای این عنوان قرار بگیرد.
اینکه عنوان شد حاجیبابایی داوطلب احمدی نژادیها و جبهه پایداری برای ریاست مجلس بود، بازی رسانهای بیش بود و نگاهی به روند طی شده نشان میدهد، رفتار حاجیبابایی گریز از فراکسیون انقلاب نبود و در این راه به فراکسیونهای دیگر گرایش نیافت.
اگر حاجیبابایی با 2 نماینده که زمانی وزیر احمدینژاد بودهاند،جلسه گذاشت، برای تفاهم و توافق و متقاعد کردن آنها برای کنار رفتن به نفع خود بود که در این راه موفق هم بود.
طبیعی است کسی که قصد رسیدن به ریاست مجلس را دارد با رقبا و فراکسیونهای گوناگون مجلس همچون پایداریها، مستقلها و حتی اصلاحطلبان رایزنی و نشست داشته باشد.
اما آنچه اکنون مطرح است، این است که چرا حاجیبابایی که بهراحتی پس از درک شرایط فراکسیون اصلی اصولگرایان و گرایش اکثریت این فراکسیون در سال نخست فعالیت مجلس به رقیب، میتوانست بهعنوان نائب رئیس مطرح و با رأی بالا وارد هیأت رئیسه مجلس شود، چنین نکرد.
این نکته همان رعایت شأن نمایندگی و جایگاه از سوی حاجیبابایی است که حاضر نیست به هر عنوان در هیأت رئیسه باشد و تراز خود را پس از ۵ دوره حضور در مجلس، تنها ریاست مجلس میداند.
این رفتار دلیلی شده تا حاجیبابایی اکنون برای ریاست چند کمیسیون مهم از جمله برنامه و بودجه و بخشهای مهم مجلس، مطرح باشد و مجلس اصولگرا به رفتارهای منطقی وی بهعنوان نمایندهای در تراز بالا و با تجربه پارلمانی مفید، نیازمند باشد.
بخت و تحولات اصولگرایی، امسال با حاجیبابایی برای کسب ریاست مجلس یار نبود اما سال آینده که سایه انتخابات ریاست جمهوری بر انتخابات هیأت رئیسه مجلس به پررنگی امسال نیست، اقبال حاجیبابایی برای ریاست بیشتر از امسال خواهد بود و تحولات اصولگرایی و کشور هم به این سمت پیش خواهد رفت.
|