يك ضربالمثل قدمي ايراني ميگويد، وقتي آب از مسيري سربالا برود، قورباغه هم قادر خواهد بود ابوعطا بخواند. شده بازار بلبشوي تخريب و ساختوساز بنا و ساختمان در شهري نظير همدان كه پر است از بافتهاي فرسوده در محلههاي قديمي و كهنهساز. تقريباً و و به طور ميانگين روزي يك خانه قديمي در هر كوچه و پسكوچه همدان تخريب ميشود تا در جاي آن آپارتماني 6 اشكوبه و 7 اشكوبه و دقيقاً مشرف به كوچه و پسكوچههاي اطراف خود بالا برود و البته هيچ گريزي هم از آن نيست؛ چراكه نوسازي و بر حسب نياز بلندمرتبهسازي لازمه عصر و زمان ماست كه بايد حالا حالاها خراب كنيم و بسازيم تا بلكه آباد شود!
درد و درمان ساختوسازها فقط همين نيست، بايد از دل مردم و همسايههاي بختبرگشته و صبوري پرسيد كه با سروصدا و جاروجنجال و گردوغبار سرسامآور اين ساختوسازها چه ميكنند و قطعاً پاسخها هم همين خواهد بود كه در چنين شرايطي هيچ نيازي به واردات ريزگردها از كشورهاي همسايه نيست؛ چون خودمان به اندازه كافي ريزگرد توليد ميكنيم.
در همين ارتباط يك شهروند همداني گله داشت كه بيخبر از همه جا در كنار خانواده و مادر پير و نزاري كه در گوشهاي از اتاق آرميده، نشسته بوديم كه صداي وحشتناك توأم با زلزلهاي شديد تمام آرامش و سكوت و خلوت درونمان را آشفته ساخت و از ترس و دلهره بمباران غيرمترقبهاي ناخودآگاه به كوچه پرتاب شديم، غافل از اينكه همسايه روبهرويي در حال ترميم و بازسازي ايزوگام پشتبام خود است و پيمانكار بيانصاف قطعات يك مترمربعي آسفالت برش خورده و قديمي پشتبام را از ارتفاع 12 متري به داخل كمپرسي رها ميكرد تا از زحمت هزينه و حمل نخاله پشتبام تا كوچه رها شود. اما با اين كار ناشيانه و غيرمسئولانه خود، آسايش جمع خانوادههاي يك كوچه را بهم ميريزد و به هيچكس هم پاسخگو نيست. اين روش تخريب و آواربرداري خانههاي قديمي هماينك مرسوم است و نخالههاي پشتبام مستقيماً از ارتفاع، داخل وسايل نقليه ويژه حمل نخاله پرتاب ميشود.
تابستان است و هوا گرم و براي صرفهجويي از مصرف برق و خاموش كردن كولرهاي آبي و گازي اكثر پنجره خانهها باز است و مرد و زن و بچه، بزرگ و كوچك در حال استراحت هستند. اما سروصدا و الفاظ نامتعارف كارگران ساختمان در نزديكي ديوار به ديوارت تمركزت را بهم ميريزد و از الفباي حقوق شهرونديت چيزي باقي نميماند تا با آن واژه راضيكننده و آرامبخش براي خود بسازي.
از خدا پنهان نيست، از شما هم پنهان نباشد كه مسئول تمام اين كارها پليس ساختمان است و آن دايره حقوقي از شهرداري كه جواز ساختوساز صادر ميكند و بايد پاسخگوي حقوق شهروندي و رعايت موازين اصولي در ساختوسازها و آواربرداريها و خطرات احتمالي ناشي از آن باشد. چند وقت پيش در يكي از كوچههاي حدفاصل بين 12 متري شيرسنگي و خيابان صدف خانهاي در حال تخريب و آواربرداري بود. تعداد پرشماري از كمپرسيهاي حملونقل نخاله در آن ظهر جمعه و گرم تابستاني به رديف و بعضاً موتور روشن ايستاده بودند تا نوبت بارگيري برسد. متعاقب سروصدا و دود گازوئيل و روغن سوخته موتور ديزلي يكي از همين كمپرسيها كه با عجله و بيخيال پس و پيش ميكرد، جرقه شديد و كوركنندهاي از بالاي تيرچه برق وسط كوچه به هوا جست و برق رديفي از خانههاي محل قطع شد. اعتراض معدودي از همسايهها كه جرأت كرده بودند پا به كوچه بگذارند، ثمري نداشت و راننده كه دكمههاي پيراهنش تا زير جناق سينه باز بود، طلبكارانه پرخاش ميكرد كه صاحب كار مجوز تخريب و آواربرداري دارد با پليس هم هماهنگ شده و تقصير ما نيست!!! پس مقصر كيست. حال اگر مقصري هم در ميان نباشد! مسئول كيست؟
شايد خود مقصر و مسئول همين مردم باشند، مردمي كه هر سوء مديريت و عواقب سنگين و پرهزينه ندانمكاري و كارهاي باري به هر جهت مسئول محترم را تحمل كند.
|