آثاری که هزارهها و سدهها در فضای محیطی طبیعی حیات داشتهاند با کوچکترین تغییر ناپخته و ناآزموده در شرایط محیطیشان، مانند نصب صرف محافظ شفاف، بنیانهای کالبدی اثر را در طولانیمدت دچار فرسایش و مخاطره جدی میکند.
مدیر کل حفظ و احیای بناها، محوطهها، و بافتهای تاریخی در یادداشتی نوشت: تخریبگرایی کنترل نشده آثار فرهنگی تاریخی و اموال عمومی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی، این بار خود را در پرتاب مواد محترقه به کتیبه به یادگار مانده از دوران داریوش و خشایار شاه هخامنشی، در گنجنامه همدان، در شامگاه چهارشنبه ۲۳ اسفند نشان داد.
فاطمه داوری، افزود: متن این دو کتیبه در گنجنامه همدان، ورای هر تفسیری قائل به «خداباوری» و آفرینش «مردم» همراه با «شادی» است .وندالیسم یا همان تمایل به تخریبگرایی، نامی است که برای این پدیده در دنیای معاصر رواج یافته و آن را در زمره انحرافات و بزهکاریهای جوامع معاصر می دانند. اما بدانیم این امر پیشینه در دورههای تاریخی گذشته داشته است.
در چرایی این نوع واکنش، عموما آنرا پاسخی به فشارها، تحمیلات، ناملایمات، اجحافها و شکستهای فردی و اجتماعی تحلیل میکنند.
قصد اصلی از این نوشتار، یک «یادآوری عمومی در مورد چرایی و مسائل مرتبط» است. در مورد موضوعاتی است که میدانیم اما در مرتبه باور و عمل دچار نقصانیم:
۱- جوامع محلی: همدان شهری که منظر فرهنگی آن در آستانه ثبت جهانی شدن است و از الزامات این ثبت، باورمندی، نقش و التزام جامعه محلی میزبان به حفاظت از میراث فرهنگی است.
۲- مدیریت هیجان: حادثه همدان بیشتر به یک رفتار هیجانی تخلیه نشده شباهت دارد که در اینجا بروز یافته و بروزهای اینچنینی را به کرات در عرصههای مختلف در ایامی مانند چهارشنبه سوری میبینم. بنابراین تا در سطح جامعه برای مدیریت هیجان، برای اقشار مختلف به ویژه نوجوانان و جوانان، فرصتها و امکانهای لازم و در دسترس پیشبینی نکنیم باید انتظار داشته باشیم چرخ بر همین مدار بچرخد.
۳- آموزش عمومی: تا وقتی در کشور نظام سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرایی چهاروجهی «رسانه ملی»، «نهادهای آموزشی»، «نهادهای متولی حفاظت از منابع فرهنگی و طبیعی» و «نهادهای عمومی» شکل نگیرد و «نهادهای مردمی» را واسطه نداند. آموزشی باورمند که منجر به افزایش سواد میراثی بشود رخ نخواهد داد.
۴- حفاظت فیزیکی و کالبدی: حفاظت صرف کالبدی از آثار مانند آنچه امروز و پس از حادثه در مورد گنجنامه مطالبه میشود مانند نصب حفاظ شیشهای و...؛ مسکنهای بجا و مؤثری در کوتاه مدت است که عموماً موجب فراموشی درد اصلی میشود و دلایل و عوامل همچنان باقی و نهفته و یا بروز یافته به شیوههای خطرآفرینتر دیگر میشود.
در این زمینه به دو نکته توجه کنیم:
الف- بدانیم آثاری که هزارهها و سدهها در فضای محیطی طبیعی حیات داشتهاند با کوچکترین تغییر ناپخته و ناآزموده در شرایط محیطیشان، مانند نصب صرف محافظ شفاف، که موجب تغییر در رطوبت، دما، جذب و بازتابش و... شود، بنیانهای کالبدی اثر را در طولانی مدت دچار فرسایش و مخاطره جدی میکند.
ب- وسعت، گستردگی و ویژگی ایران در بهرهمندی از این آثار به گونهای است که شاید حفاظت فیزیکی و تهیه پوشش برای این آثار در مواردی راهکار محسوب شود اما همه جانبه، دائمی و مؤثر نیست.
۵- فرهنگ حفاظت: وزیر میراث فرهنگی، پس از حادثه در اعلام نظر، به نکتهای کلیدی و اصلی؛ به زیبایی و نغزی اشاره کردهاند که اگر آنرا باور کنیم و به کار ببندیم بخش بزرگی از راه را رفتهایم: در جامعه نیاز به «درک بنیانهای ناملموس میراث ملموس» و «تحول فکری برای حفط فرهنگ و تمدن تاریخیمان داریم»، این جامعه مشمول همه ارکان اجتماع، از تصمیمسازان، تصمیمگیران و مجریان عرصه فرهنگ کشور تا مردم است و تا این تحول رخ ندهد نیل به مقصود میسر نیست.
سخن پایانی؛ درمان واقعی و راه برون رفت از این شرایط، ورای امکان پذیری آن؛ نصب حفاظ و ممانعت از دسترسی به چندین هزار اثر که ظاهرا ما در وزارت میراث فرهنگی به آن مکلفیم و حتما باید اقدام کنیم نیست. راهکار در «برنامه اقدام ملی» است که در آن:
۱- رسانه ملی ترویج اهمیت و حفاطت از میراث فرهنگی را امری تبلیغی نداند تکلیف بداند و مطالبه منابع برای آن نداشته باشد.
۲- آموزش و پرورش دست از آموزش حداکثری علوم پایه بردارد و منابع و ساختارهای آموزشیاش را بر پایه نهادینه کردن «فرهنگ عمومی» و «مهارتهای اجتماعی» متحول کند.
۳- نهادهای جریانساز فرهنگی، باور کنند مهمترین منبع فرهنگی کشور «میراث فرهنگی» است.
۴- نهادهای تقنینی، برنامهای و تامین منابع ملی، میراث فرهنگی را امری خوب، اما بیاولویت و بیفایده ندانند.
۵- مراجع قضایی، حقوق فردی را بر حقوق عامه اولا ندانند.
۶- نهادهای عمومی خدماترسان، راه حل مواجه با مسائل میراث فرهنگی را، در پاک کردن صورت مسأله ندانند.
|