موسیقی ایرانی بهعنوان یکی از دستاوردهای فرهنگی- هنری کشور ما در طول تاریخ، طی هزاران سال، با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو بوده است.
هنر موسیقی و بهویژه موسیقی مشرق زمین علاوهبر اینکه به آفرینش و تولید اصواتی آهنگین و زیبا میپردازد، متأثر از دیگر هنرها، آداب و آئینها، اندیشه و اعتقادات، جنبشهای اجتماعی – سیاسی، پیروزیها و حوادث شیرین و تلخ و ناگوار و تأثیرپذیری از فرهنگهای دیگر، دارای راز و رمزی است که ارتباط و درک آن، بدون شناخت و پژوهش میسر نمیشود.
آنجایی که میدان برای فعالیت موسیقی فراهم بوده، هنرمندان و استادان موسیقی توانستهاند تأثیر مثبت و ماندگاری در همه عرصهها، باقی گذراند و برعکس بیمهریها، تعصبهای بیمورد، محدودیتها و در چند دهه اخیر ورود موسیقی غربی و اروپایی آنهم با کاربردی ناشیانه و بدون شناخت از آن، آسیبهای جبرانناپذیری را بر موسیقی هنری و جدی ما وارد کرده است.
موسیقی جدی و هنری میهن ما که امروزه از آن بهعنوان موسیقی دستگاهی «7 دستگاه موسیقی ایرانی» و یا «ردیف موسیقی ایرانی» یاد میشود، ثمره و چکیده هزاران سال فعالیت در این راه بوده که استادان موسیقی بدون توجه به محدویتها و مشکلات، همواره بهدنبال آفرینش آثار جدی و رشد و تکامل آن، آثار ارزشمند و ماندگاری را خلق کردهاند.
اما به علل گوناگون و بهویژه پس از استفاده از نتاسیون در روشهای آموزشی موسیقی ایرانی و عواملی دیگر در اینباره، نتایج منفی و جبرانناپذیری بر فرهنگ موسیقایی وارد شد.
تحتتأثیر سفرهای ناصرالدین شاه به ممالک اروپایی و مشاهده گروهها و نوازندگان و اجراهای موسیقی گوناگون، بهویژه در بخش موسیقی نظامی و ارتش، نخستین «شعبه موزیک نظام» در دارالفنون بهوجود میآید. بهتدریج با ورود معلمان موسیقی اروپایی، انگیزه نوگرایی و تجدد در موسیقی شکل میگیرد و اساس آموزش موسیقی که تا آن زمان بهوسیله «سینه به سینه» و یا «شفاهی» بود، بر اساس نتاسیون غربی، تغییر میکند. در این سالها استادان بنام موسیقی به بهانه آشنا نبودن با نت!!! یا خانهنشین میشوند و یا به کارهایی چون دفترداری در این مراکز مشغول میشوند.
حتی پس از بر سرکار آمدن پهلوی نخست با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، موسیقی جدی و هنری همچنان مورد بیمهری واقع میشود. در این سالها در بخشنامهای، (کتاب سرگذشت موسیقی ایران، روحا... خالقی)، آموزش سازهای ایرانی چون تار و سهتار ممنوع اعلام میشود و بهجای آن آموزش سازهای اروپایی چون پیانو به جای سنتور، قرهنی به جای نی، ویلون به جای کمانچه و ماندولین به جای تار و سهتار، در مراکز آموزش موسیقی بهصورت دستوری!!! ابلاغ میشود.
در طول این سالها بسیاری از سازهای ایرانی که توسط سازگران مهار و چیرهدست آن زمان ساخته شده بود در زیرزمینها و انبارهای مراکز آموزشی نابود میشوند و متعاقب آن مبالغ هنگفتی از سرمایههای ملی، صرف واردات سازهای غربی میشود .
با گسترش آموزش براساس تئوری و گامهای موسیقی اروپایی و بهکارگیری و تلفیق غیرکارشناسانه سازهای غربی با سازهای ایرانی در ارکسترها، بهتدریج ذائقه شنیداری مردم، عوض میشود و درنهایت موسیقیای تولید میشود که فقط دارای وجه سادهای از ملودیهای ایرانی است و بهخاطر سادگی و بار احساسی این آثار، موردپسند شنوندگان قرار میگرفت، متأسفانه بدون بسیاری از ویژگیهای هنری موسیقی ایران میبود .
از جمله مواردی که میتوان در این زمینه به آن اشاره کرد:
۱- شکل آموزش موسیقیهای مشرق زمین و همچنین موسیقی ایرانی که بهصورت شفاهی و یا سینهبهسینه است به حاشیه میرود و به جای آن از نتاسیون غربی در آموزش موسیقی استفاده میشود. بسیاری از ویژگیهای ساختاری و آموزشی موسیقی ایران بهگونهای است که در چارچوب ابزاری بهنام نتاسیون قابل انتقال و یا حتی امکان ثبت آنها ممکن نیست. از سویی اگر بخواهیم بدون هیچ داوری و یا ارزشگذاری به این 2 روش آموزشی ایرانی و غربی نگاهی داشته باشیم، دیده میشود که در موسیقی غرب ابتدا یک قطعه موسیقایی آوانگاری (نتنویسی) میشود و سپس توسط نوازندگان بدون هیچ تغییری (نه در وزن، نه در سرعت و نه در ملودی و ...)، اجرا میشود. اما در موسیقی ایرانی که اساس آن بر بداههنوازی استوار است یک قطعه موسیقی براساس 3 عامل مهم زمان، مکان و مخاطب آفریده میشود و آوانویسی این قطعه تنها برای تحقیق و یا اجرای مجدد، کاربرد دارد و نمیتواند بهعنوان یک روش آموزشی بهکار گرفته شود .
۲- بداههنوازی و بداههخوانی که از ارکان مهم موسیقی ایرانی است در این شیوهها کمرنگ و گاه از بین میرود. اغلب اجراها و کنسرتها، براساس یک تمرین ازپیش تعریف و تعیینشده است و هیچ خلاقیت فردی در این آثار دیده نمیشود .
۳- تحریف و تغییر در فواصل موسیقی ایران نیز از آسیبهایی است که پس از ورود موسیقی غرب با آن مواجه بوده و هستیم. بهدلیل نزدیکی دستگاههای موسیقی به گامهای موسیقی غربی، بسیاری از فواصل موسیقی ما دچار تغییر میشود، این تغییرات بهویژه در 2 دستگاه همایون و چهارگاه، بسیار قابل لمس است و از سویی کوک همه دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی براساس اندازه و میزان فرکانسهای موسیقی اروپایی (دیاپازون)، تعریف میگردد که با فواصل موسیقی ایرانی منطبق نیست.
۴-تغییر در صدادهی (سونوریته) سازها، بهگونهای است که ساختمان سازها در جهت ایجاد صداهای مشابه سازهای غربی بهوجود آید. صدای ساز سنتور به ساز پیانو نزدیک میشود؛ از ساز کمانچه صدای ویلون شنیده میشود؛ از سازهایی چون تار و سهتار صدای ماندولین و از ساز نی صدای قرهنی.
۵ - موسیقی آوازی ایرانی نیز تحتتأثیر این شرایط، دچار مشکلات جدی میشود. نقش شعر که در موسیقی ایرانی وسیلهای برای زیبا کردن موسیقی است جایگاه مهمتری پیدا میکند. با تقطیع شعر و خواندن آن توسط خواننده بهصورت واژگان جداجدا، نقش موسیقی کمرنگ و درنهایت یک قطعه آوازی احساسگرایانه و عامهپسند شکل میگیرد که هیچ ارتباطی به موسیقی آوازی هنری ایران ندارد. این روش و شیوه موسیقی آوازی یکی از عواملی بود که به شکلگیری خوانندهسالاری انجامید .
۶ - تغییر در ذائقه شنیداری مخاطبان موسیقی نیز از عوامل منفی در این سالها بوده و متأسفانه هنوز ادامه دارد. آثار بهوجود آمده با این روش و نگرش، اغلب بدون کیفیت ساختاری است و بهدلیل ترکیب بدون شناخت و همچنین ورود این نوع موسیقی در بخش تبلیغات تجاری و رادیو تلویزیون و درنهایت شنیدن شدن این آثار بهطور وسیع و گسترده، سبب تغییر در ذائقه شنیداری شد. گزینشی عمل کردن در پخش و معرفی آثار تولیدشده در 2 شیوه جدی و عامهپسند، بهنفع موسیقیهای روز و ورود مافیای موسیقی برای کسب درآمد و معرفی و حمایت از موسیقیهای کمارزش، ز کمک کرد تا ذائقه شنیداری مردم هر روز از موسیقی جدی و هنری دور شود.
اگرچه موسیقی هنری و جدی ایران در این سالها مخاطبان کمتری داشته و کمتر اتفاق میافتاد که مورد حمایت نهادهای دولتی مربوطه (چه پیش و چه پس از انقلاب) باشد، همواره در ادوار مختلف، توانسته است بهدلیل ماهیت خود و دلسوزان موسیقی هنری، به حیات خود ادامه دهد. استادان این عرصه بدون هیچ چشمداشتی و با شور و عشق کوشش کردند که با تولید آثار ماندگار موسیقی در 2 عرصه سازی و آوازی، همچنان راه پرفروغ هنر موسیقی ایران را روشن نگه دارند. ثبت جهانی موسیقی دستگاهی (ردیف موسیقی) در یونسکو گام بزرگی بود که این موسیقی را ازآن بشریت کرد.
راه ماندگاری و تکامل هنر موسیقی ایران در گرو توجه به فرهنگ موسیقایی ایرانی بدون تغییرات ماهوی است. موسیقی ایران میتواند از همه موسیقیهای جهان امروز تأثیر پذیرد اما این تأثیرپذیری باید در راستای بقای آن باشد. بدون هرگونه تعصب و جانبداری یکسویه و با شناخت و پژوهش ابعاد مختلف موسیقی ایرانی در 2 عرصه نظری و عملی و فراگیری و اشاعه آن میتوان در جهت اعتلای هنر موسیقی ایران گام برداشت.
|