پایگاه اطلاع رسانی روزنامه همدان پیام
 
تاریخ چاپ : پنجشنبه ، 9 فروردين 1403

کد خبر : 125804

 
کرونا را شکست می‌دهیم
تاریخ خبر : 1401-05-25
     
 
 
     
متن خبر :


 در بحبوحه اوج کرونا به همه چیز حساس بودیم که یک موقع یکی ناقل کرونا نباشد یا ابزار و وسایل پیرامون خودمان آلوده نباشد.
 روزی چندین مرتبه دست و صورت خود را شستشو می دادیم خلاصه همه به شدت مراعات می کردیم ولی الان وضعیت یک مقدار عادی شده و همه به کرونا عادت کردیم و یا تاثیر واگیری و بیماری کرونا به شدت کم شده و در اوایل به این منوال نبود اوایل شروع ویروس کرونا من در یک اداره ای قرار بود یک نامه امضا ای بگیرم رفتم داخل اداره اول از همه گفتن دستت را با آب و صابون بشور من دستم را با آب و صابون شستم ایستادم تا دست و صورتم خشک شود دیدم اینجوری دیر می شود با آرنجم صورتم را پاک کردم رفتم از پشت پلاستیک هایی که جلوی باجه زده بودند از سوراخی که برای رد و بدل کردن نامه های ارباب رجوع تعبیه کرده بودند نامه را با دستم دراز کردم بدهم ،کارمند نامه را با احتیاط گرفت و امضاء کرد و داد به من و من برگشتم و در راهرو اداره یک عطسه بلندی کردم اونجا هم از ارنجم کمک گرفتم و جلو آلودگی را گرفتم و در راهرو منشی داشت با سینی چایی برای کارمندها چایی می برد او با سینی فوراً برگشت و از من دور شد تا من بروم و عطسه بهش نخوره و من رفتم به روشوئی اداره مورد نظر تا دست و صورتم رابشورم و یا حداقل وجدان خودم را راحت کرده و نظافت را رعایت کرده و به تکلیفم عمل می کنم تا مدیون کسی نباشم رفتم جلوی آینه روشوئی اول به خوم یک نگاه معنا داری انداختم دنبال صابون می گشتم که دستم را بشورم بالاخره صابون را پیدا کردم صابون که چه عرض کنم یک سیاهی که اول باید صابون را می شستی تا از اول ازاله سیاهی شود نمی دانم کدام پدر بیامرزی با دست های روغنی آمده بود و با آن صابون دستش را شسته بود و صابون را به آن حالت درآورده بوداحتمالاً در اون حوالی تعویض روغنی بود خلاصه صابون و دستم را به هر قیمتی بود تمیز کردم و خواستم بیام بیرون از سرویس بهداشتی دیدم یک نفر سراسیمه با دست‌های روغنی آمده اول جورابش را در آورد با اون صابون شست و بعد جورابش را چلوند چند تا تو هوا چرخاند آویزان کرد به دوشش و بعد ماسکش را درآورد و با آن صابون شست و ماسک هم تو هوا چرخاند تا آبش بره و خشک بشه آن‌را هم آویزان گوشش کرد و بعد پای راستش را تا بالای روشویی بلند کرد و به زحمت گذاشت داخل روشوئی و هر دو پایش را شست و بعد جوراب نیمه خیس را پوشید ماسک خیس و نمدار را گذاشت دهنش و صابون که من تمیزش کرده بودم دوباره به حالت اول برگشت و سیاه و کبود شد و آنجا فهمیدم عامل همه سیاه بازی ها همون آقا هست اون آقا و من اون روز با کرونا جنگیدیم و کرونا را تا حدودی شکست دادیم ولی اون صابون هیچ وقت دیگه صابون نشد ولی جای امیدواری بود آن هم اینکه صابون در جلسه بعدی این اقا بیاد احتمالاً دیگه تمام میشه من مطئن بودم تا اون آقا و اون صابون و اون وضعیت هست کرونا حداقل در اون محل رفتنی نبود البته عطسه های نا بهنگام من هم جای تأمل دارد . فکر کنم من و اون آقا و اون صابون و اون روشوئی در خط مقدم مبارزه با کرونا بودیم فقط جای خالی یک خبر نگار احساس می شد که بیاد با ما یک مصاحبه کند تا درس عبرتی برای دیگران می شدیم .
ولی یک چیزی در این بحبوحه خیلی ملموس و تحسین بر انگیز بود آنهم استفاده بهینه از صابون که از اسراف به دور بود راستی من قصد دارم یک صابون و مایع دستشویی بخرم و بگذارم در اون سرویس بهداشتی ولی به این آقا امیدوار نیستم چون احتمالاً اون آقا روشوئی را با حمام عمومی اشتباه گرفته بود و سه سوته در مرحله بعد همه را صابون و مایع روشوئی را نا پدید می کرد الحمدالله الان دیگه کرونا رفته و مصرف آب و صابون هم کم شده و مردم نفس راحتی می کشند حداقل در زمان شیوع کرونا چند بار در روز باید دست‌ها را می شستیم و الان فقط صبح به صبح دستمون را می شوریم من خودم اردیبهشت ماه 1400 کرونای انگلیسی گرفتم تا حد فنا جلو رفتم ولی خدا را شکر یواش یواش خوب شدم که در مطلب بعدی به صورت طنر به مقوله میپردازم
خدا را شکر به مدد گیاهان داروی که کم مونده بود در اواخر گیاه‌خوار بشم و تا مرز یونجه و شبدر نیز  رفتم . . . تا مطلب بعدی فعلاً صبور باشید .

عصمت ا...ترابی

 
 
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.