حوالی سال 1440 شمسی، پویا 2 میلیون و 201 درحالیکه تصویری سهبعدی را مقابل سر خود در هوا باز کرده در حال گفتوگو با مردی دیگر است:
پویا 2 میلیون و 201: یه عکس دارم از بابام خدابیامرز که کل مغازه رو پلاستیکپیچ کرده اون موقعها من میرفتم مغازه، خودش مثل گوشتهای فریز شده پشت پلاستیکها مشغول مشتریها بود و هی به من میگفت ماسکت رو نیار پایین، بنده خدا میخواست ویروسها وارد بدن من نشوند.
فرزاد 4 میلیون و 325: آره دیگه اون بندگان خدا که وسیله دیگهای نداشتن، ویروسهای اون موقع هم هنوز نسل صفر موجودات آلی بودن، ما یه دوستی داشتیم نشسته بود تو ماشینهای بنزینی اون زمان به همه جا الکل زده بود بعد آتیش گرفته بود کل موهاش کز خورده بود خخخخ...
پویا 2 میلیون و 201: آره دیگه یادمه اون برادر مادرت بود چی میگفتن؟ دایی؛ بنده خدا همیشه ماسک رو برعکس میزد خبر نداشت چند سال بعد قراره تصادف کنه بمیره.
شمارهای درشت بر تصویر مقابل صورت مرد ظاهر میشود و کودکی درحالیکه سوار بر بُرد فلزی در هوا سر میخورد مقابل پویا توقف میکند.
بچه: بابایی 2 میلیون و 201، میشه اینجا وایسم؟
پویا 2 میلیون و 201: وایسا ولی دکمه آف بُردت رو بزن سهمیه انرژی ماهانهمون یبخودی هدر نره.
بچه که حرفها را شنیده سؤال میکند: بابا 2 میلیون و 201 شما اون موقع به همه چیز الکل میزدین؟ حتی به سلولهای خوراکی؟
پویا 2 میلیون و 201: نه عزیزم، الکل که چیز خوبی نبود، یه نوع ضدعفونیکننده اولیه شیمیایی بود که بوی بدی هم داشت، ما اون موقع خودمون چیزهایی برای خوردن درست میکردیم که بهش میگفتیم غذا و بیشتر غذاها گرم بود.
همان بچه: یعنی چی؟ یعنی خودتون انرژی گرمایی میخریدین سلولهای قابلهضم رو حرارت میدادین؟
پویا 2 میلیون و 201: نه عزیزم، حالا من بعدا اینها رو برات توضیح میدم.
فرزاد 4 میلیون و 325: به بچه توضیح بده دیگه، ببین عزیزم، اون موقع مامان باباها تایم عمر و ظرفیت تنفسیشون دست خودشون بود و میتونستن تو تایم عمرشون یه موادی بخرن با هم قاطی کنن بخورن.
بچه: آره خیلی خوبه ما هم تو مدرسه مجازی، تو محیط 3D VR همه چیز رو قاطی میکنیم که نتیجهاش رو ببینیم، بابا میشه دوباره کرونا بیاد ما هم خودمون غذا درست کنیم؟
پویا 2 میلیون و 201: نه عزیزم، الان دیگه همه گیاهان و حیوانات آزمایشگاهی هستن و کل ویروسها تحت کنترل بشر قرار گرفته، شما همینطوری داری اکسیژن ماهانهات رو مصرف میکنیا! من و مامان باید 3 هزار کیلو کالری انرژی معادل کاری تولید کنیم که شما این سؤالات بیهوده رو بپرسی؟
بچه: بابا 2 میلیون و 201 برم پیش مامانبزرگ؟
پویا 2 میلیون و 201: نه عزیزم، تعادل میکروبیولوژیک و سلولیات به هم میخوره بعد باید آزمایش روزانهات رو تکرار کنیم.
بچه: بابا تو پیرتری یا مامانبزرگ؟
پویا 2 میلیون و 201: باباجان من بهت توضیح دادم مامان بزرگ یک سطح از زندگی نمادین داره چون بالای 140 سال زندگی کرده و سهمیه عمرش تموم شده اما با دستگاه میتونه روزی چند ساعت بین ما حضور داشته باشه.
بچه: چرا تو و مامان بیشتر کار نمیکنین که مامان بزرگ بیشتر مجوز حضور داشته باشه؟ من دوست دارم باهاش حرف بزنم.
پویا 2 میلیون و 201: خیلی خوب دیگه بسه، برو اتصال فضایی خودت به کلاسهای جدید ماهنوردی رو چک کن، بعد هم 20 دقیقه با سگ هوشمندت بازی کن، دست به چیپ مغزیت هم نزن، این آب رو هم بخور انرژی براش مصرف شده، زود باش، برو تو اتاقت.
|