چندی پیش در شماره 2111 همین روزنامه طی مطلبی در ارتباط با شیرسنگی همدان وعده دادیم تا راهی که از این مکان به سوی ملایر میرفته است را بازتعریف کنیم. این مسیر، مسیری است که دست کم تا 500 سال پیش مورد استفاده بوده است. اینک الوعده وفا.
مشهور است که اعراب در بدو ورود به همدان با دروازهای مواجه شدند و به آن «باب الأسد» گفتند؛ یعنی همان دروازه شیر یا سنگ شیرِ خودمان. این همان دروازهای است که امروز به نام میدان شیرسنگی شناخته میشود. این محل تپهای باستانی است.
این تپه توسط شادروان دکتر آذرنوشِ باستانشناس حفاری شد و قبوری مربوط به هزاره یکم قبل از میلاد تا دوران اسلامی در آن شناسایی شد. اما شرح راه باستانی همدان به ملایر.
بزرگراهی که امروزه شما از آن برای رفت و آمد از همدان به ملایر و بالعکس استفاده میکنید در دوران معاصر ساخته شده است. تاریخ ساخت آن را اگر امروز از اداره راهوشهرسازی همدان بپرسید جواب دقیقی به شما نخواهند داد؛ چون نقشه دیرینه این مسیر، یا در بایگانی متروک آنها قرار دارد و کسی از آن خبری ندارد یا به کلی از بین رفته است.
اما با توجه به رویدادهای تاریخی معاصر همدان زمان احداث آن را میتوان در دوران پهلویِ یکم تحدید کرد که تا پیش از این دوران به نظر نمیرسد کاروانیان و مسافران از آن برای رفت و آمد استفاده میکردهاند چون که این مسیر برای عبور کاروانیان بسیار طولانی و ناامن بوده است. اما مسیر رفت و آمد کاروانیان از همدان به ملایر تا پیش از دوران پهلوی و احداث مسیر فعلی از کجا بوده است؟
تا کنون با خود اندیشیدهاید روستاهایی که در طول رودخانه یلفان شکل گرفتهاند چه پیشینهای دارند. اقلیم استان همدان مانند بسیاری از نقاط ایران ترکیبی از دشت و کوهستان است، منابع آب در آن محدود و با توجه به اوضاع و احوال ایران در دوران صفوی، قاجار و پیشتر، این مسیرها بهشدت ناامن و خطرناک بودهاند.
بسیاری از این مسیرها با توجه به مسیر آمد و شد ایلات و عشایر شکل گرفتهاند؛ زیرا بخش قابل توجهی از جمعیت ایران تا پیش از دوران پهلوی، ایلات و عشایر بودند که نحوه معیشت و راه گزینی آنها خود تابعی از شکل کوهها، درهها و آب و هوای این سرزمین است. همین قبیلهها بیشتر مسیرهایی را برای تردد برمیگزیدند که همطول با رودخانه باشد تا همواره به آب دسترسی داشته باشند و عدهای از آنها بعد از مدتی در همین مسیرهای آبرو یکجانشین میشدند و این فرایند موجب شکلگیری روستاهایی چون ارزانفود در طول اینگونه راهها شد. سند ما برای اثبات فرضیه مطروحه مبنی بر وجود راهی کهن در این دره، سفرنامه جیمز باکینگهام، جهانگرد انگلیسی است. در این سفرنامه به مسیر کهنی اشاره شده است که به نظر میرسد همان مسیر مورد نظر ما باشد.
برای آزمایش این فرضیه مبنی بر وجود راهی باستانی بین همدان- ملایر باید به کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته در این مسیر نیز توجه کنیم. در چند سال گذشته در اطراف روستای ارزانفود (که در مسیر کهن همدان- ملایر بعد از روستای یلفان به طرف ملایر قرار دارد) به طور اتفاقی مجموعه فضاهایی زیرزمینی پیدا شد که در سالهای اخیر کاوشهایی در سطح و درون این تپه صورت وقوع یافته است.
با توجه به دادههای باستانشناختی به دست آمده طی فصل گذشته و فصلهای پیشین به نظر میرسد که این محوطه یکی از چند محلی است که برای جایگیریِ کاروانیان، سکونتهای کوتاهمدت توسط ایلات و عشایر، کوچگران فصلی و دامهایشان مورد استفاده بوده است و کاروانیان از این مسیر به سمت ملایر و جنوب کشور حرکت میکردهاند.
گواه ما بر این مطلب همانطور که گفتیم سفرنامه باکینگهام است که در آن ذکر کرده که شبانه در فضایی زیرزمینی در حوالی این نقطه اسکان یافتهاند. دادههای برآمده از این محوطه بر اساس اظهارات کاوشگرانش حاکی از قدمت آن تا دوران اشکانی است. ضمن اینکه سازههای سطحی کاوش شده آن آیینهای تمامنما از سازههای عشایری ساخته شده در تاریکدره همدان است، با همان اسلوب و ساختمایهها که هنوز هم برپا هستند و ما پیشتر در شماره 2115 همین روزنامه در رابطه با چند و چون این سازهها توضیح دادیم.
سفرنامه جیمز سیلک باکینگهام انگلیسی به ایران تحت عنوان «سفرها در آشورستان، مادستان و ایران (1817میلادی/1233 قمری) شامل مسافرت از بغداد به راه کوهستان زاگرس به همدان، اکباتان باستان، پژوهشها در اصفهان و ویرانههای تخت جمشید...» یکی از دهها سفرنامه سیاحان اروپایی در ایرانزمین طی دو سده اخیر است که توسط منیژه اذکایی ترجمه شده است. در بخشی از این سفرنامه به راه باستانی همدان- ملایر اشاره شده که از پل تاریخی آبشینه آغاز میشود. بخشی از این سفرنامه به شرح زیر است:
از همدان در راه «الفاوت» به سوی گلپایگان.
در نخستین ساعت، خط سیر ما به طرف شرق- شمال- شرق بود، از جادهای ناهموار که روستاها و باغها در اطراف آن به چشم میخورد و رشته بلند الوند کوه در سمت راست ما بود، گذشتیم و به روستای «تفریجان» رسیدیم که با دیوار محصور شده بود و چون دژی مینمود. راه ما از تفریجان بیشتر به سوی جنوب متمایل بود. در دومین ساعت حرکت به روستای «یالپان» رسیدیم و گروهی از همراهان را در آنجا یافتیم، باقی افراد هنوز پشت سر بودند... . از هنگام ترک بیستون ما هیچگونه «خان» عمومی در جادهها ندیدهایم اینطور که میگویند از اینجا تا اصفهان نیز چنین خانهایی وجود ندارد. مسافران در هر جایی پناه میگیرند: در آلونکها، همراه اسبهایشان در اصطبلها و چنانکه در کنگاور دیدیم برخی اوقات در فضای باز میخوابیدند... .
در راه تفریجان به یالپان باران تندی گرفت که تقریباً در تمام طول راه ادامه داشت و ما را کاملاً خیس کرد و ما احتیاج فراوان به پناهگاهی برای استراحت و خشک کردن لباسها داشتیم؛ هوا خیلی سرد بود و در رشته تپههای سمت راست ما که زنجیره جداگانهای از الوند هستند، برف زیادی باریده و قله این تپهها تماماً سفید گشته بود. نقطهای که بارش برف در آن قطع میشد حدود دو ساعت با ما فاصله داشت و محلی که همراهان ما به عنوان اقامتگاه اشغال کرده بودند، حیاطی روباز با تعدادی کلبههای کوچک در اطراف بود که در شب الاغها و گاوهای زیادی را به آنجا میآوردند. پس از مدتی پرسه زدن در اطراف ده، یک غار زیرزمینی پیدا کردیم که ظاهراً پناهی برای گاوها نیز بود، در آنجا اتراق کردیم.
به این بخش از یادداشتهای باکینگهام توجه کنید: «پس از مدتی پرسه زدن در اطراف ده، یک غار زیرزمینی پیدا کردیم که ظاهراً پناهی برای گاوها نیز بود، در آنجا اتراق کردیم».
حقیقت ارزانفود
حال این سؤال پیش میآید که حقیقت محوطه زیرزمینی ارزانفود چیست؟ آیا با توجه به اوضاع اجتماعی آن زمان آن را باید یک پناهگاه زیرزمینی دانست؟ آیا این محل، محل نگهداری دام و یک بیغوله بوده است؟ به راستی در دل کوهها و درههای الوند که مسیر رفت و آمد ایلات و عشایر بوده است چه تعریفی برای این محوطه زیرزمینی میتوان در نظر گرفت؟ کاوشگران این محوطه بعد از چند فصل کاوش در این روستای محصور در کوهها هنوز هیچ کاربری برای محل کاوششان مطرح نکردهاند و معلوم نیست در آینده چه خواهند گفت تا توجیهی علمی برای هزینههای گزاف صورت گرفته در این محوطه باشد! با این حال همه منتظرند که دست کم در پایان این فصل و در حالی که بسیاری از محوطههای کلیدی استان پشت سد بیپولی معطل کاوشند، کاوشگران این محوطه دستکند حرف حسابی برای گفتن داشته باشند.
مدرس دانشگاه
|