■کیف دستدوز امیدعلی را رسانهای کرد
محال است از ریشه و بن هنر چرم و هنرمندان چرمدوز در همدان را بشناسید و با نام اميدعليكاظمي هنرمند پيشکسوتی که تا بهحال زمينهساز حضور توليدکنندگان بسياري در عرصه مصنوعات چرمي استان بوده غریبه باشید.
هنرمندانی که نام آنها تا همیشه در حافظه تاریخ خواهد ماند، به سند ماندگاری برای پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین تبدیل خواهند شد چه زمینی باشند و چه مسافر آسمان!
روز گذشته امیدعلی کاظمی هنرمند همدانی و پیشکسوت چرم در سن 87 سالگی دارفانی را وداع گفت و این فقدان جامعه هنرمندان صنایعدستی را در استان متأثر کرد.
وقتي به دنيا آمد13 روز از نخستین ماه تابستان سال 1312 ميگذشت، پدرش كه صاحبعلي نام داشت، نام او را اميدعلي گذاشت. 8 سال داشت كه متفقين به ايران حمله كردند، پدرش نيز دار فاني را وداع گفته بود و سرپرستي خانواده به عهده او بود. در همان سن از قريه لك خدابنده از توابع بهار به همدان مهاجرت كرد.
اینگونه شد که در محلهاي موسوم به پل مراد مسكن گزيد. عكاسي آفتاب در كوچه ذوالرياستين به نظر جاي خوبي براي كسب درآمد بود، يكسال را به شاگردي در عكاسيش گذراند از آنجا که در عکاسی هيچ فني به او آموخته نمیشد و او كودكي تشنه آموختن بود؛ بنابراين آنجا را ترك كرد.
آن روزها که فرصتی برای گفتوگو برایمان پیش آمد، میگفت: روزی از بازار سنتي همدان عبور ميكردم، چشمم به زين اسب و پوستهاي آويخته افتاد. جويا شدم، هنر سنتي سراجي بود.
پس از کمی پرسوجو دریافت این دستساختههای چرم ریشه در شغل ديرينه در همدان دارد.
از آن پس استاد كاظم بهنژاد او را به شاگردي سراجي در سراي گلشن پذيرفت(آن روزها سال 1326بود )، استاد مردي مهربان و مذهبي بود. وقتی از استاد بهنژاد حرف میزد او را اینگونه وصف میکرد که استاد همچون پدري به من توجه داشت و هرچه از سراجي و چرم ميدانست به من آموخت و من نیز مشتاقانه آموختم.
سال 1328 یعنی 2 سال بعد نزد استاد محمدحسين سراچي میرود، 6 سال شاگردي استاد را انجام میدهد، در اين مدت فعاليت سياسي نيز داشته است. 28 مرداد 1332 در تظاهرات خياباني شركت داشته و در پخش اعلاميههاي انقلابي فعال بوده است.
آن روزها به شهر كرمانشاه سفر میکند، شاگرد استادكاري ماهر بهنام علياشرف پورمحمدآقا میشود. در سال 1342 به همدان بازمیگردد و انباری اجاره میکند و بهطور مستقل با ساخت وسایل سوارکاری آغاز بهكار میکند و در همان سال تشكيل خانواده میدهد.
دستسازهای ظريف، كارهاي جديد و خلاقيت، چيزهايي بود كه در اين زمينه كسب میکند.
از خاطرات آن روزها اینگونه میگفت: روزی جوانی به مغازه مراجعه کرد، من با نخ سیاه و سفید روی چرم گلدوزی میکردم، آن جوان کیفی به من سفارش داد و گفت حاشیه کیفم را با همین نخ سیاه و سفید گلدوزی کنید.
او هم دست به کار میشود و سفارش را انجام میدهد. این سفارش به آغاز فصل جدیدی در کار تبدیل میشود. از آن پس افراد زیادی به مغازه مراجعه و همان مدل کیف را سفارش میدهند.
بعدها برایش استقبال از آن کار سفارشی سؤال میشود و با تحقیق پی میبرد که آن جوان در تلویزیون کار میکرده است و آن کیف دستدوز در یک بر نامه تلویزیونی به مخاطبان نشان داده شده است و اینگونه این اتفاق برای کار او تبلیغی رایگان شده بود.
همیشه میگفت برای آن آقا هر کجا هست آرزوی خوشی و تندرستی دارم.
و اینگونه میشود که از آن زمان به بعد او به کار هنری و صنایعدستی با چرم علاقهمند شده و صنایعدستی مصنوعات چرمی در همدان را پایهگذاری میکند.
پس از نيم قرن تلاش بيش از دهها استادكار سراج پرورش داد و افتخار ميكرد كه در زنده نگه داشتن هنر و صنعتي ديرينه در شهر همدان نقشآفرین بوده است.
مردی که شاگردان بسیاری را پرورش داد تا هنر چرم در همدان نمیرد. هنر چرم زنده ماند اما او درحالیکه 87 بهار را به عمر دیده بود روز گذشته چشم از جهان فرو بست.
در بین هنرهای گره خورده به نام همدان، رونق صنعت چرمسازي از قدمتي زياد برخوردار است، بهطوريكه بهوفور انواع كالاها و مصنوعات چرمي، در گوشهگوشه زندگي مردم اين ديار و شهرهاي همجوار ديده ميشود.
|