مهدی ناصر نژاد : بحث اين است كه مديران و مسئولان سازمانهاي اجرايي به نسبت عملكرد ريز و درشت و خوب و بد خود، بالاخره بايد برابر مقامهاي ارشد و نهاد نظارتي حاكم بر آن مجموعه خاص، جوابگو باشند و هستند. يك مدير اجرايي در قبال عملكرد خود در يك پروسه كوتاهمدت يكساله نيز ممكن است دستخوش تغيير گرديده و اين تغيير ممكن هم هست به نوعي در مقام تقدير و قدرشناسي از وي باشد. اگر چنين نيز نباشد، حداكثر زمان ارزيابي و سبك و سنگين كردن عملكرد مديران از 4 سال فراتر نميرود و اينچنين است كه يك مدير توانا و دلسوز در مدار پيشرفت و ارتقا قرار ميگيرد و يا برعكس آن، اگر مديري قادر به ابراز لياقت و شايستگيهايش نباشد و تأثيري در بستر پيشرفت حوزه مأموريت خود نداشته باشد، هرچند وابسته به هر جناح و خط فكري، بالاخره به گوشه بايگاني عودت داده شده و همانجا دوران 30 ساله خدمت را ميگذراند يا به سازمان و وزارتخانه اوليه بازميگردد.
وكلاي مجلس به ظاهر چنين نيستند و نظارتي بر كارشان نيست. اينان بستگي دارد كه با چه قصد و نيتي در انتخابات كانديدا شده باشند. برخيها از مرحله تأييد صلاحيتها همينطوري بُر ميخورند و بالا ميآيند اما در دورههاي ادوار مجلس حتي ممكن است نوبت يك سخنراني هم به آنها نرسد و براي دورههاي بعدي هم ميبرند و كنار ميروند، برخيها هم ابتدا به ساكن جوگير شده و ميگويند برويم ببينيم چه خبر است. آنان نيز در صحن مجلس و در گيرودار مباحث گوناگون كنار دست همان دسته اوليها مينشينند و فقط زل ميزنند ببينند چه خبر است! و دوره بعد هم مهم نيست و شايد هم ديگر كانديدا نشوند اما دستههاي سوم و چهارم كساني هستند كه به لحاظ مصالح جناحي همواره سوداي مجلس دارند. مبارزه ميكنند، تبليغ ميكنند و بازار رقابتها را داغ ميكنند تا سرانجام رأي اعتماد را هم از مجلس بگيرند. اما اينان هم در نوع خود دو دسته هستند؛ دسته اول هم دنيا و جناح و خدا را دارند و در عين حال زيرچشمي هم به دورههاي بعدي دوختهاند، بنابراين ناگزيرند وقت بگذارند و كار كنند و براي دريافت نمره قبولي از مردم، مردمداري هم ياد بگيرند.
دسته دوم اين جماعت هم كساني هستند كه يا غرق در مصلحتانديشيهاي جناحي هستند و آنچنان در اين سودا غوطه ميخورند كه حتي دنيا و آخرت را هم فراموش ميكنند و اگر كاري هم بلد بوده باشند براي مردم انجام دهند، به فرصتهاي بعدي و بعدي ميسپارند تا آخر سر هم در غبار مرور زمان محو گرديده و بياثر شود. در نهايت كساني هم در ادوار مجلس بوده و رفته و يا ماندهاند كه اگر به هر طرف هم بچرخند، باز هم حرفهاي هستند. هميشه در گذر تاريخ و تغيير زمان و مكان، پيشرفت بشريت مديون ايدههاي حرفهاي است. حرفهاي نه به اين معني كه پولي باشد و قراردادي بسته شود تا كاري و پروژهاي و در نهايت وظيفهاي به انجام رسد، در اين معنا حرفهايگري يعني كاربلدي و پيگيري و جلب رضايت خدا و مردم. حرفهايگري يعني درك نيازهاي جامعه و فهم درستي از شرايط زمان و مكان تا كاري به ثمر رسد و نامي به نيكي بماند. با اين حال هيچ دسته و گروه از نمايندگان و وكلاي مجلس نبايد نگران باشند؛ چون اگر هيچ دستگاه نظارتي و قاعدهاي براي ارزيابي عملكرد نباشد، در كنار وجدان بيدار خداوندي، ضمير آگاه مردمي هم وجود دارد.
شمر در تاريخ هميشه ملعون ضميرهاي آگاه مردمي است. از بطن تاريخ شمر و حر رياحي با هم بيرون ميآيند و در ذهن انسانهاي آگاه و هوشيار عينيت پيدا ميكنند.
وجدان عمومي عادلترين دادگاه براي محاكمه بدها و در مقابل تبرئه دستهاي پاك است و بيجهت نيست كه سروده شده: سعديا مرد نكونام نميرد هرگز/ مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند
|