دانشیار رشته طراحی شهری دانشگاه بوعلی سینا با بیان اینکه باید باور داشته باشیم که گذشته برایمان درس است، گفت: شهر ایرانی و معماری ایرانی درونگراست، در شهر درونگرا مالکیت اهمیت فوقالعادهای دارد و حس تعلق به وجود میآید همچنین اگر میخواهیم در حاشیه شهر توانمندسازی کنیم باید اهالی این مناطق حس مالکیت داشته باشند بنابراین مالکیت فرهنگ ماست و این امر را با دیوارکشی اطراف خانه، باغ، ادارات و... نشان میدهیم، در قدیم نیز رویکرد محله محوری رویکرد مالکیتی بود و افراد یک محله با وجود شباهتهایشان تفاوتهایی هم داشتند.
حسن سجادزاده با بیان اینکه باید ساختار و مورفولوژی فضا با طبیعت کار کند و هماهنگ باشد، به ایسنا گفت: در موارد معماری و شهرسازی باید عمیق کار شود؛ بهعنوان مثال به بهانه پیادهمداری خیابان بوعلی، محلههای حاجی و کولانج، قربانی و به پارکینگ تبدیل شدند و به عبارت دیگر فضاهای انسانی و ماشینی را با هم جابهجا کردیم.
به گفته این مدرس دانشگاه، مسئولان و مدیریت شهری نباید در برابر مسائل علمی مقاومت کنند، بحث ترافیکی بلوار ارم، جاده برگشت گنجنامه، الحاق 3 روستای حسنآباد، قاسمآباد و علیآباد به شهر همدان و طرح جامع همدان که اشکالات عمدهای به آن وارد است از نمونههایی است که بدون توجه به نظر متخصصان دانشگاهی انجام شد و نتایج خوبی به دنبال نداشت؛ به عنوان مثال در جلسات متعدد طرح جامع شهر همدان از کارشناسان دانشگاهی دعوت نشد در صورتی که در این طرح دانشگاه باید محور قرار میگرفت همچنین مشکل دیگر این است که ریز و درشت زندگی خود را سیاسی کردهایم، مثلا شهر و علم را سیاسی میکنیم در صورتی که هر کسی باید در حوزه تخصصی خود اظهارنظر کند.
سجادزاده خاطرنشان میکند: در قدیم آدمهایی که در یک محله کنار هم بودند با هم سنخیت داشتند اما مثلا امروز آدمها را بر حسب شغلشان میسنجیم و نتیجه آن شکل گرفتن شهرکهایی مثل فرهنگیان یا ارتش است اما شغل به تنهایی نمیتواند آدمها را کنار هم نگه دارد و لازم است موازنهای بین اینها به وجود بیاید و سنخیتهای قومی، فرهنگی، رفتاری و اعتقادی میتوانند باوری ایجاد کنند که یک محله یا فضا ایجاد شده است.
وی اعتقاد دارد در فرهنگ ایرانی معماری دارای حیاط بوده و کل زندگی در حیاط شکل میگرفت بنابراین معماری و زندگی ایرانی دارای صحن است اما امروزه از معماری و شهرسازی غربی تقلید میکنیم و در نتیجه همه را صحنه میکنیم، در واقع فرق است بین معماری صحن و صحنهای و در فرهنگ ما معماری صحنهای جواب نمیدهد چراکه معماری ایرانی مرکز گراست و تمام اجزا و ارکان حول یک مرکز سازماندهی میشوند.
سجادزاده با اشاره به اینکه مرکزگرایی یک امر فطری است که به تفکر توحیدی در فرهنگ ایرانی- اسلامی برمیگردد، خاطرنشان میکند: در الگوی تابآوری شهری ایران باید به مکانیابی، مرکز گرایی، انعطاف پذیری و صحن توجه شود و اگر معمار و طراح این روحیه را بشناسد فضای تابآوری را طراحی میکند بنابراین باید ظرفیتها را بشناسیم؛ مثلا با الحاق اخیر سه روستای علی آباد، قاسم آباد و حسن آباد به شهر همدان ضربهای به ریشه روستاها زدیم و اقتصاد و تولید را از آنها گرفتیم و به زور این روستاها را به شهر وصل کردیم.وی با اشاره به اینکه همدان یک شهر گرد و شعاعی است، میگوید: وقتی از بالا به شهر نگاه میکنیم لکههایی مشخص است که با این ساختار شعاعی گره خوردهاند و نسبتا پایدار و تابآور هستند، یکسری لکهها نیز دیده میشوند که با این ساختار شعاعی کار نمیکنند و این لکهها محلات حاشیهنشین همدان اند. در شهر ایرانی پیوند جزء با کل باعث تابآوری میشود و به حیات خود ادامه میدهد و متأسفانه با کارهایی که در شهرسازی انجام میدهیم به حاشیه نشینی دامن میزنیم و تولید حاشیه میکنیم.
سجادزاده یادآور میشود: نمیتوان شهر را صددرصد مدیریت کرد و باید هم مدیریت شهری و مهندسی فضا داشته باشیم و هم مهندسی اجتماع که مثال آن خیابان مهدیه همدان است که در طول زمان پوستاندازی کرده و به فست فودی تبدیل شده است.
این مدرس دانشگاه اعتقاد دارد شهرهای امروزی مثل شهرهای قدیم خاطره ندارند و خاطرههایشان در حال از بین رفتن هستند، بخش مهمی از تابآوری شهر خاطرات، رویدادها، حوادث و وقایع شهرند و بیشتر در بافتهای قدیمی وجود دارند اما امروزه تیشه به ریشه خاطرات شهر میزنیم در حالیه که شهر بیخاطره هویت ندارد.
وی با اشاره به اینکه شهرهای ایرانی بر مبنای الگوی باغ ایرانی ساخته شدهاند، اظهار میکند: در گذشته دورتادور شهر همدان باغ بوده و امروزه تخریبی که در باغات و قطعهبندیها انجام میشود جبران ناپذیر است و به تدریج فروش شهر به سمت فروش باغ، کوه و رودخانه رفته است همچنین مدیران شهری بهتر است برای هر موضوعی ابتدا آن را تست و آزمایش کنند، علاوه بر این مدیریت یکپارچه، شهر هوشمند، مدیریت اجتماع، موضوعات محیط زیستی و انسانی اهمیت زیادی دارند که باید با هم دیده شوند.
|