1403-01-311403-02-10bool(false) پایگاه اطلاع رسانی روزنامه همدان پیام
 
تاریخ چاپ : دوشنبه ، 10 ارديبهشت 1403

کد خبر : 104896

 
پیشیمانی عارف قزوینی از نپذیرفتن یک پیشنهاد
تاریخ خبر : 1398-11-03
     
 
 
     
متن خبر :


 عارف قزوینی 5 سال آخر عمرش را به دعوت دکتر بدیع الحکما در همدان گذراند.
خاطره ای که در ستون تاریخ این هفته می‌خوانید از کتاب «خاطره‌های تاریخی» نوشته «ابراهیم صفایی» نویسنده و مورخ ملایری نقل شده است. وضعیت روحی عارف در اثر رنج دوران و بیماری به خوبی در این خاطره مشخص است. عارف قزوینی 86 سال پیش یعنی دوم بهمن ماه 1312 در همدان در گذشت.  در یکی از روزهای پایانی خرداد 1310 بود که در همدان به دیدار عارف، شاعر ملی و مبتکر ترانه‌سرایی رفتم. عارف در بیرون شهر همدان در یک قلعه کوچک روستایی به نام قلعه کاظم‌خان سلطان می‌زیست و در یکی از برج‌های قلعه 2 اتاق کوچک فوقانی در اختیار داشت. این قلعه در بهترین نقطه بیرون شهر همدان در دامن کوه با عظمت الوند و در برابر دره زیبای مرادبیگ بود که بهترین منظره طبیعی را داشت... به جلو قلعه رسیدم، سرایدار در کوچکی را که به برج اقامتگاه عارف راه داشت گشود، از پله‌ها بالا رفتم و پشت در اتاق رسیدم. در را زدم. جیران خدمتکار وفادار عارف در را گشود و چون مرا که بارها به دیدن عارف رفته بودم می‌شناخت به عارف اطلاع داد. ..وارد اتاق عارف شدم و با فروتنی سلام کردم. او کنار پنجره روی یک صندلی چوبی که کف آن یک تخته جاجیم بود و به صندلی بروجردی شهرت داشت نشسته بود. به من اجاره نشستن داد. از گذشته‌ها سخن به میان آمد. در ضمن سخنان خود گفت: «در سال‌های 1302 و 1303 که کم‌کم با رواج گرامافون و فروش صفحات گرامافون موسیقی وارد زندگی مردم می‌شد چند کمپانی خارجی در تهران حرکتی آغاز کرده بودند، که نمایندگی دایر کرده و به واسطه نبودن استودیو صدابرداری در ایران، برخی خوانندگان ایرانی را همراه یک تکنواز به هامبورگ یا بمبئی می‌بردند و صدایشان را ضبط کرده و صفحه می‌ساختند. سپس صفحه‌ها را برای فروش به ایران می‌فرستادند، این کار بازار پررونقی داشت... نمایندگام کمپانی به من هم پیشنهاد دادند که مرا به آلمان ببرند و 6 ماه در یک هتل با بهترین شرایط از من پذیرایی کنند و تمام هزینه مسافرت و اقامت من را بدهند و من با خواندن ترانه‌هایی که آهنگ و شعرش را خودم ساخته بودم 10 صفحه با صدای خودم پر کنم... در آن هنگام نپذیرفتم چون همیشه ترانه‌های خود را روی احساس خود ساختم و گرفتن پول را برای سرودن یا خواندن کاری حقیر می‌دانم. ولی اکنون که در این قلعه زندگی می‌کنم پشیمانم. اگر آن پیشنهاد را می‌پذیرفتم همان سال‌های یک خانه خوب و کوچک می‌خریدم و آواره نمی‌شدم. » اشک در چشمان عارف حلقه زده بود. گفت: «احساسات پاک ملی برترین امیتاز انسان‌ها است ولی هر کس به مادیات اعتنا نداشت محکوم به نابودی می‌باشد...»

 
 
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.