یکی از جدیدترین ضربالمثلهای ایرانی ميگويد: شغل خوب شغلي است كه با شكم مردم سر و كار داشته باشد یا به عبارت دیگر پول توی شکم است!
این ضربالمثل توسط عوامل غرب و دشمنان و بدخواهان ما تولید نشده است بلکه ما آن را خودمان ساختیم و با تمام اعضا و جوارحمان به آن اعتقاد داریم. بیشتر اوقات در پاسخ به سؤالاتی که در باب كار و شغل و درآمد و امثالهم پیش میآید، میتوان اين ضربالمثل كارساز و مهم و تأثيرگذار را شنید.
امتحان آن هم مجاني است، سراغ هر فردي كه دوست داريد، از بازاري و کارمند گرفته تا استاد دانشگاه و دکتر، روزنامهنگار و... رفته و از او بپرسيد كه چه شغلي خوب است؟
تمام آنها در پاسخ به شما قیافهای فيلسوفمأبانه گرفته و به افقهاي دوردست خیره میشوند، سپس دستشان را در حوالی ناحيه مورد نظر یا همان شكم، چرخانده و از رابطه كسبوكار راحت و پولساز با شكم و دل و دهان آدمها سخن ميگويند.
قاعدتاً به همين دليل است كه در هر كدام از خيابانهاي پايتخت تاريخ و تمدن ايران 462 تا پيتزافروشي و كبابي و سوپرماركت و نانفانتزي و نوتلا و امثالهم پيدا ميشود اما در كل شهر 2 تا كتابفروشي درستحسابي پيدا نميشود.
قطعاً در شهر ما، شكم حرف اول را ميزند. حتماً ميخواهيد بگوييد كه مخارج فعلی با كسي شوخي ندارد و آدم از خود گذشتهای نداريم كه از شكم خود و زن و بچهاش بزند و برود براي تو كتابفروشي احداث كند، قبول. حتماً میخواهید بگویید، افزایش تعداد کتابفروشیها مستقیما فضیلتی به مردم اضافه نمیکند، قبول!
حتماً خيلي حرفهاي ديگر هم داريد كه بزنيد، ما هم ميگوييم كه همه آنها قبول...
اما پس دليل اينكه اسم شهرمان را گذاشتيم پايتخت تاريخ و تمدن و همهجا پزش را ميدهيم چيست؟ به خاطر فستفودهایش؟
در این شهر کسی پیدا نمیشود كه قيد سود بالای فستفود را بزند و براي شهر خودش يك عدد كتابفروشي درستحسابي راه بيندازد؟
|