یکی از قدیمیترین اصطلاحات سیاسی که عمدتاً در پایان صده 1800 تا پیش از ظهور امپریالیسم مورد استفاده قرار میگرفت، «جنگ بنداز و حکومت کن» بود. با اینحال شاهد هستیم که این روش همچنان توسط ایالات متحده آمریکا از دههای گذشته تاکنون مورد استفاده قرار گرفته است.
با کمی دقت متوجه میشویم که تنشهای منطقهای از شرق آسیا گرفته تا شرق اروپا، منافع ایالات متحده را تأمین کرده است. این مسأله از چندین زاویه قابل بررسی است، که عمدهترین آنها تأمین بازارهای فروش سلاح و جلوگیری از نفوذ ایدئولوژی رقیب سنتی خود در آسیا و اروپای شرقی است.
ایالات متحده آمریکا بهعنوان قدرت شماره یک نظامی و اقتصادی در جهان حال حاضر اینگونه اقدامات و سیاستها نسبت به تجربه تاریخ، متفاوت و غیرمنتظره نبوده و بهعنوان یک رویه طبیعی چرخه قدرت در جهان میگنجد. البته نوع و روش انتخابی ایالات متحده، بهویژه در مواقعی که افراد از حزب جمهوریخواه در این کشور روی کار آمدهاند، همواره مورد انتقاد بوده است؛ زیرا ایندسته از سیاستها اتخاذی که با نگاهی به دورنمای نیت آنان مشخص میشود، تعادل و امنیت نظام بینالملل را که پس از جنگ جهانی دوم و پایان جنگ سرد، به آن بسیار توجه میشود را تهدید کرده است.
ایجاد و حمایت از تفکرها و قدرتهای رادیکالی، پر رنگ کردن تضادهای اقتصادی، اعتقادی و نژادی 2 تا از عمدهترین ابزارهای تضمین حضور این کشور در مناطق حساس اقتصادی و استراتژیک بوده است.
اما نکته قابل تأمل و حائز اهمیت در این رابطه تن دادن کشورها به اینگونه سیاستها برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت است. زیرا ادامه تأمین این منافع همواره در کنار تأمین خواستههای ایالات متحده بوده است.
البته این بهمعنای نبود توجیه منطقی برای ارتباط با این قدرت اقتصادی نیست. بلکه تأمین منافع و ایجاد ارتباط با این قبیل کشورها باید براساس مبادلات متوازن و استقلال سلیقه باشد. همانگونه که مقام معظم رهبری در زمان برقراری برجام تأکید بر منافع و سود حاصله برابر برای طرفین داشتند. از این رو شاهد این هستیم که بسیاری از کشورها از ارتباطات با اینگونه کشورها به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتهاند.
شاید بتوان گفت که رویکرد ایالات متحده آمریکا جز مسأله فلسطین اشغالی، در تمامی تنشهای منطقهای یکسان بوده است. با نبود تمایل باطنی آمریکا برای ایجاد صلح و آرامش در مناطق حساس از اروپای شرقی تا آسیای شرقی، میتوان گفت که در مسأله اسرائیل سیاستی بسیار متفاوت داشته است.
پس از سقوط دولت صدام، حضور داعش بهانه خوبی برای تأمین حضور این کشور بود. با اینحال کشورهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران، اجازه گسترش و قدرت گرفتن این ویروس را در منطقه ندادند.
ایران چقدر در گرایش کشورهای عربی به اسرائیل مقصر است؟
توجه به کشورهای همسایه و حوزه خلیج فارس و ایجاد اتحاد اسلامی از زمان ریاست جمهوری آیتا... خامنهای در کشور شکل گرفت. برقراری ارتباط منسجم با گروههای سیاسی شیعی در افغانستان، عراق و لبنان و ایجاد تفاهم بین آنها و تشکیل مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق از اقدامات ایشان پس از یک دوره تنش در منطقه بود.
پس از پایان جنگ و همچنین فروپاشی جماهیر شوروی در دولتهای آیتا... رفسنجانی و حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی این روند ادامه پیدا کرد و نقطه اوج آن نیز برگزاری نشست سران کشورهای اسلامی در تهران در دسامبر 1997 بود.
حضرت آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در سخنرانی افتتاحیه نشست سران کشورهای اسلامی، مؤکداً اعلام کردند: «هیچ خطری از سوی ایران اسلامی، هیچ کشور اسلامی را تهدید نمیکند.»
این سخنان با استقبال سران کشورهای شرکتکننده مواجه شد. امیر عبدا...، ولیعهد عربستان در نشست تهران شرکت و آن را «دیداری تاریخی» اعلام کرد و «سعود الفیصل»، وزیر خارجه وقت عربستان نیز پس از خاتمه نشست تهران گفت: «شرکت چشمگیر کشورهای اسلامی حاکی از احترام به ملت ایران و نقش آن و امید به این کشور است.»
در بیانیه پایانی نشست نیز شرکتکنندگان در این نشست یکجانبهگرایی آمریکا را محکوم کرده و خواستار لغو قانون «داماتو» شدند.
تنها 3 ماه پس از برگزاری نشست تهران، آیتا... هاشمی رفسنجانی از طرف دولت ایران به عربستان سفر و با ملک فهد، پادشاه و امیر عبدا... ولیعهد این کشور دیدار و گفتوگو کرد. هاشمی رفسنجانی جهت اعتمادسازی با بحرین از این کشور نیز بهطور غیرمترقبه دیدار کرد، بهگونهایکه 2 کشور تصمیم گرفتند روابط دیپلماتیک خود را پس از 20 سال به سطح سفیر ارتقا دهند.
اما با روی کارآمدن محمود احمدینژاد و اتخاد سیاستهای تندروانه وی در منطقه و عرصه بینالملل روابط میان ایران و عربستان با شیب تندی به تنش کشانده شد. البته نسبت به افسانههای تاریخی افراد تندرو افراد تندروی رقیب را جذب میکنند و با روی کار آمدن محمد بن سلمان جاهطلب، شرایط برای ایجاد یک اتحاد اسلامی- سیاسی در منطقه با چالش زیادی روبهرو شده است.
با روی کار آمدن دولت روحانی، گمان کاهش تنشها در منطقه میرفت. اما پیدایش داعش و بهویژه مسأله سوریه از یکسو و تشدید تنشها میان ایران و آمریکا با رویکار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا، برخی از کشورهای عربی از جمله عربستان را در مقابل ایران قرار داد.
شاید بتوان گفت که هدف اصلی آمریکا نفوذ بیشتر در منطقه بهدلیل جنگ و مقابله با داعش بود، اما معادلات بهشکلی رقم خورد که ایرانهراسی در منطقه به اولویت نخست برای دولت ترامپ قرار گرفت.
در این راه و برای ایجاد تنش و جنگ در منطقه ایالات متحده چندین مرتبطه به اقداماتی دست زد، اما آن واکنشی که مدنظر بود را از سوی ایران دریافت نکرد. با اینحال برای اتحاد میان برخی کشورهای عربی بهاصطلاح سعودی (امارات، بحرین و ...) که پس از روی کار آمدن محمد بن سلمان به فکر تغییر سیاستهای خود از جمله تنشزدایی با اسرائیل هستند، کافی بود.
شاید بتوان گفت در دولتهای اخیر و بهویژه در دولت بهار، سیاست خارجه اتخاذیه کشور بیتأثیر در شرایط فعلی منطقه نباشد. برخی اتفاقات در دولت روحانی از جمله حمله به سفارتخانههای عربستان در ایران در دیماه 94 نیز بر تشدید اختلافات تأثیرگذار بود.
چرا نباید به کشورهای عربی بهعنوان دشمن نگاه کرد
میتوان با بررسی تحلیلهای تاریخی، اقتصادی و سیاسی خاورمیانه به میزان اهمیت این منطقه در معادلات بینالملل برای کشورهای قدرتمند پی برد. اختلافات در منطقه از یکسو تأمینکننده منافع اقتصادی و سیاسی قدرتهایی همچون آمریکا بوده و از یکسو از اتحاد و قدرتگرفتن منطقه متمول و برهم خوردن توازن قدرت اقتصادی و سیاسی در جهان جلوگیری میکند.
این 2 مسأله در تضاد مستقیم با منافع ملی و امنیتی کشورمان است و از این رو اتحاد با کشورهای همسایه را برای کشور در اولویت قرار میدهد.
با تعاملات کشورهای عربی با اسرائیل نباید بر اختلافات با این کشورها تأکید کرد. نباید اجازه گرایش کشورهای عربی به سمت اسرائیل آنهم بهصورت دیپلماتیک را داد. قدرتگرفتن و شیوع این اتحاد در میان اعراب با اسرائیل، زنگ خطری برای آرامش و امنیت در منطقه است.
همانگونه که گفته شد برخی اشتباهات گذشته بر نوع روابط کنونی کشورمان با کشورهای عربی تأثیرگذار بوده است. اما با سختتر شدن شرایط نباید بر اهمیت اتحاد کشورهای منطقه با یکدیگر بیتوجه بود.
ریشه اتحاد اسرائیل و اعراب در آب
اختلافات اعراب با اسرائیل عمیقتر از این حرفها است که ادامهدار باشد. اما در علم سیاست این مسأله ثابت شده است که هیچ عاملی بهاندازه وجود دشمن مشترک، ایجاد اتحاد نمیکند. ایالات متحده آمریکا بهویژه در زمان ریاستجمهوری ترامپ بر اختلافات و منافع در تضاد کشورهای عربی با ایران تأکید کرده است، تا جایی که ایران را بهعنوان خطری در منطقه معرفی میکند.
از سوی دیگر تجربه تاریخی نشان داده است که حکومتهای عربی هیچگاه متحدان همیشگی نبودهاند. از این رو میتوان گفت با وجود تنشهای اخیر و شرایط فعلی، تنشزدایی امری دشوار به نظر میرسد.
با اینحال در ماههای پیش رو بهویژه پس از انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده، اینکه شرایط بهبود پیدا کند، محتمل است. از این رو شاید دامن نزدن به تنشها را بتوان بهعنوان برنامه بلندمدتی برای زمینهسازی یک اتحاد کارساز درنظر گرفت.
|