مقابل سالن آمفيتئاتر بيمارستان بعثت ايستاده بودم، مؤسسه محك مراسمي براي كودكان سرطاني در سالن آمفيتئاتر بيمارستان بعثت برگزار كرده بود. وارد سالن شدم، شايد چيزي حدود 100 نفر و يا بيشتر آنجا بودند كه شامل كودكان سرطاني و خانوادههايشان ميشد.
كودكان زيادي روي سن ايستاده بودند، دختر و پسر و با صداي آهنگ به اين طرف و آن طرف ميپريدند، اما لبخندهايشان پشت ماسكهاي بيرنگ پنهان مانده بود و اين غمي بر دل مينشاند.
مراسم شادي بود، در ابتدا يك آقا با شعبدهبازيهايش كودكان را سرگرم ميكرد و پس از آن يك گروه نوازنده سنتي به روحشان آرامش ميداد.
برخي از كودكان در حالي كه ِسُرم به دست داشتند در آن جشن حضور پيدا كرده بودند و برخي ديگر با جاي سِرُمی که بر روی دستشان چشمک میزد. اما كودكاني هم بودند كه با صورتهايي رنگپريده و صورتي بيمژه و ابرو آتش را به دلها ميآوردند.
6 سالم است.
در آن ميان كودكي بود كه به طرز شگفتانگيزي توجه مرا به خود جلب كرده بود، به سمتش رفتم مرا كه ديد مقابلم ايستاد. در مقابلش زانو زدم و گفتم: «اسمت چيه؟
- سپهر
- چند سالته؟
- 6 سالم است.
مادرش به سمتم آمد. زماني كه علت بيمارياش را جويا شدم، گفت: مرداد امسال هنگامي كه لوزههاي سپهر را عمل كرديم به فاصله يك هفته بعد غدهاي در گلويش ايجاد شد.
سپهر 9 بار شيميدرماني شده است
فاطمه تقواجو در ادامه افزود: پس از آزمايشها متوجه شديم كه غده سرعت رشد بسياري دارد و علاوه بر آن پس از سيتياسكنها متوجه غده ديگر در معدهاش شديم.
به گفته وي تاكنون سپهر 9 بار شيميدرماني شده است و در حال حاضر تحت درمان است و هنوز اقدامي براي خارج كردن غدهها صورت نگرفته است.
از تيرماه سال 90 مؤسسه محك آغاز به فعاليت كرد
مديرعامل مؤسسه محك استان همدان با بيان اينكه از تيرماه سال 90 مؤسسه محك آغاز به فعاليت كرد، گفت: پس از تشكيل شدن اين مؤسسه خيرين زيادي به ما پيوستند و شايد تعداد آنها به بيش از 100 نفر برسد.
مؤسسه محك 300 كودك را تحت پوشش دارد
به گفته بهرام انجمنيان اكنون مؤسسه محك 300 كودك را تحت پوشش دارد و هيچگونه محدوديتي براي اعطاي كمكهاي نقدي به خانواده کودکان وجود ندارد.
وي در ادامه افزود: ما تمام تلاش خود را براي اين بچهها ميكنيم و از سال 90 شاهد درمان بسياري از كودكان بودهايم و اين در حالي بود كه شاهد مرگ برخي از كودكان هم بودهايم.
مديرعامل مؤسسه محك با بيان اينكه انجمنهاي كوچك بسياري در حال فعاليت هستند، گفت: اين موضوع اكثر افراد را دچار گمراهي ميكند و بايد همه جمع شوند و يك حركت درست و بزرگي را انجام دهند تا اين موازيكاريها از بين برود.
سپهر همچنان به اين طرف و آن طرف ميرفت و صدای خندهاش به گوش میرسید، اما كاش روزي بيايد كه سپهر مجبور نباشد لبخندش را در زیر ماسكهاي سفيد پنهان كند.
وقت رفتن بود سپهر دست مادرش را گرفت، نگاهي به من انداخت و دور شد و نگاه پرشورش در قاب چشمانم جا ماند.