بررسي ميزان موفقيت گروهها و جناحهاي حامي دولتهاي وقت در انتخابات ادوار مختلف مجالس شوراي اسلامي، موضوع جالبي است كه در اين نوشتار، مورد بررسي قرار گرفته تا بر اساس آن شايد بتوان در زمينه انتخابات مجلس دهم به گمانهزني پرداخت. از دولتهاي اول انقلاب اعم از دولتهاي موقت و دولتهاي شهيدان رجايي و باهنر و مجلس اول كه همگي تحت شرايط خاصي تشكيل شدند كه بگذريم، دولتهاي بعدي عمدتاً در دوره اول، در حالي تشكيل شدهاند كه مجلس، حدود يكسال پیش از آن، شكل گرفته بوده و دولتها در هر صورت، مجبور به تعامل با مجالسي بودهاند كه پيش از آنها، تشكيل شده و بعضاً با دولتهاي مستقر در دوره اول آن دولتها، همسو نبودهاند.
در مجلس دوم كه اكثريت آن در اختيار جناح راست سنتي بود، دولت وقت و مخصوصاً نخستوزير وقت، با مشكلات و موانع زيادي مواجه بود، اما مجلس سوم كه در دولت دوره دوم آيتا... خامنهاي (رئيسجمهور وقت) تشكيل شد، همراهي بيشتري با نخستوزير و دولت وقت داشت.
دولت هاشمي رفسنجاني در دور اول، در زمان فعاليت مجلس سوم تشكيل گرديد و گرچه رئيسجمهوروقت، همان كسي بود كه حدود يكسال، رياست مجلس سوم را بر عهده داشت، اما در ارتباط با اين مجلس، دچار چالشها و مشكلاتي شد و نتيجه آن شد كه در پي رد صلاحيتهاي گسترده نمايندگان مجلس سوم و برخي نامزدهاي همسو با آنها، مجلس چهارم با اكثريت مطلق جناح راست كه در آن زمان، كاملاً مدافع هاشمي رفسنجاني و دولت وي بودند، شكل گرفت و تقريباً تا اواخر فعاليت خود، مشكل عمدهاي با دولت وقت نداشتند؛ گرچه همين مجلس بود كه به گزينه پيشنهادي هاشمي رفسنجاني براي وزارت اقتصاد در دولت دوم خود، رأي اعتماد نداد و مرحوم نوربخش از كابينه دوم هاشمي حذف شد. مجلس پنجم، در اواخر دولت دوم هاشمي تشكيل شد و در حالي كه جناح راست سنتي به تدريج با هاشمي دچار اختلاف شده بود، با اكثريتي از جناح راست كه البته و چه غالب آنها با راست مدرن يا به اصطلاح تكنوكراتهاي حامي هاشمي بود، تشكيل شد و همكاري نسبتاً خوبي با دولت دوم هاشمي داشت.
دولت اصلاحات نيز حدود 3 سال پرچالش با مجلس پنجم پشت سر گذاشت اما مجلس ششم در فضاي متأثر از دوم خرداد 76 و حوادث و اتفاقات پس از آن، با تركيبي كاملاً همسو با اصلاحات تشكيل شد كه البته در برخي موارد، از دولت هم سبقت ميگرفت و چالشهايي جزيي را براي دولت به وجود ميآورد.
انتخابات مجس هفتم، در فضايي شبيه مجلس چهارم برگزار شد و مجلس هفتم با تركيبي كاملاً متفاوت از مجلس ششم تشكيل شد كه در همان يكسال آخر فعاليت دولت اصلاحات، مشكلات و چالشهاي جدي براي اين دولت ايجاد كرد و حتي وضعيت بهگونهاي پيش رفت كه مقام معظم رهبري به مجلس هفتم، توصيه كرد كه مخصوصاً در جريان استيضاحها، مراعات حال دولت در سال آخر فعاليتش را بنمايد.
اما در دولت احمدينژاد، وضعيت بهگونهاي ديگر بود. مجلس هفتم، يعني همان مجلسي كه پیش از روي كار آمدن احمدينژاد تشكيل شد، همسويي و همراهي قابل قبول و شايان توجهي با دولت وي داشت. با اين حال و عليرغم تلاش ويژه ياران احمدينژاد براي كسب اكثريت قاطع در مجلس هشتم، اين مجلس در طول فعاليت خود با گرفتن رياست مجلس از حداد عادل و سپردن آن به لاريجاني، نشان داد كه گرچه با احمدينژاد، همراهي نسبتاً قابل قبولي داشته است اما اينگونه نبود كه بتوان آن را مجلس كاملاً همسو با احمدينژاد قلمداد کرد. در مجلس نهم كه در اواخر دولت احمدينژاد شكل گرفت هم اوضاع براي دولت، نامساعدتر از مجلس هشتم بود و چالشهاي جدي بين دولت دوم احمدينژاد و مجلس نهم صورت گرفت كه البته عمده آن به خاطر مشخص شدن برخي نظرات احمدينژاد درباره قانون و مجلس بود.
مجلس نهم با دولت يازدهم نيز چالشهاي جدي داشته و برخي همراهيهاي اين مجلس با دولت نيز با شرايط سخت و دشوار و گاه به مدد حمايتهاي خاص و تلاشهاي ويژه لاريجاني صورت گرفته است.
در مجموع ميتوان به اين نتيجه رسيد كه هر يك از دولتهاي آيتا... خامنهاي، رفسنجاني و خاتمي، در طول فعاليتهاي 8 ساله خود، لااقل مدت 4 سال را با يك مجلس كاملاً همسو سپري نمودهاند اما احمدينژاد تنها رئيسجمهوري بوده كه حاميانش نتوانستند در مجالس فعال همزمان با دولت وي از اكثريت مطلق برخوردار باشند.
با اين وصف، چشمها به انتخابات مجلس دهم است تا مشخص شود كه نسبت اين مجلس با دولت يازدهم و روحاني، چگونه خواهد بود؟ آيا مجموعه حاميان دولت اعم از اعتداليون و اصلاحطلبان، خواهند توانست اكثريت مطلق مجلس دهم را در اختيار بگيرند يا روحاني نيز همانند احمدينژاد اجباراً بايد با مجلسي كار كند كه كاملاً همسو و همراه وي نيست. اندكي پس از هفتم اسفندماه امسال و با مشخص شدن تركيب اوليه راهيافتگان به مجلس دهم، پاسخ اين سؤالات را خواهيم يافت.
|