پایگاه اطلاع رسانی روزنامه همدان پیام
 
تاریخ چاپ : جمعه ، 10 فروردين 1403

کد خبر : 97506

 
"وسوسه های نوشه" روزگار شیرین کودکی کیانوش
تاریخ خبر : 1398-05-20
     
 
 
     
متن خبر :


 "وسوسه های نوشه" داستان کودکی کیانوش گلزار راغب است که نگاهی طنز آمیز و اعتراضی به وقایع اجتماعی سال های قبل انقلاب دارد که شیرین و شنیدنی است.
کاش تمام آب های دنیا چای بود و کوه ها قند، آنقدر می ریختی و می خوردی تا بترکی! آن وقت مجبور نبودی هی به سماور زغالی "بابا فرضی"زل بزنی و انتظار بکشی کل خانواده چای بخورن و وقتی نوبتت شد، روی تفاله های قوری، آب نجوشیده برزین و چای سردی نصیبت شودکه نه رنگی دارد و نه طعمی!
آثار پیری چهره " بابافرضی" نمایان بود . موهای سپید، قد خمیده، عصای چنگ خورده، دهه هشتاد عمرش را نشان می داد. صبح ها ساعتی دیرتر از دیگران راهی صحرا می شد و ظهر هم برمی گشت . روال هر روزش بود. وقتی از صحرا برمی گشت، کنار حوض حیاط می نشست و"نوشه" را با "نازنامه" صدا می زد برایش تلمبه بزند و دست و رویش را بشوید.
همین که آب سردِ نوک موهای سفید رنگش چکه می کرد، دستمال ابریشمی از جیبش درآورده و صورتش خشک می کرد. با یک یا علی از جا برخاسته و "داداگل اندام" را صدا می زد تا خیالش از سرخی زغال سماور زرد رنگش که نوشه فکر می کرد طلاست، راحت شود.
سفره قندی که نوشه به خاکه قندش هم رحمی نکرده و کَفَش را بارها لیسیده و شیره اش را نوشیده، جلویش پهن می کرد و قندهای کلوخی را به اندازه مصرف یک وعده با تیشه خرد می کرد.
با ضرب تیشه بابا فرضی نوشه و اختر و کامی و منصور دورش حلقه زده و منتظر می ماندند تراشه های قند اطراف سفره پخش شود و سریع آن را بقاپد و ببلعد.
تا جوشیدن آب سماور بابا فرضی وقت داشت سر نوه ها که هنوز موقع صحرا رفتن شان نشده بود دست بکشد و سفارش کند در کارهای خانه به دادا گل اندام و مادرشان "ننه شاپی" کمک کنند. بعد برایشان قصه های فلکناز و خورشید آفرین و سروگل و امیر ارسلان رومی تعریف می کرد. بابا فرضی نام کیانوش را از شاهنامه برداشته و بر او نهاده بود ولی اطرافیان نام کیانوش را دو نیم کرده و نوشه صدایش می کردند. ادامه داستان شیرین وسوسه های نوشه را پیشنهاد می کنیم خودتان بخوانید و لذت ببرید. کیانوش گلزار راغب در فروردین ۱۳۴۴ در روستای وندرآباد از توابع شهرستان اسدآباد همدان در خانواده ای شلوغ و پرجمعیت به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۱ با آزادی از اسارت سازمان کومله در کردستان در سازمان ها و اداره های متعددیی به فعالیت پرداخت.
وی در سال های اخیر به نگارش خاطرات دوران دفاع مقدس روی آورد و کتاب"شُنام" خاطرات دوران اسارت به دست کومله را در سال ۱۳۸۹ به رشته تحریر درآورد که با استقبال منتقدین و خوانندگان به چاپ شانزدهم رسید.
کتاب"وسوسه های نوشه" با نگاهی طنز آمیز و اعتراضی به وقایع اجتماعی سالهای قبل از انقلاب با در هم ریختن آداب و رسوم و اتفاقهای دوران کودکی و نوجوانی به رشته تحریر درآورده که توسط نشر روزگار چاپ شده است. " عصرهای کریسکان" سومین تجربه نویسندگی گلزار راغب است که توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است.

 
 
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.