|
همدان است
شوریده بدرگاه الهی همدان است
خورشید بعرفان و بتقوای جهان است
این شهر وفا پر زصفا جنت حق شد
از نهر خدا چشمه ایزد چو روان است
سیراب زرحمت شده از ابر گهربار
الحق که هر گوشه آن عین جهان است
از عالم و استاد سخن موج زند چون
دریای علومش زکران تا به کران است
در علم فقاهت و طبابت بوعلی بین
هر برگ شفا نسخه‌ای بر پیر و جوان است
استاد ریاضت به ریاضی و بحکمت
این چشمه پر از نور خدا در فوران است
قاضی خدا جو که همان عین قضات است
قربانی حق شد و شهید همگان است
دم میزنم از عارف و استاد دوبیتی
منظومه دلها بود از نور فشان است
از آیت حق شیخ بهاری چونویسم
امواج خروشنده عرفان زمان است
از باغ دلش تذکره بخشیده بمردم
انگار که او مطلع شعری زاذان است
الوند گهر خیر که شده جند الهی
حارس بهمه بوده و با تیرو کمان است
هر صبح و مسایی بدهد تازه سلامی
عاشق ببهار است و بشهر همدان است
حیرت که بنوشیده می از ساغر الوند
او تشنه باده ز شه کون و مکان است
* حاتم نوروزی (حیرت)
|
