انسان؛ به عنوان یک فرد اجتماعی، علاوه بر نیازهای اساسی جمعی چون بودن در کنار دیگر افراد جامعه، نیاز به آرامش و سکون در زندگی خود دارد. این موضوع که چگونه آرامش و سکون در زندگی ایجاد گردد به باورها و شیوه زندگی شخصی افراد بستگی دارد. در علم روانشناسی این موضوع ارائه می شود که در تئوری ایجاد یک مکان معماری مهم ترین موضوع توجه به نیاز کاربران باتوجه به نوع کاربری است که شاکله فضا را شکل میدهد. بودن در خانواده، اجتماع، دوستان و دیگر موارد همگی دارای شاخصههایی در خصوص نوع و نحوه حضور دارد. سکون و آرامش بحثی اساسی در برخورد با ایجاد یک فضا برای انسان است که با حضور در آن بتواند به مسائل اساسی روحی خود چون سکون برسد.
در معماری گذشته؛ توجه فراوانی به انسان و نوع نیازهای او داده می شده است. کوچکترین موضوع چون حیاط خانه تا بزرگترین قسمت یک شهر چون ارسن اصلی شهر باتوجه به نیاز انسان و مسأله برآورده کردن آن نیاز طراحی و اجرا می شده است. همانگونه که بزرگان علم معماری در این خصوص نظر می دهند، معماری گذشته ایران به شدت نیاز محور، عملکردی و پاسخگو در جهت کاربری به نام انسان ارائه شده است. اینکه بتوان با زمان شناسی، روانشناسی، عملکردشناسی و نیازشناسی دست به طراحی و اجرا زد، خصیصه ای است که در معماری به عنوان اساس کار معرفی می گردد. معمار در این زمینه فردی است که علاوه بر موضوعات روانشناسی، جامعه شناسی، فرهنگشناسی و دیگر موارد باید نیازهای انسان را در فضای معماری برآورده میساخته که این موضع در معماری گذشته این سرزمین و شهری چون همدان بسیار مشهود است.
حیاط خانه؛ در واقع مفصل اساسی خانه در ارتباط بین فضاهای داخلی و همچنین مهم ترین فضا در انجام بیشتر عملکردهای خانواده بوده است. نوع شکل گیری و شاکله فضای حیاط در اقلیم های متفاوت چهرههای متفاوت معماری را به خود می گیرد. بارزترین این فرم ها، حیاطهایی میباشند که در نواحی گرم و خشک وجود دارند و در واقع دیگر حیاط در این نوع معماری تبدیل به حیات شده است.
حیاط، فضایی است که در آن بانوی خانه به کارهای روزانه زندگی خود بدون هیچ مشکل فرهنگی و عقیدتی می پردازد؛ فرزندان به بازی و انجام کارهای روزانه خود و پدر خانواده نیز از دیدن خانواده خود در محیطی امن و محافظت شده احساس آرامش می کند. حیاط یک ویژگی اساسی برای انسان به همراه دارد و آن این است که فضایی ایجاد شده است به دور از همهمههای بیرون و محصور شده در جهت امنیت و با وجود عناصری چون گیاه و آب پرداخته شده است برای آرامش احساس. تمامی این موارد به سویی می رود که فرد در زمانی از روز در گوشه ای از حیاط نشسته و از سکوت و آرامش با داشتنی خیالی امن از خانواده زمانی را برای تفکر سپری نماید.
حیاط در همدان؛ فرم مخصوص به اقلیم خود را دارد، اما در خصوص نوع معماری که انسان را به آرامش و سکون دعوت نماید هیچ تفاوتی با دیگر معماری های این سرزمین ندارد. همان امنیت، محصوریت، خیال آسوده خانواده، سبزینگی و حضور آب به عنوان حیات خانه، آرامش و سکون را برای کاربران خود به همراه دارد. در همدان حیاطها به صورت گودال باغچه و از تمام طرفین بسته وجود ندارد معمولا از یک الی دو طرف دارای فضای خانه و همسایه و از طرفی دارای دیواری به سمت معبر گذری خود دارد. افراد علی الخصوص کودکان عمر خود را در این حیاط سپری می کردند.
لفظ "میکردند" از آن جانب به گذشته اشاره دارد که اکنون این موضوع وجود ندارد، شاید برای عده کمی باشد. می توان به این فضای معماری لفظ مفصل پیوستگی دیگر فضاهای خانه و همچنین محملکده بیشترین اتفاقات زندگی یک خانواده اشاره کرد. جایی که بیشتر اعمال خانواده در آن انجام شده و کودک در آن، کودکیاش را سپری مینمود. فضایی که مملؤ بود از آرامش، سکون و تفکر، تفکری که اسلام در کتاب آسمانی خود به آن اشارات زیادی فرموده است.
معماری؛ که باعث این موضوع شده است عوامل مختلفی را گرداگرد خود جمع نموده است تا به این آرامش و سکون تحقق اعطا کرده است. فضایی محصور، تزییناتی ساده، استفاده از هندسه کامل و کاربردی، منظور دانستن شرایط اقلیمی، حضور سبزینگی گیاه و رنگهای ملوّن گلها، حضور آب و صدای گوشنواز آن، تلطیف هوای فضا به واسطه آب و گیاهان و چه بسا لانه کردن پرندهای زیبا این موضوع را تشدیدتر می نمود. این الگو در معماری خانه های همدان ادامه داشته است. خانه به عنوان سلول اول و به دنبال آن محله، مرکز محله، مرکز مناطق و در نهایت ارسن اصلی شهر نیز این گونه از یکدیگر تسری یافتهاند. مرکز محله در همدان یا همان چمنهای معماری و شهرسازی گذشته همدان نمونه همان حیاط خانهای است که با پیش رو گذاشتن عوامل معماری کاربران را به ارامش دعوت می نموده است. چمن خود قلب حیات بخشی برای تشکلی بزرگتر به خانوادههای همدانی خدمت میکرده است.
اکنون معماری؛ همدان خالی از فضاهای آرامش است. آپارتمان های سر به فلک کشیده، مجتمعهای اداری و تجاری عظیمالجثه یارایی برای حیاطی که بتواند حیات ببخشد نگذاشتهاند. اگر هم حیاطی وجود داشته باشد در احاطه بلندمرتبهسازیهای همدان چون طفلی ترسان است که تنها نقش کنونی وی، پارکینگ و انباری است. حیاط برای ایجاد آرامش و سکون دیگر وجود ندارد. اما انسان همان انسان است. انسانی که هنوز به دنبال هویت و گذشته خود در معماری گذشته به دنبال نقطههایی قدرتمند در به کارگیری دوباره آن است. دیگر راهی به بازگشت نیز نیست اگر هم باشد، توانی عظیم، زمانی بلند و هزینهای فراوان میطلبد. آن انسانی که آرامشمند بود و سکون را برای زندگی خود واجب میدانست اکنون نیز در حال استفاده از این مکانها است، اما سؤال اینجاست که حیاط برای فرد همدانی به چه کاربری تبدیل شده است؟
حیاط کنونی؛ تغییر چهره فضاها و بهتر است بگوییم مکانهایی که برای انسان سکون و آرامش را ایجاد می کنند در چهره شهر دیده میشود. اما نقش این مکانها بیشتر از همیشگی بودن موقتی، مقطعی و شریک بودن با تمامی افراد شهر است. بلوار ارم، بلوار کاج، جاده حیدره، تپه عباسآباد و دیگر نقطههای شهر همدان، که افراد برای سپری کردن زمان خود در جهت استراحت و آرامش به واسطه ماشینی که خود برهمزننده تمامی این موضوعات بوده است، انتقال یافته و به صورت موقت و مصنوعی این نیازهای اساسی انسانی خود را برآورده میسازند.
نکته قابل تأمل لفطی به نام "حس مکان" است که یک فضای معماری باید ویژگیهایی اساسی داشته باشد تا بتواند کاربر را به این آرامش و سکون برساند. حیاط با ویژگی های خود این توانایی را داشت و اکنون بلوار ارم باید این تعلق و حس مکان را به افراد بدهد و سؤال اینجاست که می تواند بدهد؟ شاید باید بازگشت؛ به معماری گذشته، به نکات ارزشمند آن، به از خودگذشتگی و ترجیح دادن زمین و خانه بزرگ در پایین شهر به جای آلونکی چند متری در بالای شهر. شاید آغاز توجه به انسان و نیازهایش، به خانواده، به کودک و زندگی باعث گردد فرهنگ بالا و پایین شهر که از جانی متمولین بر قشر ضعیف گذاشته میشود برداشته شود. شاید آرزوی داشتن واحدی چند متری در بالای شهر به داشتن خانه ای بزرگ درپایین شهر وضعیت کنونی روانی انسانها را آرامش ببخشد.
مرحوم استاد محمدکریم پیرنیا؛ اکنون میباید از نکات مثبت معماری گذشته بهویژه خانهها بهره برد و آنرا با روشهای نوین ساختمانی و نیازهای امروز مردم هماهنگ ساخت. ما باید به فکر معماری روستاها و شهرهای کوچک باشیم. همه معماری ما در شهرهای بزرگ و تهران خلاصه نشده است.
|