سردم بود دستانم از شدت سرما سرخ شده بود گویی که دستکش پشمی گرانقیمت نیز چارهساز سرمای استخوانسوز شهرم نیست.
هر لحظه یک بار دستانم را به نوبت از دستکش درمیآوردم و جلوی دهانم میبرم و سعی میکنم با نفسهای مکرر آنها را گرم نگه دارم.
با احتیاط بر روی برفهای خیابان گام بر میدارم و نگران به اطراف نگاه میکنم اما تیرگی سرما همه جا را فراگرفته و گویی دل انسانها نیز همچون برف سرد و یخی شده و همه بیتفاوت از کنار یکدیگر عبور میکنند.
مدت زمان زیادی نبود که در خیابان بودم اما انگشتان پایم از شدت سرما گزگز میکرد و جورابهای پشمی و چکمههایم نیز توان مقابله با سرما را نداشت.
درخودم غرق بودم به یاد شادیها و روزهای کودکانهای که با پدرم به ساخت آدمبرفی و پر و خالی کردن سطل برف از سر گذارده بودم میاندیشیدم و با مرور خاطرات شیرین بچگی از خیابانی که با یخ سنگفرش شده بود عبور میکردم که ناگهان چشمان معصوم کودکی رشته افکارم را برید.
گامهایم را سریعتر کردم تا به کودکی که در کنار خیابان نشسته و بساط آدامس در جلویش گسترده شده برسم.
پسرک لرزان لرزان دستهای کوچکش را در جیب کاپشنی که تنها نامی از آن باقی مانده قایم کرده و کلاه رنگ رفتهاش را تا نزدیک پلکهایش پایین آورده و شلوار ورزشی که به اندازه کف یک دست سوراخ بر روی زانوهایش است و پاپوشی که پاهای بچگانهاش در آن گم شده به تن دارد.
جلو رفتم به پسرک سلامی دادم پاسخی نشنیدم کنار بساط کوچکش مینشینم و دوباره سلام میدهم و باز هم تنها با اخم کودکی که درد از عمق وجودش به چشمانش رسیده مینگرم.
لحظهای نگاهش در عمق وجودم هستیام را آب میکند، دستم را به سوی گونهاش دراز میکنم و میگویم سلام با نگاهی که هزاران ناکامی در آن نهفته است بدون پاسخ در چشمانم زل میزند و باز هم میگویم سلام و این بار با عصبانیتی که داغی بزرگ بر دل دارد میگوید سلام.
از او پرسیدم که چند سال دارد و آیا به مدرسه میرود یا نه که اشک در چشمانش حلقه میبندد و این بار با تندی میگوید بله میروم.
باورم نمیشود که به مدرسه برود چرا که در طول تابستان و پاییز تمام مدت پسرک را در کنار خیابان دیدهام و هر از گاهی از او آدامسی نیز خریدهام.
خدایا در این سرما که مردان نیز در پیپناهی برای فرار از سوز سرما هستند پسرک چگونه در کنار خیابان نشسته؟
سرم را بر میگردانم و متوجه میشوم که جوانی دست در جیب آن سوی خیابان نگاهش مراقب پسرک است و گویی دستان کوچک او نانآور خانواده است.
بغض گلویم را میفشارد از جایم بلند میشوم نمیدانم چاره این درد را از کجا بیابم که ناگهان به یاد بهزیستی میافتم.
اما نه در اوایل پاییز بود که همین موضوع را به مدیرکل بهزیستی گزارش داده بودم و چاره خواسته بودم که وی وعده داده بود که مشکل را حل کند اما امروز پس از گذشت 3 ماه پسرک همچنان در کنار خیابان دستفروشی میکند.
پسرک آدامسفروش یکی از هزاران کودک کار است که برای امرار معاش خانوادهاش مجبور است به دور از هیاهوی بچگی در کنار خیابانها دستفروشی کند تا مرهمی بر درد فقر خانوادهاش باشد.
شاید ما مردم شهر که بر ساحل آرام زندگی خود نشستهایم نیز به اندازه والدین این کودک خردسال و مسئولان مقصر هستیم که این چنین کودکانی طعم و لذت بازیهای کودکانه را هیچگاه تجربه نمیکنند.
آمار دقيقي از كودكان كار و خياباني در دسترس نيست
رئيس سازمان بهزيستي كشور كه چندي پيش به استان همدان سفر كرده بود آمار كودكان كار و خياباني را كه در مراكز شبانهروزي و روزانه را حدود 7 هزار نفر عنوان كرد كه 6 هزار نفر از اين جمعيت به صورت شبانهروزي و هزار و 200 نفر به صورت روزانه در مراكز نگهداري بهزيستي سراسر كشور نگهداري ميشوند.
انوشيروان محسنيبندپي با بيان اينكه آمار دقيقي از تعداد كودكان كار و خياباني در كشور در دسترس نيست گفت: سازمان بهزيستي يك سازمان تخصصي و علمي است كه از تيم مددكاري، مشاوره برخوردار است و هر يك وظايف تخصصي در اين حوزه دارند و محل تأمين فضاي فيزيكي براي كودكان كار جزو تعهدات شهرداريهاي كلانشهرهاست و خدمات تخصصي توسط بهزيستي ارائه ميشود.
بر اساس آمارهای بهزیستی ۷۵ درصد کودکان کار وخیابان سرپرست دارند، ۳۰ درصد این کودکان کار به مدرسه نمیروند، ۳۱ درصد آنها 6 تا 11 سال دارند و ۹ درصد آنها زیر 6 سال دارند و افزون بر آن ۶۰ درصد این کودکان نانآور خانواده خود هستند که نشان از تنگدستی خانوادههاست.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی استان همدان در خصوص آمار کودکان کار همدان افزود: از ابتدای امسال 223 کودک کار در همدان شناسایی شده که 215 کودک به خانوادههای آنها تحویل شده و 8 کودک با حکم مراجع قضایی به مراکز شبانهروزی نگهداری از کودکان ارجاع شدهاند.
محمد شیران با بیان اینکه در بحث کودکان کار مشکلات بسیاری فرا روی سازمان بهزیستی است، گفت: طبق مصوبه هیأت دولت 12 دستگاه متولی امور کودکان کار و خیابانی هستند که هیچ یک از این نهادها همکاری ندارند و امروز تمام وظایف بر دوش سازمان بهزیستی نهاده شده است.
وی بیان کرد: هر یک از دستگاههاتی متولی در امور کودکان کار و خیابانی وظایفی دارند که با همکاری همه نهادهها میتوان مشکلات کودکان را رفع کرد و از ایجاد مشکلات و پدیدههای اجتماعی که بعدهها این کودکان برای اجتماع به وجود میآورند جلوگیری کرد.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی همدان با بیان اینکه بهزیستی همدان با همکاری دستگاه قضایی استان همواره درصدد ساماندهی کودکان کار در استان هستند، تصریح کرد: در اغلب موارد والدین کودکان سنین 5 تا 18 سال فرزندان خود را مجبور به کارهای طاقت فرسا میکنند که این خود نوعی کودک آزاری محسوب میشود.
شیران گفت: امروز با همکاری دادستان و مراجع قضایی با والدینی که کودکان خود را مجبور به کار میکنند برخورد قضایی میشود و بازرسان معاونت اجتماعی بهزیستی به صورت مستمر در حال رصد این موضوع اجتماعی هستند.
وی افزود: با توجه به اینکه بسیاری از کودکان کار درگیر بسیاری از معضلات اجتماعی از جمله فروش مواد مخدر و یا بعضاً سوءاستفادههای جنسی قرار میگیرند امروزه کلاسهای مختلف آموزشی برای کودکان کار و والدین آنها به ویژه مادران این افراد در مراکز بهزیستی برگزار میشود.
معاون امور اجتماعی بهزیستی همدان بزرگترین مشکل کودکان کار را گرایش والدین این کودکان به مواد مخدر و تنپروری این افراد دانست که خود حاضر به کار نیستند و از کودکان خود برای کسب درآمد استفاده ابزاری میکنند.
شیران بیان کرد: بر اساس ماده ۷۹ قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر ۱۵سال را ممنوع کرده است هر چند کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرما، بستگان و خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیست و در نتیجه حداقل سن کار شامل چنین کارگرانی نمیشود.
مدیر امور اجتماعی بهزیستی همدان گفت: از سوی دیگر ماده ۸۴ حداقل سن کار در مشاغلی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق نوجوانان زیانآور است را ۱۸ سال تمام پیشبینی کرده که تشخیص آن با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است.
شیران به اختصاص یارانه به کودکان به عنوان یکی از راههای مؤثر در جلوگیری از اقدام به کار این افراد یاد میکند و معتقد است که ملاک ما در قانون کار باید از ۱۵ به ۱۸ سال افزایش یابد.
|