هفته گذشته بعد از کش و قوص های فراوان در تهران دوازده میلیونی و با مدیریت شهرداری تهران انتخابات شورایاران برگزار شد.تا اینجای ماجرا از تمام جنبه های دموکراتیک همه موارد درست و حتی عالی است.اما وقتی به آمار شرکت کنندگان و رای دهندگان و فرآیند آن نگاه میکنیم، قسمتی از پیش فرضهای کنشگران سیاسی با چالش جدی ای مواجه میشود.
بر اساس آمار حدود ۹درصد افراد واجد شرایط در این انتخابات که تقریبا ۹۹درصد از کاندیداها تایید صلاحیت شده اند، شرکت کرده اند.بالاترین میزان مشارکت در یکی از مناطق ۱۴درصد بوده است.
در اتمسفر انتخابات این میزان مشارکتها یک فاجعه است که نباید بدون تحلیل از آن گذر کرد. البته اینکه این انتخابات ماهیتا غیر سیاسی است و همچنین در فضای محلی! برگزار شده است و عوامل تهیج کننده تبلیغات صدا و سیما و روزنامه ها و حتی فضای مجازی در آن کمتر یا اصلا وجود نداشته است نمیتواند بی تاثیر باشد.اما به نظر نگارنده این نرخ مشارکت باید چشمان برخی از کنشگران را که فقط عدم تایید صلاحیتها را دلیل بر شرکت نکردن مردم در انتخابات میدانند، به روی واقعیت متفاوتی از پیش فرضهایشان باز کند. همانطور که در انتخابات شورا ها هم کم و بیش با تفاوتهایی همین موضوع قابل مشاهده است.
بعلاوه این انتخابات نشان داد مردم به عملکردها بیشتر توجه دارند تا برگزارکنندگان و مجریان انتخابات.عملکرد شورای فعلی شهر تهران و ماجراهای انتخاب شهرداران و همچنین عملکرد آنان در دوره اخیر دلیلی برای ایجاد انگیزه مشارکت در انتخابات را در مردم ایجاد نکرده است.
این موضوع قطعا در صورت ادامه وضع موجود در انتخابات مجلس که در اسفند برگزار میگردد قابلیت تکرار دارد. چه با و چه بدون تاثیر تایید صلاحیتهای شورای نگهبان قانون اساسی. با این استدلال فعالان و کنشگران سیاسی بهتر است بجای ساده انگاری و تحلیل غلط سیاسی بر اساس پیش فرضهایی شبیه رد صلاحیتها که در مواقعی هم ممکن است منصفانه نبوده باشد، چمشهای خود را بر روی بی عملی و بی اثری عملکرد مراکزی که قرار است انتخاباتی برای آن برگزار شود باز کرده و مطالبه گرانه آنها را مورد نقد و بازخواست قرار دهند.چه آنها در بهارستان روی صندلی سبز نشسته باشند و چه در پاستور کنار میز وزرا! چرا که چشمی که در زمان مناسب باز نباشد با ضربه ای سنگین باز خواهد شد.
* محقق و مدرس دانشگاه
|