اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از تجملگرایی به منظور یکی از ابعاد تحقق حماسه اقتصادی برای جامعه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، به طوری که فرهنگ مصرفی مناسب، امکان سرمایهگذاری را فراهم میکند و از این طریق میتواند موجب رشد و توسعه اقتصادی جامعه شود.
آنچه پدیده اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از تجملگرایی را اولویت بخشیده، همانا اهمیت فاصله گرفتن از روند شکلگیری نوعی جامعه مصرفی است که الگوی مصرف در آن جامعه از شکل مصرف بهینه و منطقی منحرف شده است و فرهنگ مصرفی سیریناپذیر مبتنی بر تجملگرایی، اسراف و لذتطلبی بر آن حاکم گردیده است، به گونهای که در چنین جامعهای، انسانها با مصرف، تنها به امید مصرف کردن زندگی میکنند.
لذا پدیده مصرفزدگی که ویژگی آشکار چنین جوامعی است، ارمغان پیامدهای مصرفگرایانه نظام سرمایهداری، همسو با روند جهانی شدن در ابعاد اقتصادی و فرهنگی است که به واسطه رسانههای پرشتاب، دیجیتال و تکنولوژیهای پیشرفته ارتباطاتی در گسترش اقتصاد جهانی و توسعه بازارهای مصرف ملی و بینالمللی به ترویج فرهنگ مصرفگرایانه و تغییر رفتارهای مصرفی مردم پرداخته است. با توجّه به اهمیت موضوع، هدف این پژوهش بررسی ابعاد گوناگون اصلاح الگوی مصرف (مدیریت مصرف) به عنوان یکی از عرصههای تحقق حماسه اقتصادی است.
لذا نخست اهمیت و ضرورت اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اسراف مورد بحث قرار میگیرد و پس از آن، ضرورت اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اسراف از دیدگاه قرآن و روایات آورده شده است و در ادامه، نحوه شکلگیری و ترویج مصرفگرایی بررسی شده است و در پایان نیز پس از بحث درباره مصادیق اسراف و تبذیر و آثار آن، نتیجهگیری و پیشنهادها ارائه گردیده است.
آسیبهای متعدد مصرفگرایی در جامعه، زمانی بروز پیدا میکند که زیربنای تولیدی مناسب ایجاد نشده و همزمان بر مصرفگرایی تأکید شود. هنگامی که در یک کشور رونق اقتصادی وجود داشته باشد، لاجرم مصرفگرایی را به دنبال خواهد داشت؛ اما مسائل فرهنگی به طور ویژه میتواند بر میزان آن تأثیر بگذارد. از جمله فرهنگهای مؤثر بر این پدیده یکی تشویق مردم به سرمایهگذاری و پسانداز و به گردش انداختن سرمایه در جهت تولید و دیگری ارائه الگوهای صحیح مصرف است.
یکی از نمونههای موفق در زمینه آموزش فرهنگی به مردم در جهت کاهش مصرفگرایی و در نتیجه رشد و توسعه اقتصادی، کشور ژاپن است. ژاپن در شرایطی جایگاه خود را بهعنوان یکی از قدرتهای اقتصادی جهان تثبیت کرده است که به لحاظ منابع طبیعی و نیز سرگذشت سیاسی شرایط بسیار نامطلوبی دارد. به لحاظ طبیعی این کشور منابع بسیار محدودی دارد و بیشتر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است.
به لحاظ سیاسی نیز شکست در جنگ جهانی دوم، وضعیت اسفباری را برای این کشور رقم زد. ژاپن پس از شکست در این جنگ، با داشتن ۱۳ میلیون نفر بیکار، شرایط بسیار سخت اقتصادی را تجربه کرد. «کمبود مواد غذایی»، «تورم بسیار شدید تا حدی که حقوق افراد، کفاف سیر کردن شکمشان را نمیداد» و «شکلگیری بازار سیاه»، تنها بخشی از مشکلات این کشور بود.
این مسائل بهعلاوهی ضرورت بازسازی خرابیهای کشور ناشی از جنگ - که منجر به ویرانی ۲۵ درصد از داراییهای غیرنظامی و نابودی ۴۱.۵ درصد از ثروت ملی این کشور شده بود - و نیز مسئولیت پرداخت غرامت به متفقین، باعث بروز فشار بیشتری بر مردم و دولت ژاپن شده بود. اما مردم و دولت ژاپن با رویکردی منطقی -لااقل در بخش تقویت تولید ملی و با همکاری یکدیگر - ژاپن را به یکی از قدرتهای اقتصادی و تولیدی جهان تبدیل کردند. با همکاری دولت، مردم و صنعت، و نیز با توسعه فناوریهای پیشرفته، ژاپن به یکی از پیشگامان عمده در صنعت و فناوری دنیا تبدیل شد.
در کنار فرهنگ تولیدی بالا، الگو و فرهنگ مصرف صحیح نیز از کلیدهای پیشرفت اقتصادی ژاپن در دهههای پس از جنگ جهانی دوم بوده است. دو ویژگی مهم مردم ژاپن در حوزه مصرف عبارت بود از: «قناعت و اعتدال در مصرف» و «تأکید بر مصرف کالاهای داخلی».
مردم ژاپن طی سالهای پس از جنگ به قناعت مشهور بودهاند و مصرف خود را متناسب با شرایط اقتصاد ملی تنظیم و کنترل میکردهاند. همین قناعت که معنای دیگر آن خودداری از اسراف و تجملگراییهای زائد است، باعث انباشت سرمایه بیشتر و در نتیجه تأمین منابع مالی برای تقویت تولید ملی در این کشور شده است.
البته ذکر این نکته نیز خالی از وجه نیست که انسان نیز خود از لحاظ روانی آمادگی لازم را برای صفاتی مثل راحتطلبی، تجملپرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر دارد. هدف از خرید کالا تحت هر شرایطی نیز میتواند از همین روحیه مذکور ناشی شود. انسان به دنبال این است که با خرید هرچه بیشتر کالا، شکافی بین خود و سایر گروههای جامعه به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.
در حقیقت مصرفگرایی برداشت نامعقول و بیش از حد از سرمایه یک خانواده است که بالطبع منجر به فشار بیش از حد به آن خانواده خواهد شد. همچنین یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از رشد و توسعه به حساب میآید، چرا که مانع از سرمایهگذاری برای طرح و اجرای زیرساختهای توسعه میشود.
در یک جامعه به هر میزان که تبلیغات ناسالم گسترش پیدا کرده، و از سوی دیگر سطح فرهنگ عمومی ارتقا نیافته باشد، فرهنگ مصرفگرایی و تجملپرستی گسترش مییابد. به طور کلی انسانهایی که فاقد اعتماد به نفس هستند و یا به نقششان در جامعه فکر نمیکنند زمینه فراهمتری را برای پذیرش مصرفگرایی دارند.
لذا اگر بتوانیم سطح فرهنگ عامه را افزایش دهیم از چندین جهت برای کشور سودمند است، هم بهرهوری تولید را افزایش میدهد و هم از مصرفگرایی جلوگیری میکند؛ همین دو عامل باعث میشوند منابع به وفور در دسترس بوده و جهت گسترش تولید مورد استفاده قرار گیرد.
از سوی دیگر مصرفگرایی صرفا به معنی تأمین نیازهای کاذب ایجاد شده توسط برندهای بزرگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی اوقات مصرف بیش از حد یا نادرست کالاهای ضروری مصرفی است. برای مثال، مردم کشور ما به طور میانگین 6 برابر مردم سایر کشورها نان مصرف میکنند. این مسأله که نان جزو یکی از ضروریات مصرفی خانوار است صحیح، اما مصرف 6 برابری آن نشاندهنده مصرف غیرصحیح است. در مصرف انرژی نیز وضعیتی مشابه داریم به اینصورت که حدودا 3 برابر سایر کشورهای جهان آب، برق و گاز مصرف میکنیم.
وضعیت مصرفی در برخی اقلام بیماریزا نیز همین روال را دارد. برای مثال ما 4 برابر سایر کشورهای جهان نوشابه و همچنین 2 برابر میانگین جهانی نمک مصرف میکنیم.
همه آمارهای مذکور حاکی از آن است که مصرفگرایی به صورت خاموش در جامعه ما ریشه دوانده است و همزمانی گسترش مصرفگرایی با واردات بیرویه میتواند در دراز مدت موانعی جدی در راستای رشد و توسعه کشور ایجاد کند.
|