دراین روزگاران پرشتاب که ویروس کرونا قلب جهان را آزرده کرده و سرها همه از غم و غصه آسیب کرونا و رکود اقتصادی به شانهها خم شده است، دو کلمه حرف حساب و چند خاطره شیرین هم از زندگیهای دیروز و امروز توی سینهها هست که گفتن و شنیدن آن خالی از لطف نیست.
البته در نوشتار پیش روی، هیچ قصد باز گرداندن شیوههای زندگی امروز به گذشتههای دور و نزدیک نیست، زمان راه خود را باسرعت در هرکجای قابل تصور در ذهنیت بشری پیش میبرد و هیچ ماشین زمان را برای دور زدن به عقب رل و دندهای ساخته نشده است و هیچ آدم عاقلی هم صلاح نمیداند نسخهای از مدل زندگیهای دیروزی برای نسلهای امروزی بپیچد!
من هم چنانچه بخواهم برای مقایسه خانهداری و کدبانوگری خانمهای نسل دیروز که مثلاً چطوری چادر به کمر میبستند و از کله سحر تا غروب آفتاب اول از آب و جاروب حیاط و هشتی خانه آغاز میکردند و به پختوپز و دوختودوز روزانه ختم میکردند و دست آخر هم با انواع شربت دستپخت آرامش خانواده را شیرین میساختند، بپردازم و توصیه کنم اول از همه توی خانه و خانواده خودم دعوا راه میافتد که مرد حسابی، آن مادربزرگ و مادر عزیزت متعلق به دوران خودشان بودند و چون مدرک مدرسه و دانشگاه نداشتند، مجبور بودند صبح تا غروب توی خانه وول بخورند و به هر طریق و هنری، دین خود را ادا نمایند!
اما همانطور که اشاره شد، قصد نداریم از گذشتهها الگوسازی کنیم اما این حق را داریم خاطرهبافی کنیم که چرا و چگونه زندگی پدران و مادران ما نسبت به زمان حال، خیلی ارزانتر تمام میشد!!
در این مورد چه بهتر که از مقدمهچینیهای بیشتر پرهیز کرده و برویم سر مطلب اصلی که، فرهنگ زندگی و پیوندهای همزیستی و وسایل در دسترس همین جامعه ایرانی خودمان آن وقتها در شرایطی بود که اغلب خانوادهها از زن و مرد و کوچک و بزرگ برای مدیریت زندگی خویش، خودشان کارگر و تولیدکننده اغلب کالاهای مصرفی و مورد نیاز خود بودند و در جایی و کاری هم که تعداد نفرات خانه کفایت نمیکرد و یا حتی اگر سررشته انجام کار مورد نظر خود را نداشتند از دوست و آشنا و همسایه مدد میجستند و متقابلاً هم در هنگام مناسب از شرمندگی هم خارج میشدند. اما شرایط و پیشرفت و اختراعات و نوآوریها برای نسلها و جوامع امروزی اجازه نمیدهد هرکس کارگر و تولیدکننده خود باشد! مثلاً اگر در خانوادههای امروزی بخواهند یک کیلو سبزی توی فریزر خود آماده نگه دارند، فرصتی نیست یا رغبتی وجود ندارد تا بلکه توسط یکی از اعضا خانواده سبزی لازم از سرکوچه خریداری و شستوشو و خرد و آماده کنند و به یخچال و فریزر بسپارند، چون همان کالا شسته و رفته و آماده در سبزی مارکت محل البته با قیمت بیشتر که سزاوارنه هم هست در کسری از دقیقه تهیه شده و به فریزر خانگی منتقل میشود. این مدل زندگی امروز است، اما خانمها و آقایان قدیمی در حوزه کار و عمل خود فقط به این دلیل که دانشگاهدیده و مدرکگرفته نبودند و به فریزر هم دسترسی نداشتند همان کار را خودشان و در مواقع ذخیرهسازیهای بزرگ و پاییزانه بهصورت دسته جمعی و کمک همسایههای با صفای در و محل انجام میدادند و بیشتر خانهها با توان مالی بیش و کم پر میشد از تمام کالا و آذوقه و مایحتاج قابل نگهداری و ذخیرهسازی زمستانه با حداقل قیمت ممکن، اما در روزگاران ما تمام آن چیزها در قوطیها و بستهبندیهای460 گرمی! و 900 گرمی و کمتر شدهتر! در فروشگاههای زنجیرهای و بزرگ فراهم است. اما تفاوت بزرگ چنین فرهنگ مصرف ایرانی در زندگی دیروز و امروز همان قیمتهای تمام شده با درصد سود کارخانجات و انواع عوارض و مالیات و ارزش افزوده و چند دست واسطه و توزیعکننده و هزینههای هنگفت تبلیغات بین برنامه تلویزیونی و سایر فرایندهای تولیدی و فروش و تخلفات و شبیهسازیها و کمفروشیها و تاریخ مصرفهای صوری و خلاصه افزودنیهای مجاز و غیرمجاز است که هم تو دانی و هم من! با این اشاره که هزینه چنین افزایش قیمتهایی را الزاماً مصرفکنندگان که خانوادهها هستند باید از جیب مبارک بپردازند و مشخص است که زندگی گران تمام میشود.
در خبرها آمده بود که هماینک حدود ۳ هزار شغل در جامعه امروز ایران قابل آمارگیری است که این رقم با حدود 16هزار شغل گونههایی که در جهان پیشرفته رایج میباشد، فاصله بسیار دارد و پرکردن چنین فاصلهای به عهده مراکز آموزش عالی برای تربیت نیروی کار ماهر و همچنین برنامهریزی مدیران برای ایجاد زمینههای اشتغال و کارآفرینی است و البته چنین افقسازی برای هر جامعه متحول شده و مدرن ضروری است و جامعه ما نیز جدا از این قاعده نیست. فراموش نکنیم تا 5 دهه پیش تعداد مشاغل رسمی و عرفی در ایران ما به زحمت به عدد 400 میرسید که اغلب آن در حوزه صنایعدستی و حرفههای بومی متمرکز بود و متأسفانه تاکنون حدود 300 رشته صنایعدستی و مشاغل سنتی در کشورمان منقرض شده است و این رقم روزبهروز درحال افزایش است.
|