یکی از مباحث چالش برانگیز در محافل سیاسی کشور آسیبهایی است که بر اعتمادعمومی وارد شده است. عمده سیاسیون کشور با هر سلیقه و گرایشی بر این چالش اذعان دارند و آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفتهاند.
به بیانی همگان متفقالقول خدشهدار شدن اعتمادعمومی را به عنوان یک درد مشترک موردتوجه قرار دادهاند، هرچند هم در میزان آسیبدیدگی آن و هم چرایی بروز چنین چالش بزرگی که نقطه مقابل آرمانهای انقلاب اسلامی است، اختلافنظر فراوان است. کما اینکه شاید در ارائه راهکارهای لازم برای بازگشت اعتماد نیز با نگاهها و رویکردهای مختلف مواجه شویم.
این نوشته نه به دنبال بازخوانی دلایل چنین مسألهای است و نه بررسی راهکارهایی که البته هریک در جای خود حایز اهمیت است. آنچه به نظر مهمتر میآید تأمل در ابعاد این چالش و پس از آن انتخاب راهکار و عملیاتی کردن آن است.
شاید به جهت فراوانی و اهمیت مسائل اقتصادی نگاهها به سمتوسوی این مسائل سوق پیدا کند و بهتبع آن ترمیم چنین آسیبی را در رفع مشکلات اقتصادی بجویند، البته این درست است و بخش عمدهای از چالش را تشکیل میدهد، اما در نگاه عامتر و فراتر باید ابعاد دیگری از مسأله اعتماد را نیز در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در نظر گرفت و آنگاه به دنبال ارائه راهکار بود.
اعتماد بین جامعه و حاکمیت در نظامهای مردمسالار بهویژه در الگوی مردمسالاری دینی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ به گونهای که بدون آن حرکت در مسیر تعالی ناممکن است. بر همین اساس آسیب دیدن اعتمادعمومی آثار مخرب و زیانباری را در پی دارد و میتواند منجر به بحرانهای سیاسی و اجتماعی شود.
به نظر میرسد اکنون که همه دغدغهمند به موضوع نگاه میکنيم، به دنبال برداشتن گامهای عملی برای رفع آن باشیم. گامهایی که باید با شفافیت همراه باشد تا منتج به نتیجه گردد.
با این اوصاف پرداختن به مسأله اعتماد و تلاش درجهت بازگشت اعتماد از دست رفته در هر سطح و محدودهای باید اولویت اساسی حاکمیت در بخشهای مختلف و نه صرفاً قوه اجرایی باشد تا موانع توسعهیافتگی رفع و مسیر پیشرفت و تعالی بر مبنای آرمانهای اصیل انقلاب و بایستههای مردمسالاری دینی بیش از پیش هموار شود.
|