مشکل غیرقابل انکار ویروس کرونا در این ماه و سال بسیار توجه جامعه از عاموخاص را بهخود جلب کرده است، غافل از اینکه در این شرایط، معضلات زیرپوستی فراوانی هم در خلال زندگی ناگزیر مردم وجود دارد که یا دیده نمیشود، یا کمتر به آن توجه میشود و یا به حال خود رها شده است.
همین مشکلات اجتماعی بهظاهر قابل اغماض و یا در اولویتهای بعدی در جامعه امروز ما است که دیری نخواهد پایید به گرههای کوری تبدیل خواهد شد که گشودن آن شاید غیرممکن و یا به بهای خیلی سنگینی برای خود مردم و دولتهای آینده تمام میشود!
باید توجه داشت که در کنار و عقبه معضلات جاری جامعه امروز ما یکسری خلق و خوی غلط فرهنگی هم هست که خیلی زود به یک عادت مزمن عمومی در وجود عامه نهادینه میشود، بهخصوص اینکه باید این واقعیت تلخ را بپذیریم ما بهطور کلی جامعهای قانونگریز هستیم و یا بهسختی به قانون تمکین میکنیم!
همین رفتارهای ترافیکی در ماشینسواریهایمان، یا کاغذبازیهای اداریمان، یا رویکردهای اشتباه دولت در اشتغالآفرینیهای مصلحتی و مسکنوار، یاگرایشها و رویکردهای بسیار بسیار غیرعلمی و غیرتخصصی به نوآوریهای علمی و بهخصوص یافتهها و دستاوردهای نوین پزشکی، یا تفسیرهای غلط از قوانین اجتماعی و یا تصمیمگیریهای احساسی و کدخدامنشانه که اصلاً با خلقیات جامعه امروز بهلحاظ رویکردهای فکری نسلهای جدید سازگار نیست و بسیاری مصداق و نمونههای دیگر که ردیف کردن آن مثنوی هفتاد من خواهد شد!
کافی است سطح سواد جامعه امروزمان و ضریب یادگیری متون درسی با شیوههای آموزشی دیروز و امروز را مقایسه کنیم که تازه متوجه شدهایم این همه کلاسهای خارج از مدرسه و تقویتیها و جبرانیها و آمادگیهای کنکوری و... اغلب توهم بوده و هست!
تازه باید متوجه شده باشیم که خروجی تمام دورههای آموزش فنیوحرفههای خدماتی فقط در حیطه تعویض کاری قطعات و لوازم بوده است، نه تعمیرکاری واقعی و بهرهمندی بهینه از تولید و سرمایه و تخصص، تازه باید بنشینیم و بیندیشیم که علوم مختلف پزشکی با تمام نوآوریها و تجهیزات نوین آزمایشگاههای پزشکی و بیمارستانی، چگونه به علم درست تشخیص هم نیاز دارد که متأسفانه در مدارک هویت تحصیلاتی دانشآموختگان جدید اصلا دیده نشده است! مثلاً تمام علم و هنر شناخت اغلب پزشکان ما از نوع بیماری مراجعهکنندگان خلاصه شده است، برگههای گزارش آزمایشگاهی و سونوگرافی و نمیدانم سیتیاسکن و غیره و غیره که آن هم با نظرات متفاوت چند پزشک خاص در یک مورد خاص همراه است!
زیرا آن عنصر سرنوشتساز و چارهگر و درمانکننده یعنی قوه شناخت لازم با کمال تأسف در نزد اغلب پزشکان وجود ندارد! حال بگذار این عزیزان نگارنده را بهخاطر چنین مقالی نفرین و تکفیر کنند، ولیکن شواهد عینی و تجربه شخصی که چگونه جانم را به پشت گرفته و ۲ هفته آزگار از این راهرو به آن راهرو و از این راهپله به آن راهپله پزشکی و آزمایشگاهی و درمانگاهی سرگردان و یک ذره شدهام در حافظه مشاهدات عینی و میدانی خود دارم و شاید هنوز هم به حرف و نظر و تشخیص آخر نرسیدهام چون واقعاً جای تشخیص بایسته در دنیای طبابت حداقل در این شهر ما خالی است، شاید خدایی بیجهت هم نباشد که برخی مطبها و سر معدودی از پزشکان ما شلوغ و با نوبتدهی ماهانه و فصلانه روبهروست!
از دیگر موارد شلوغیها و ترافیک زندگی جامعه امروزی بسیار میتوان نوشت و هر سوژه و موضوعی گزارشهای اختصاصی خود را میطلبد. حرف آخر، مادام که نظارت، احساس مسئولیت، دلسوزی و قانونمداری در جامعه وجود نداشته باشد، راههای کجروی و خودمحوری و سهلانگاری و بیتوجهی به قضاوت عمومی باز خواهد بود.
|