در نظام اداری ایران، مشاور چندان جایگاه محکم و با اختیارات و اقتداری ندارد و به طور معمول یک سمت تشریفاتی برای بهرهبردن از افرادی است که به لحاظ جایگاه اداری یا علمی و تجربی سطحی بالا دارند اما نمیتوانند در مدیریت بنا به موانع اداری یا سیاسی و جناحی و... ایفای نقش کنند.
بنابراین، به طور معمول مشاوران به لحاظ سیاسی زیاد با دولت حاکم همخوانی نداشتهاند و برای کمک به مدیر برای انجام بهتر امور، با در اختیار گذاشتن داشتهها به ویژه تجربیات و تخصص فعالیت داشتهاند.
البته در مواردی، مشاورینی که بیشتر همفکر بوده و به آنها اختیاراتی تفویض شده، نقش مؤثر و فعالتری در امور داشته و توانستهاند کمک بزرگی به استاندار در ایفای وظایف باشند.
بر این اساس، قانون هم برای مدیران گزینش و انتصاب مشاورین را لحاظ کرده و به طور مثال استاندار میتواند ۴مشاور پیشبینی شده در چارت اداری و به هر میزان که بخواهد مشاور خارج از چارت اداری داشته باشد.
حال بر این اساس، استاندار همدان در دولت چهاردهم نیز مشاورینی را منصوب کرده است اما از انتصاب نخستین مشاور، این انتصابات با انتقاد مورد استقبال قرار گرفته و این انتقادات ادامه دارد.
پس از انتصاب رئیس ستاد پزشکیان در استان به سمت مشاور سیاسی، انتقادهای بسیاری از این انتصاب که در شأن الهیتبار نبود شکل گرفت و انتظار طرفداران دولت بود این عنوان حداقل به مشاور عالی اصلاح و اختیارات مشخص به رئیس ستاد داده شود اما اینچنین نشد.
پس از آن، استاندار 3 انتصاب دیگر در حوزه مشاورین داشته که هر 3 انتصاب به نوعی با انتقادهایی از سوی جامعه هدف مواجه شده است.
وفاقی بودن یک انتصاب و رد پای مدیر ذینفوذ نهاوندی مؤثر در انتخاب استانداران در آن، توجیه نبودن جامعه پزشکی نسبت به ضرورت تعیین مشاور سلامت در کنار اعتراض خانه مطبوعات به انتصاب بدون مشورت مشاور رسانهای و بیتوجهی به اصحاب رسانه استان، انتقاداتی است که در استقبال از این 3 انتصاب انجام شده و بار دیگر منتقدین انتصابات را بیشتر از طرفداران آن نشان داده است.
البته انتقادهای مطرح شده بیشتر در نقد رفتار استاندار در انتصابات بوده و تاکنون نقدی بر شخصیت افراد منصوب دیده نشده است.
در این فضا، انتصاب مشاور رسانهای با توجه به اینکه با اعتراض خانه مطبوعات همراه شده، نیازمند تدبیر بیشتر از سوی استاندار و مشاور منصوب است.
این تدابیر در قبال رسانهها، به ویژه رسانههای مستقل، نشان خواهد داد که چگونه تبیین و اقناع و به چه اندازه با این انتصاب در استان به کار گرفته میشود.
در واقع، به کارگیری روش اقناعی که اکنون روشی سنتی برای رفتار با رسانهها است میتواند مقدمهای برای حرکت به سمت روش تعاملی و رسانه تعاملی که روشی نو در عرصه ارتباطات و رسانه است، در استان باشد و روشن است این حرکت را استاندار و مشاور رسانهای آن باید آغاز کنند.
آنچه در سالهای اخیر ثبت شده، آن است که پیش از این یک استاندار در استان تلاش کرد به جای اقناع از عامل قدرت ظاهری در برابر رسانهها استفاده کند اما گذشت زمان نشان داد این شیوه مؤثر نبوده و توفیقی برای آن استاندار به دنبال نداشته است.
با این اوصاف، لازم است در انتظار واکنش استاندار و رفتار مشاور رسانهای در اقناع منتقدان و همافزایی با موافقان و اجرای روش تعاملی با رسانهها و خانه مطبوعات استان نشست.