روزنامه همدان پیام یادداشتها و تحلیلها را بر اساس چهارچوبهای علمی و اصول حرفهای منتشر میکند. یک نمونهاش به همین تحولات خاورمیانه باز میگردد که سالها قبل به نوعی آن را پیشبینی کرده است.
یادداشت “از لوئیس تا داعش” که سال ۱۳۹۴ به قلم علیاکبر فامیل کریمی منتشر شده، نمونهای از اینگونه مطالب است. این یادداشت حاوی نکات قابل تأملی است که با شرایط امروز منطقه تا حدود زیادی انطباق دارد.
زیراکه در طول بیش از 14ماه گذشته، خاورمیانه آبستن حوادث بزرگی بوده که بیش و پیش از هر چیز ابعاد مختلف نگاه راهبردی و البته خطرناک آمریکایی- صهیونیستی به منطقه را نمایان ساخته است. براساس این نگاه، قدرتهای استکباری به دنبال نظم جدیدی در خاورمیانه هستند که هم امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین کنند و هم حداکثر بهرهبرداری از منابع را داشته باشند. مروری بر حوادث رخ داده از جمله جنایتهای رژیم صهیونیستی پس از عملیات توفانالاقصی در غزه، انفجار گسترده پیجرها در لبنان و تلاش برای ایجاد منطقه حائل، شهادت اسماعیل هنیه، سید حسن نصرا... و تعداد دیگری از فرماندهان ارشد حزبا... و حماس از یکسو و انجام عملیات وعده صادق ۲ از سوی دیگر، خاورمیانه را وارد فصل جدیدی از تحولات کرد. البته حزبا... لبنان در مواجهه با رژیم صهیونیستی حتی پس از شهادت فرماندهان ارشد خود، توانست ضربات سنگینی به این رژیم وارد سازد و در نهایت آنان را وادار به آتشبس کند و قطعنامه ۱۷۰۱ مبنای توافق آتشبس قرار گرفت که نشاندهنده قدرت جبهه مقاومت بود.
در ادامه، یادداشت علی اکبر فامیل کریمی در خصوص تحولات منطقهای باز نشر شده است.
در این یادداشت آمده است:
تاریخ سیاسی جهان بیانگر آن است که تغییرات ایدئولوژی همواره زیربناي تغییرات جغرافیای سیاسی، اجتماعی، فیزیکی جهان بوده است که اینگونه تغییرات، تحولات عمیقی در حوزههای قدرت بروز پدیدههای جدید جهانی به دنبال داشته است.
اگر ۲ تغییر بزرگ ایدئولوژی در جامعه سیاسی جهانی در بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ را نام ببریم، به طور قطع نخستین آن انقلاب اسلامی به عنوان یک ایدئولوژی ناب اسلامی در دنیا بوده است که با پیروزی خود در ۱۹۷۹ موجودیت خود را در مدار معادلات جهانی قرار داد و سبب تحولات گسترده در سطح جهانی و به هم ریختن معادلات قدرتهای جهانی شد.
در این تحولات بزرگ، اردوگاه استکبار به سرکردگی آمریکا به عنوان ابرقدرت غرب شکستخورده این میدان در جامعه جهانی قلمداد شد.
دومین تحول، شکست یک ایدئولوژی به نام مارکسیسم با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۰ بوده است که خواسته و ناخواسته بخش عمدهای از معادلات سیاسی-اجتماعی، اقتصادی، نظامی-امنیتی جغرافیای جهان تحت تأثیر این تحول و تغییر واقع شد که ایالات متحده خود را فاتح این تحول و پیروز جنگ سرد به حساب میآورد. لیکن آمریکا برای جبران شکست نخست در صدد مهار و کنترل و ساقط کردن انقلاب اسلامی برمیآید که در این راستا طرحي توسط پنتاگون تحت عنوان محرومیت، محدودیت، مآغازیت علیه انقلاب اسلامی به کار گرفته شد تا اینکه با سقوط انقلاب اسلامی بتواند جبران این شکست بزرگ را داشته باشد. لذا طرحهایی از قبیل تجزیهطلبی ایران، تشدید اختلاف و اعتقادات در درون نظام با جنگ گروهکهای ضدانقلاب تا ترور و تخریب، تحریمها، جنگ تحمیلی که در درون هر کدام ظرفیت سقوط نظام را دیده بودند که انقلاب اسلامی با مقاومت و مقابله ایثار و جانفشانی از تمام این طرحها با پرداخت هزینههای سنگینش عبور کرد و به یک وضعیت تثبیت میرسد که ناامیدی و ناکامی آمریکا در عرصه جهانی در مقابله با انقلاب اسلامی نمایان میشود.
اما آمریکا و جریان صهیونیستی طرح دیگری با جهتگیری، تغییرات، تحولات و ایجاد پدیدههای جدید با عنوان دهکده جهانی با هدف دگرگونی معادلات جهانی در دستور کار قرار میدهد.
در ادامه این طرح که همانا بخش عمده آن در راستای دولتسازی در مناطق مختلف و بهخصوص خاورمیانه بود، با سازوکارهای خود و با پشتیبانی چندین سرویس اطلاعاتی در هماهنگی با هم عمل میکنند که موفقیتهایی به همراه داشته است که تحلیل و تفسیر ابعاد مختلف این طرح ۱۰ ساله نیازمند فرصت تحلیل تاریخ سیاسی است که به طورقطع در این مجال نمیگنجد. لیکن در ادامه اجرای این طرح در دهه ۸۰ خاورمیانه بزرگ با هدف امنیت کامل اسرائیل و ملتسازی در کشورهای اسلامی با ایدئولوژی جدید در قاره آسیا و آفریقا مدنظر قرار میگیرد. و از آنجایی که اهداف کلان این طرح امنیت کامل اسرائیل در منطقه بوده است، بخش عمده این طرح بنیادی به مؤسسهها و پژوهشکدههای پنتاگون و سازمان سیا سپرده میشود تا به صورت کامل مورد بررسی قرار گیرد.
پس از پژوهشهای مختلف و جمعبندی فضای میدانی از کشورهای اسلامی و خاورمیانه در طرح مذکور به این نتیجه میرسند که برای یک تغییر بنیادین و ریشهای عمیق ایدئولوژی که منجر به جغرافیای جدید در منطقه شود، لازم است ملتسازی جدید انجام پذیرد و برای حصول به این نتیجه باید اقدامات بزرگ و محوری و منطقهای که مشخصههای ذیل را داشته باشد، صورت پذیرد.
۱ - تغییر باورها و ایدهها با مفهومسازی جدید، ملتسازی، دینسازی
۲ - منطقهسازی جدید با هدف حداقلسازی قدرت کشورهای اسلامی و حداکثرسازی قدرت اسرائیل
۳ - ساختارسازی بر اساس باورهای جدید با اتکا بر تاریخ، سنت و جعل پدیدههای جدید وهابی، بهاییت، طالبان، بنلادن، داعش.
این طرح و ایدههای مرتبط که بر اساس ایده اولیه برژنسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا که در سال ۱۹۸۰ هنگامی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در جریان بود، همخوانی کامل پیدا میکند و نقطه مشترک تمام طرحها براندازی علیه انقلاب اسلامی به حساب میآید و بر اساس این طرح، برژنسکی معتقد بود مشکل اصلی و مهمی که آمریکا با آن مواجه است چگونه میتواند جنگ دیگری در خلیج فارس به راه اندازد که در حاشیه و پیرامون جنگ عراق با ایران قرار داشته باشد تا به این وسیله آمریکا بتواند قرارداد سایکس پیکو را اصلاح و تعدیل کند.
طرح ۳ محوری مذکور برای راهکارهای اجرایی به فردی به نام برنارد لوئیس، مورخ مشهور یهودیالاصل صهیونیست افراطی آمریکا محول میشود.
در بررسی اولیه نامبرده به پنتاگون اعلام مینماید برای مقدمات این طرح لازم است ابتدا با وضع قوانین بینالمللی وحدت قانونی مجموعه کشورهای اسلامی و عربی از بین برود که با بررسیهای لازم طرح مذکور به نام طرح لوئیس نام میگیرد.
بر اساس این طرح که باید تمام ابعاد طرح ابتدا در بستر افکار عمومی و باور و اعتقادات مردم شکل بگیرد تا قابل اجرا در بستر جغرافیایی کشورهای مورد هدف قابل اجرا باشد و نیازمند یک پشتیبانی اطلاعاتی سنگین است تا همگرایی قدرتهای همسو را به همراه داشته باشد. به همین دلیل برای پیدا کردن راههای اجرایی طرح به همگرایی سرویسهای اطلاعاتی- سیا، موساد، اینتلجن سرویس سپرده میشود.
پس از خروجی طرح از سیا و تأیید پنتاگون و فراهم نمودن مقدمات لازم، محورهای اصلی و فرعی این پروژه اینگونه برای اجرا در دستور کار قرار میگیرد.
1- مؤلفه نخست که همانا تغییر باورها و ایدهها با مفهومسازی جدید و دینسازی و ملتسازی باید در امتداد هم قرار گیرند. با اتکا به ۲جریان قدیمی که همانا وهابی و بهاییت میباشد به عنوان مبنا قرار میگیرد و اجرای این مؤلفه در کشورهای اسلامی و خاورمیانه و نقطه عطف و آغاز آن کشور پاکستان با توسل به سپاه صحابه و افغانستان جنگزده با پشتیبانی کشورهای عربستان و برخی از کشورهای عربی بر همین اساس شکلگیری طالبان، بنلادن، آغاز میشود. در امتداد این پروژه در راستای گسترش این تفکر و جهانیسازی آن، سرعت بخشیدن به روند آن، جریانیسازی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز میشود.
ورود این پروژه به این مرحله 2پیام و رهاورد برای متولیان به همراه داشت: تشکیلاتی جهانی و مخوف تروریستی منتسب به مسلمانان و آنهم اهل سنت در افکار عمومی جهان جا بیفتد تا زمینه اقدامات آمریکا و اتحاد جهانی را علیه آنها شکل بدهد.
۲- حضور آمریکا و همپیمانان آنان در منطقه برای اجرای پروژه در لایههای پیچیده به رسمیت شناخته شود و حتی به عنوان یک جریان نجاتبخش در کشورهای اسلامی تلقی شود. در این اثنا دینی به عنوان اسلامطالبان به جهان معرفی میشود که هر کدام از این مراحل در اجرا مسیر طولانی را سپری میکنند که در حوصله این مقاله خارج است و هر کدام نیازمند سلسله مقالات جداگانهای است از جمله:
۱- شکلگیری سپاه صحابه
۲- شکلگیری طالبان
۳- تشکیلات بنلادن
۴- ارتباطگیری جریان طالبان با بنلادن
۵- ۱۱ سپتامبر
۶- نحوه حضور آمریکا و همپیمانان در افغانستان
۷- نحوه و شیوه عملیات در افغانستان
۸- دلایل حفظ شیرازه طالبان و بنلادن در افغانستان
2- برای اجرای محور دوم که همان مؤلفه منطقهسازی بود با عنایت به اینکه در سال ۱۹۸۳ در کنگره آمریکا بر اساس طرح برنارد لوئیس موافقت تغییر جغرافیایی کشورهای اسلامی به تصویب میرسد با مهلت در دستور کار پنتاگون، سیا، موساد قرار میگیرد که بر اساس طرح مذکور باید تجزیه کشورهای اسلامی و شکلگیری کشورهای جدید به شرح ذیل انجام گیرد.
۱- مصر؛ بر اساس این طرح به ۴ کشور کوچک تقسیم میشود.
1) سینا و شرق دلتا، به طور کامل تحت نفوذ و کنترل یهود خواهد بود تا در راستای رؤیای از نیل تا فرات رژیم صهیونیستی گامی برداشته شود.
۲) کشور مسیحی به پایختی اسکندریه
۳) کشور نوبه، با پیوستن اراضی سودان به آن با پایختی شهر أسوان
۴) مصر اسلامی به پایختی قاهره- بازمانده مصر و تحت سیطره اسرائیل
سودان:
۱- کشور نوبه که در واقع تکمیلکننده دولت مصر خواهد بود.
۲- کشور اسلامی سودان شمالی
۳- کشور مسیحی جنوب سودان
۴- کشور دارمور
کشورهای شمال آفریقا، نیجریه، لیبی، الجزایر و مغرب با هدف تشکیل
۱- شور بربر که در امتداد کشور نوبه مصر و سودان خواهد بود.
۲- کشور یولیساریا
۳- و مابقی اراضی بر جای مانده همان کشورهای کوچک شده مغرب، الجزایر و تونس و لیبی
شبه جزیره عربستان و خلیج فارس
محو کویت و قطر و بحرین و پادشاهی عمان و یمن و امارات متحده عربی از نقشه بهگونهای که شبهجزیره عربستان و خلیج فارس تنها ۳ کشور را دربر گیرد.
۱- کشور شیعه احساء که کویت و امارات و قطر و عمان و بحرین را دربر گیرد با تفکرات شیعه انگلیسی شکل بگیرد.
۲- کشور سنی نجد
۳- کشور سنی حجاز
عراق
۱- کشور شیعه در جنوب که حوالی بصره تشکیل گردد.
۲- کشور سنی در مرکز عراق که حوالی بغداد خواهد بود.
۳- کشور کردستان در شمال و شمال شرقی، کردستان، ایران، ترکیه، سوریه
۴- کشور دولت اسلامی عراق و شام در شرق عراق
سوریه
۱- کشور علوی شیعیان در امتداد سواحل
۲- کشور سنیها در منطقه حلب و داعش
۳- کشور سنیها در دمشق
۴- کشور دروزیها در جولان و لبنان
لبنان تقسیم به ۸ کشور
۱- کشور سنی در شمال به پایتختی طرابلس
۲- کشور مارونی در شمال به پایتختی جونی
۳- کشور علوی دشت یقاع به پایتختی بعلبک
۴- کشور بینالمللی بیروت
۵- کشور فلسطینی، از صیدا تا رود اردن
۶- کشور مارونیها در قسمتی از جنوب
۷- کشور دروزیها که اشتراک بین سوریه- لبنان
۸- کشور شیعه تحت نفوذ اسرائیل در جنوب بعلبک
ایران، پاکستان، افغانستان
این ۳ کشور باید به ۱۰ کشور کوچک و تضعیف شده نژادی تقسیم شود.
۱- کردستان ۲- آذربایجان ۳- ترکستان ۴- عربستان ۵- ایران ۶- بلوچستان ۷- افغانستان ۸- پاکستان ۹- کشمیر
ترکیه
جدا کردن بخشی از اراضی آن و الحاق آن به کشور کردستان عراق در نهایت تشکیل دولت شامات و یا دولت اسلامی در مناطق بین رژیم صهیونیستی از رودنیل تا فرات
محو فلسطین، اردن، یمن به صورت کامل و به مرور زمان از نقشه جغرافیایی.