در سالهای اخیر نانواییهای سنگکی با تغییراتی در فرآیند پخت و قیمت مواجه شدهاند که این موضوع در شهر ما نیز گسترش پیدا کرده است و اگر از بیرون نگاه کنیم، نان سنگک کنجددار شاید فقط یک نوع نان با دانههای کنجد و طعمی کمی متفاوت به نظر برسد. اما اگر عمیقتر شویم، پشت این نان ساده، حکایتی پیچیده درباره قدرت، نابرابری و فاصلههای اجتماعی نهفته است. نانواییهای سنگکی نانهای خود را به 2دسته تقسیم کردهاند: نان معمولی با قیمت دولتی و نان کنجددار با قیمت بالاتر و آزاد. این تقسیمبندی نه تنها قیمت نان بلکه جایگاه و دسترسی به آن را نیز تغییر داده است؛ نانی که بهتر است را نه با صف و نوبت، بلکه با پول بیشتر میتوان به دست آورد.
این تغییر کوچک اما پرمعنا، در واقع تصویری است از واقعیتهای اجتماعی گستردهتری که در جامعه ما جریان دارد: فاصلههای طبقاتی عمیقتر، مصرفگرایی نمادین، و غالب شدن منطق سرمایهداری در تمام عرصههای زندگی و اعتراض برخی خریداران نان ساده نسبت به فروش نان کنجدی بدون نوبت، بیانگر نارضایتی و حس نبود عدالت است؛ حسی که ستون اصلی اعتماد مردم به سیستم خدمات عمومی است. در نتیجه، این وضعیت سبب شده نانواییها بتوانند مشتریان مرفهتر را جذب کرده و سود خود را افزایش دهند، در حالی که مشتریان نان دولتی احساس تبعیض و بیعدالتی میکنند.
برای فهم بهتر این پدیده، به سراغ نظریات جامعهشناسی میرویم. ماکس وبر در نظریه کنش اجتماعی خود، رفتار انسانها را بر اساس معناهایی که به آن میدهند توضیح میدهد. در اینجا، نانوایان با هدف اقتصادی و منطقی به دنبال سود بیشتر از طریق ارائه 2نوع محصول متفاوت هستند. در مقابل، مشتریان نان ساده انتظار عدالت و مساوات دارند؛ آنها باور دارند در سیستم دولتی باید همه برابر برخوردار شوند. اما خریداران نان کنجدی نیز با هدف نمایش جایگاه اجتماعی خود، به دنبال تمایز از دیگران هستند. بنابراین، این مسئله باعث شده فضای نانوایی که زمانی نمادی از عدالت اقتصادی بود، تبدیل به مکانی برای بازتولید تفاوتهای طبقاتی شود.
پیر بوردیو با مفاهیم سرمایه فرهنگی و نمادینش، نشان میدهد که چگونه طبقات اجتماعی خود را از طریق منابع اقتصادی، فرهنگی و نمادین بازتولید میکنند. در این زمینه، نان کنجددار به عنوان یک «سرمایه نمادین» مطرح است؛ کالایی که فقط خوراک نیست بلکه بیانگر ذائقه، قدرت انتخاب و موقعیت اجتماعی خریدار است.
نانواییها این تفاوت را بازتولید کرده و به گروه خاصی امکان میدهند متفاوت خرید کنند، در حالی که خریداران نان ساده احساس کنار گذاشته شدن از فضای عمومی را تجربه میکنند. پس میتوان گفت نزاع بر سر یک نان ساده، نمادی از بازتولید نابرابریهای اجتماعی در کوچکترین بخشهای زندگی روزمره است.
آنتونی گیدنز نیز در نظریه ساختیابی خود معتقد است ساختارهای اجتماعی هم محدودیت ایجاد میکنند و هم بستر عمل انسانیاند؛ یعنی افراد درون ساختارها عمل میکنند اما در عین حال آنها را بازتولید یا تغییر میدهند. از این رو، نانواییها با ایجاد 2نوع نان، ساختار جدیدی از مصرف و تمایز طبقاتی را پدید آوردهاند. مشتریانی که نان کنجدی یا بدون نوبت میخرند، حتی اگر ناخودآگاه، نابرابری را بازتولید میکنند و خریداران نان ساده، گرچه اعتراض دارند، اما ناچار به پذیرش این ساختار هستند. به این ترتیب، نابرابری از طریق تعاملات روزمره میان مردم نیز بازتولید میشود.
در این فضا، موضوعی که ابتدا ممکن است تنها یک اختلاف ساده در نوع نان و قیمت آن به نظر برسد، در واقع بازتابی عمیق از پیچیدگیهای ساختارهای اجتماعی و اقتصاد روزمره است. نانواییهای سنگکی با تقسیم نان به 2نوع «ساده» و «ویژه»، نه تنها یک محصول را عرضه نمیکنند، بلکه نظامی از نابرابری و تمایز طبقاتی را در دل جامعه بازتولید میکنند. این پدیده به ما یادآوری میکند که چگونه حتی کوچکترین عناصر زندگی روزمره، مانند خرید نان، میتوانند صحنهای برای نمایش و تثبیت سلسلهمراتب اجتماعی باشند. از این منظر، مسئله «نان» فراتر از یک کالای مصرفی است و به یک متغیر نمادین و اجتماعی تبدیل میشود که منعکسکننده ساختارهای قدرت، عدالت و هویت در جامعه است.
بنابراین، اگر بخواهیم عدالت اجتماعی و همبستگی را در جامعه تقویت کنیم، باید این نوع نابرابریهای روزمره را نیز درک کرده و به چالش بکشیم. تنها با چنین نگرشی میتوان به بازسازی فضای عمومیای پرداخت که در آن همه افراد، صرفنظر از موقعیت اقتصادی، احساس کرامت، برابری و مشارکت داشته باشند. و در پایان باید گفت آنچه از تنور نانوایی بیرون میآید، فقط نان گرم نیست، بلکه پیامی درباره جامعهای است که در آن زندگی میکنیم و انتخابهایی که روزانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، انجام میدهیم.