«پيشرفت» آرمان و تمنايي بوده كه در سالهاي پس از جنگ 8 ساله كه همدانيها با ميل بيشتري در پي آن بودهاند.
نخبگان و صاحبمنصبان اين سرزمين در نزديك به دو دهه گذشته هر يك به فراخور زمان و آبشخور عقايد و داشتههاي علمي خود، نسخهاي براي پيشرفت اين آبوخاك پيچيدهاند اما از آنجايي كه بيشتر اين نسخهها با بخشینگري، مرگزگرايي و نبود اجماع نخبگان پيچيده شده با وجود كثرت منابع و اعتبارات در دورههايي و صرف ساعتها انرژي و توان نتوانسته به افقهاي از پيش تعيين شده دست يابد.
به عنوان نمونه سالهاست از سرمايههاي ميراث فرهنگي و تاريخي استان به عنوان ابزار و هدف رونق صنعت توريسم در استان ياد شده و چه شعارها و وعدههاي دهانپركني كه با چرخش مديران براي آن شنيده نشده است اما ماحصل امر جايگاه نامطلوب استان در جذب گردشگران و كسب درآمدهاي توريسممحور بوده است.
دليل اين ناكامي غير اين نبوده كه نگاهي قشريگرا، فردمحور و تكبُعدي روي ميزان توسعه و پيشرفت استان سايه انداخته كه توان درك موانع و نيازهاي آينده را نداشته و بدون لحاظ ظرفيتها، ضعفها و نيازسنجيهاي بلندمدت اقدام به صرف منابع هنگفت و به كارگيري وقت و انرژي استان كرده است.
مقصود نگارنده زير سؤال بردن خدمات مديران كنوني و گذشته در استان نبوده بلكه آنچه رنجآور است نينديشيدن به نيازها، ضعفها و نارساييها است كه در اثر اجراي برنامههاي تكبُعدي و غيراجتماعي بوده است. اين غفلت بزرگ نهتنها قطار حركت استان را به ايستگاه پيشرفت مطلوب نرسانده بلكه از برخي داشتههاي حياتي و استراتژيك خدادادي هم رفته رفته محروممان كرده است.
نگاهي به معضل رو به بحران آب در استان بيندازيد؛ همدان از گذشتههاي دور ساختار اقتصادي كشاورز محور داشته و جاي سؤال است كه با به صدا درآمدن نشانههاي خطر كمآبي و كاهش منابع زيرزميني و با وجودي كه كشور و استان با گسترش كمي و كيفي علوم مختلف همراه بوده چرا روند بلع منابع تجديدناپذير تا اين سطح بحرانزا ادامه پيدا كرد؟!
در بُعد اجتماعي و فرهنگي هم به عنوان متغيري از بنيانهاي اقتصادي لرزههاي دردناكي در استان ديده ميشود كه رويداد تلخ طلاق، اعتياد ، بيكاري و خشونت از جمله آنهاست. در سالهاي گذشته و عليرغم تأكيدات مكرر رهبرمعظم انقلاب بر اجراي اسناد بزرگ توسعهاي و بالادستي در كشور در استان، عليرغم افزايش حيرتآور منابع و دلارهاي نفتي چگونه فقط به امكانات زيرساختي پرداخته شده كه البته نگاه و برداشت نادرست از مبحث عدالت و موجب ناقص ماندن اين طرحها و افزايش فشار اقتصادي روي مردماني شد كه چشم اميد به مسندنشينان داشتند.
نگارنده قصد پرداخت جزيي به چرايي ناكامي استان در پيشرفت و توسعه را ندارد و اينها مصاديقی است براي بيان عمق ضعفها؛ ضعفهايي كه نبود نگاه فراگير، نخبهگرا و به معناي اعم و اكمل «توسعه پايدار» حكايت دارد.
توسعه پايدار آنچنان كه عالمان و دودخوردگان چراغ دانش گفتهاند نگاه فراگير و همهجانبه به تمام ابعاد توسعه است. به اين معنا كه اگر سخن از گسترش زيرساختها و امكانات سختافزاري ميشود به قيمت از بين رفتن طبيعت و نعمات خدادادي كه متعلق به نسل آينده است، نباشد؛ در اين مفهوم رفاه اجتماعي در كنار حفظ منابع حياتي و متصل به آيندگان در نظر گرفته ميشود و در آن سو پيشرفت اقتصادي هنگامي مطلوب مؤيد است كه دربردارنده اصل عدالت و حفظ منابع زيستمحيطي باشد. اگر امكانات اجتماعي توسعه به مانند تحصيلات فراهم ميشود و زيرساختها در برههاي گسترش پيدا ميكنند از آن سو بايد فكري براي اشتغال و نحوه اتصال فارغالتحصيلان به اجتماع شود تا بنيانهاي اجتماعي در بحران بيكاري فارغالتحصيلان- كه خطر بالايي هم دارد- نلرزد و اگر قرار بر گسترش نقش زنان در عرصههاي اجتماعي است مفهوم عدالت به معناي واقعي براي بهرهگيري آنها از ظرفيتهاي خود فراهم شود و در تقسيم مناصب و مديريتها جايگاهي براي آنها هم تعريف شود.
امروز كشور و استان نياز به چشمانداز واحدي در رشد و توسعه دارد كه تمام نهادهاي تصميمساز روي آن اجماع داشته باشند. توسعهاي كه علاوه بر اصل پايداري بر حفظ ارزشهاي ديني و فرهنگي اين مرزوبوم هم تأكيد كند و دين هم چيزي جز توسعه نيست. توسعه را اگر به معناي يك گام رو به جلو در همه جوانب بدانيم همان حديث معصوم را به ذهن متبادر ميكند به اين مضمون كه «امروزتان مانند ديروزتان نباشد».
در استان مانيز اگر چشمانداز واحدي براي رشد و توسعه نباشد و به مفاهيم اصولي بازگشت نداشته باشيم همچنان بايد شاهد ادامه راه گذشتگان باشيم. اجماع نخبگان، نگاه بلندمدت ومجهز به دانش روز و حركت پايدار از ملزومات رسيدن به رشد است. «فاعتبرو يا اولو الالباب»