به جهت روششناسی در ظهور، بروز و شکلگیری آسیبها و پدیدههای انسانی و اجتماعی ما با «میدانی از علل» و نهتنها «یک علت» مواجه هستیم که فضای مفهومی یک آسیب و مسأله را تحلیل و تبیین میکند.
از نگاهی دیگر به شیوعشناسی اعتیاد میپردازیم: اصولاً نمیتوان علت آسیبی مثل اعتیاد (مخدر، الکل، توهمزا، روانگردان و ...) را به یک یا چند متغیر مشخص محدود کرد، مثلاً به مقوله فقر، پس چرا افراد متمول هم سوءمصرف دارند؟ یا ضعف شخصیت، افراد مقتدر هم مصرفکننده هستند، یا بیسوادی، که افراد تحصیلکرده هم مصرف دارند، جنسیت که زنان هم گرفتار اعتیادند، شهرنشینی، که روستاییان هم دارای سوءمصرفاند، جوانان، که کهنسالان هم در این دایرهاند، بیکاران که شاغلان هم گرفتار دام بلایند، افراد ناآگاه از عواقب دهشتناک اعتیاد، که افراد با آگاهی کامل هم در این جمع حاضرند، که نامهربانان و مهربانان، همگی در این غافلهاند!
اینها همه علت است و هم نیست! پس علت چیست؟ یا بهتر این است که بگویم یکی از مهمترین این علتها چه چیزی است؟ تجربه زیسته نگارنده بهعنوان یک جامعهشناس به ما عاملی را نشان میدهد که باوجود وزن بسیار بالا(β) بتا، و اثرگذاری پرقدرتش خیلی کمتر از درجه اهمیت، به آن پرداخته شده و آن متغیر و انگیزه کسب لذت است (شامل ترشح دوپامین در مغز، احساس سرخوشی یا همان نشئگی، فراموشی مشکلات روزمره، تسکین دردها، گذراندن اوقات فراغت و ...) بهتنهایی شاید نزدیک به ۵۰ درصد از فضای مفهومی علت سوءمصرف انواع مواد مخدر، توهمزاها، روانگردانها و ...، را تبیین میکند و خاطرنشان میشویم مادامی که لذتی برابر و یا احتمالاً بیشتر! از لذت کسبشده ناشی از مصرف مواد اعتیادآور توسط فرد معتاد حاصل نشود، محال است دست از کامجویی و کسب لذت توأم با مصرف خود بردارد، شاید بازگشت چندین و چندباره افراد دارای پاکی به آغوش اعتیاد، همین لذتبخش بودن و نیافتن همبستر و همآغوشی همسنگ و همراهتر از جناب مخدر باشد!
بیایید بپذیریم که پیشگیری واقعاً سهلتر و خردمندانهتر از درمان است، آنهم درمان بیماری سهمگین و مهلکی مثل اعتیاد، اما راهکار چیست؟! به مقوله پیشگیری بازمیگردیم، توجه کنید که موجودی بهنام انسان در طی فرایند جامعهپذیری با مقوله لذت و راههای کسب آن آشنا شده و این فرایند را پذیرفته و در خود درونی میکند. پس با کمال تعجب باید بگوییم که بله؛ ما گرایش به سوءمصرف مواد را یاد میگیریم! حال باید از آغازین روزهای تولد یک انسان او را با گزینههای لذتبخش روی میز! آشنا ساخت و به او طرق کسب لذتهای مشروع، متناسب با زیست فرهنگ و ارزشهای (ایرانی-اسلامی) جامعه را درونی کرد (تقدم! کسب تجربه لذایذ مشروع بر لذت اعتیاد از اهمیت راهبردی برخوردار است.) تا اگر فردی احیاناً در مسیر زندگی خود با لذتِ وسوسهانگیز مصرف مواد اعتیادآور آشنا شد؛ خود پیشتر و بیشتر از سایر لذایذ مشروع و معقول اشباع بوده با قدرت و جسارت و با صدایی بلند بگوید نه!
البته ذکر این نکته در اینجا ضروریست که کانونهای لذت پذیرفته شده در فرهنگ و جامعه ما بسیار محدود (لذت بیبدیل بودن در جوار کانون گرم خانواده، مطالعه، ورزش، حضور در سمنهای حفاظت از محیطزیست، کمک به همنوعان و عضویت در خیریهها، پرداختن به مناسک مذهبی) بوده و کار والدین اندکی دشوار مینماید اما باید پذیرفت که اگر بیش از این درنگ کنیم قطعاً و بدون تردید! قافیه را به کانونهای لذت نامشروع (مخدر، الکل، قماربازی، اوباشیگری، پرنوگرافی، رفتارهای پرخطر، تنوعطلبی و بیپروایی جنسی و ...) که صدایشان بلند، تعدادشان کثیر و بسیار متنوع، جذابیتشان بهشدت بالا و محتوایشان سراسر لذتی اغواگرانه و مسموم بوده و هرلحظه از سوی امپراتوری عظیم رسانهای نظام سرمایهداری با شور و هیجان و البته حرارت عجیبی! تبلیغ و اشاعه میشوند و اما با فرجامی سیاه و ویرانگرِ فردیت و فروپاشاننده و نابودگر جامعهاند، خواهیم باخت و باور کنید که همین حالا هم خیلی دیر شده است.