اتفاق تلخ سقوط تیم فوتبال شهرداری همدان از دسته یک به دسته دو کشور، کام هر دوستدار ورزش به ویژه جامعه فوتبال استان را تلخ کرد. نگارنده در این یادداشت فوتبالی خود کاری به کیفیت تیم فوتبال شهرداری یا تیم پاس و یا بهطور کلی جایگاه رشتههای ورزشی استان بین رقبای کشوری و یا میادین بینالمللی ندارد.
در خصوص چرایی سقوط تیم شهرداری به عنوان نماینده فوتبال استان در رقابتهای دسته یک ایران، خیلی از دوستان ورزشینویس در رسانههای استان به موضوعات خوبی اشاره کردهاند، این روزها هم که، بعد از مردن سهراب و بعد از اینکه کار از کار گذشته و کاسه آب وارونه شده است، هرکس از هر کجا که دور و نزدیک دستی بر آتش ورزش و تیم شهرداری دارد، فانوس بهدست دنبال مقصر نتایج تلخ فوتبال شهرمان در رقابتهای فصل تمام شده میگردد و بهقول معروف اولدروم، بولدورم میکند.
دلایل تمام نقاط ضعف ورزش همدان مشخص است و حالا هم که از فوتبال تو سری خوردهایم، گیر دادهایم به تیم فوتبال شهرداری همدان. از روز اول و شروع فصل که شهرداری برای اولین بار در تاریخ تیمداری خود و برای دومین فصل پیاپی در دسته یک حضور بهم رسانده بود و از قضا در چند بازی شروع فصل امتیازات خوبی هم جمع میکرد، نقزدنها شروع شده بود که پول درست و حسابی نداریم و تدارکات خوبی نمیتوانیم داشته باشیم و بهزحمت از این شهر به آن شهر تیم را دنبال خود میکشانیم و زمین بدرد بخور برای تمرینات نداریم و البته که معلوم بود این حرفها و بهانهگیریها برای این است که اگر کار خراب شد و برهه نتایج ضعیف و قابل پیشبینی (برای خبرگان فوتبال) کلید خورد، بگویند ما که از اول مشکلات تیم را مطرح کردیم و کسی نخواست گوش کند.
دقیقاً نتایج ضعیف و سریالی شهرداری از وقتی رقم خورد که به نقل از سرمربی تیم شنیده شد، مدیران شهرداری چندان هم دلبسته قهرمانی و بالانشینی تیم خود نیستند و هولشان برده است که اگر اتفاقی افتاد و به لیگ برتر صعود کردیم، چگونه هزینههای نجومی تیم داری در لیگ برتر را تأمین نمایند.
فحوای کلام این بود که چنانچه ما تیم را در همین دسته یک نگه داریم برای هفت پشتمان هم بس است و انتظار بردهای بزرگتر را نداشته باشید. غافل از اینکه یک تیم درست و حسابی و با برنامه، در هر شرایط باید برای برد در مقابل حریف خود حاضر شود و مردانه ایستادگی کند و تمام پلانهای بازی فقط برای برد طراحی شود.
بگذریم از نیمه فصل که شهرداری بازی به بازی به قهقرا میرفت، جامعه فوتبال و هر دوستدار فوتبال که با حداقل الفبای این رشته آشنا است، خوب میدانست که تیم شهرداری حرفی برای گفتن ندارد و حداقل چاره کار برای ایجاد مانع در سراشیبی باختهای بیشتر، استفاده از تفکری اصلاح گر و کادرفنی جدیدی است که در پیگیری بازیها آنالیز اصولی از تیم بدست آورده باشد.
دوستداران سزاوار فوتبال در همدان و خیل جوانهایی که به ورزش و نتایج تیمهای شهر و دیار خود در رقابتهای مهم دلخوش هستند، از همان نیمه راه فهمیدند که نباید منتظر معجزهای از طرف نماینده فوتبالی شهرشان در مسابقات دسته یک باشند، ناگفته نماند یکی دیگر از انتظارات بحق علاقمندان به ورزش در استان که به هر طریق قادر به حضور در ورزشگاهها نیستند و نمی توانند دنبال تیم دلخواه خود از این شهر به آن شهر راه بیفتند و سفر کنند، انتظار دارند، حداقل پخش مستقیم بازیهابی را که میزبان هستند از تلویزیون محلی تماشا کنند، اما متاسفانه این اتفاق در طول فصل در استان نیفتاد و موجب فاصله بیشتر مردم و بهخصوص جوانها و نوجوانها با ورزش شد.
باید قبول داشت که بینندگان تلویزیون در پخش مستقیم مسابقات به مراتب بیشتر از بینندگان برنامههای تکراری است و با پخش آگهیهای تبلیغاتی درخلال مسابقات ورزشی بهتر میتوان درآمدزایی کرد و با مخاطبان ارتباط بر قرارساخت.
نباید از نظر دور بداریم که ورزش در رشتههای گوناگون، بخشی از فرهنگ جوامع انسانی است و ورزش صرف نظر از بردها و باختهایش، بخشی از زندگی و علامت ارتباط انسانها با یکدیگر است.
ملیتها در سیر تمدن بشری همانگونه که الفبا را بزبانهای مادری خود ابداع کرده اند، ورزش را هم در ساختار فرهنگی برای برقراری ارتباط اجتماعی قرار دادهاند.
امروزه ملتهای مختلف با حضور در تورنمنتهای بینالمللی و رقابتهای گوناگون ورزشی، به زبان ورزش با هم ارتباط برقرار میکنند و ورزش و رقابتهای ورزشی بخشی از زیرساختهای سیاسی و اقتصادی در کشورها محسوب میشود و هر چقدر که کشوری و شهری و مردم آن دارای قدرت تعیینکننده در ورزش و مسابقات ورزشی باشد، از زیرساختهای محکمتری در اقتصاد و سیاست و تعاملات فرهنگی در عرصههای بینالمللی برخوردار خواهند بود و مصداق سخن نیز همین است که، برو قوی شو که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است.