آنچه در مردمسالاری اهمیت دارد راضی نگه داشتن مردم و انجام اقداماتی در قدرت است که رضایت مردم را به همراه داشته باشد و بتواند بر دامنه رضایتمندی در جامعه افزوده و طرفداران یک فعال سیاسی یا یک جناح یا دولت را افزایش دهد.
بر این اساس فعالان سیاسی ابتدا برای اجرای برنامهها به طرفداران خود تعهد میدهند و از آنها میخواهند برای اجرای برنامهها آماده همکاری باشند.
به همین دلیل در انتخابات ریاست جمهوری ستادها به این امید فعالیت دارند که پس از پیروزی بتوانند در سایه قدرت حاصل از رای مردم، تعهداتی که ایجاد شده را پاسخ دهند.
در انتخابات ریاست جمهوری تاکنون این قاعده رعایت شده که ستادها نقش اصلی را پس از پیروزی در معرفی نیروها و ارتباط با مردم و افزایش حوزه نفوذ دولت ایفا کنند.
فراموش نکردهایم در دولت سیزدهم این ستاد جناح پیروز بود که در کشور و استانها نقش اصلی را در پیشبرد سیاستهای دولت ایفا کرد و اکثر مسئولان منصوب دولت سابقه حضور و فعالیت در ستاد را داشتند.
اما اکنون شرایط تغییر کرده و وفاق عاملی شده تا اعضای ستادها به عنوان حامیان اصلی دولت پزشکیان شاهد انتصاباتی عجیب و غریب و بی مهری به توانمندی خود باشند و هر روز بیشتر نغمه دلسردی از دولت سر دهند و در بیانیههای اعتراضی از رئیسجمهور بپرسند؛ چرا برای دلسرد کردن حامیان خود اقدام میکنید؟
پرسشی که به طور معمول در انتصاب استانداران به ویژه استاندارانی که با سیاستهای دولت قرابتی نداشته و در جناح مقابل تعریف میشوند، بیشتر مطرح شده و رئیس جمهور تاکنون به آن پاسخی نداده است.
البته استاندارانی که در زمان انتصاب با این پرسش از رئیس جمهور مواجه شدهاند برای اینکه نشان دهند این گونه نیست و همراه رئیس جمهور هستند در عمل در همکاری با ستادها و انتصاباتی که ستادها از آن احساس اجرای سیاستهای دولت به ویژه تغییر و تحول شود، در تغییر اذهان عمومی تلاش میکنند.
در استان همدان نیز ملانوری با آن که در بین گزینههای ستاد برای استانداری نبوده اما در دیدار با اعضای ستاد وعده همکاری و همراهی داده و مبنا را وفاق و همدلی اعلام کرده بود و به همین دلیل نباید این احساس در استان ایجاد شود که وی در عمل در راستای دلسردی طرفداران دولت حرکت میکند.
روشن است وفاق اگر قرار است باشد ابتدا باید بین طرفداران دولت باشد و پیشرو این وفاق باید استاندار باشد وگرنه وفاق استانداران با رقبای دولت، موضوع تازهای در استان همدان نیست.
مردم به پزشکیان به خاطر وعدهای که برای تغییر و بهبود شرایط داد، اعتماد کردهاند و اگر احساس شود که این وعدهها انتخاباتی بوده و قرار است در بر همان پاشنه سابق بچرخد آن که ضرر خواهد کرد مردم نیستند و دولت زیان اصلی را خواهد دید.
در این شرایط معنی دلسردی طرفداران دولت افزایش ناامیدی در جامعه خواهد بود در حالی که قرار است امید در جامعه افزایش یابد و در شرایط ناامیدی دولت توفیقی نخواهد داشت و احتمال یک دورهای شدن آن افزایش خواهد یافت.
اتفاقی که در آمریکا رخ داد و دموکراتها ریاست جمهوری را به رقیب تندرو خود واگذار کردند، در ایران هم میتواند رخ دهد؛ مگر آن که دولتمردان در راستای افزایش امید و خودداری از دلسرد کردن مردم به ویژه طرفداران تلاش کنند و با ستادها به عنوان کانون و مرکز اولیه و اصلی حمایت و طرفداری از گفتمان دولت و رئیسجمهور وارد چالش نشوند.
در این روند رئیس جمهور نقش ویژهای دارد و اگر این نقش را ایفا نکند طرفداران اثبات شده و امتحان پس داده خود را از دست خواهد داد و مجبور است با دولتمردانی محافظهکار که جرات تغییر اصولی و پاسخ به مطالبه مردم ندارند، کار را پیش ببرد هر چند در شرایط دلسردی طرفداران و ناامیدی مردم پیشبینی پیشبرد کار و امور شدنی نیست و کار سخت خواهد بود.