نلسون ماندلا میگفت: «هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بر میخیزد که میداند باید از یوزپلنگ سریعتر بدود تا طعمه آن نشود و یوزپلنگی که میداند باید از آهو سریعتر بدود تا از گرسنگی نمیرد، مهم نیست آهو باشی یا یوزپلنگ، مهم این است که با طلوع آفتاب شروع به دویدن کنی.»
کار؛ این روزها در کشور، استان و به تبع آن در شهرستان نوپا و محروم فامنین برعکس «آب» شهرستان، استان و کشور که از مصرف زیادی دچار بحران شده، از عدم مصرف، این جوهره مردان با بحران شدید روبه رو و دچار سرنوشت زایندهرود، دریاچه ارومیه و رودخانه قرهچای خودمان شده است.
فرماندار همدان اعلام کرده که 80 درصد از بیکاران، دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر هستند! فرماندار فامنین هم گفته است شهرستان فامنین 43 هزار نفر جمعیت دارد که 19هزار و750 نفر آن بین گروه سنی 19 تا 29 سال قرار دارند که همه جویای کار هستند.
بیشک این آمار قابل ملاحظه، هشداری برای دولتمردان است؛ زیرا اگر به آن رسیدگی نشود، شاهد اثرات منفی آن در جامعه خواهیم بود و آسیبهای اجتماعی با خود به همراه دارد.
آیا چرخ دندههای واحدهای صنعتی فامنین در حال چرخیدن است و امثال من از روی غرض، تنگنظری و... سیاهنمایی بيان میکنیم؟ آیا جذب سرمایهگذاران پشت دروازه شهرستان فامنین نیاز به فراهم کردن زیرساخت دارد؟
آیا با کلنگزنی فولاد و پتروشیمی فامنین مشکل اشتغال شهرستان فامنین حل میشود؟ آیا برای نخستينبار در طول تاریخ فامنین این دو پروژه عظیم به بهرهبرداری میرسند؟ آیا من به عنوان تحصیلکرده مرتبط با پروژههای عظیم و متقاضی کار، اما نکرده کار؛ به کار برده میشوم؟
آیا برادر تا دیروز کشاورز من؛ فردا شاغل میشود؟ آیا مسیر ناهموار توسعه فامنین هموار شده است؟ آیا مسئولان مسئولند؟ آیا کسی که نقد میکند، الزاماً باید راهکار هم ارائه دهد؟ وآیا... !؟!
شاید روزی که سهراب سپهری سرود: اهل کاشانم/... تصور نمیكرد بدون پیشه تحصیلکردهای که تکه هوشی و سر سوزن ذوقی دارد و 24 ساعت شبانهروز را در حال گذراندن اوقات فراغت است و برای اینکه کمی از این وقت آزاد خود را پر کند، خواهد سرود: «اهل دانشگاهم/ پیشهام علافی است/ جیبهایم خالی است/ پدری دارم من/ حسرتش یک شب خواب/ دوستانی همه از دم ناباب/ اهل دانشگاهم/ قبلهام استاد است/ جانمازم نمره/ خوب میفهمم سهم آینده من بیکاری است/ من نمیدانم که چرا ميگویند/ مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار/ و چرا در سفره ما مدرک نیست/ چشمها را باید شست جور دیگر باید دید...».