سرنوشت خيلي از بازيهاي ورزشي نظير برشهايي از زندگي آدمهاست و هر كس بازي زندگي خود را بر اساس ايدههاي شخصي اداره ميكند و نتيجهاش هم همان برد و باخت ويا يكنواختي (تساوي) در يك بازي ورزشي است. منفعتطلبي در زندگي همان نتيجهگرايي در بازي ورزش است. يك مربي ورزشي وقتي به دنبال نتيجه دلخواه خود در مسابقه است و اصولاً شخصي نتيجهگراست، هرگز نميتواند به توسعه كار و تيم تحت اختيار خود هم بينديشد. او نتيجهاي ميخواهد تا نزد مديران و افكار عمومي پاسخگو باشد و آيا برنامه و ايدههايش باعث پيشرفت آن رشته ورزش ميشود يا نه برايش مهم نيست.
منفعتطلبي هم در زندگي عيناً همين تفكر و شخصيت را نمايش ميدهد. البته منفعتطلبي مقوله خوبي است و هيچ انسان عاقلي ضرر و زيان را دوست ندارد و براي موفقيت و كسب نتيجه تلاش ميكند. اما چگونه و به چه قيمتي! يكي منفعت و موفقيت شخصي را با تمسك به هر وسيلهاي ميخواهد و شرايط و سود و زيان ديگران برايش اصلاً مهم نيست؛ يكي هم منفعت و موفقيت را در گروي خدمت به ديگران و جامعه ميداند و از آن طريق هرچه دوست دارد و طلب ميكند، خواهد رسيد. كاروكاسبي بيشتر آدمهاي غافل به طريق همان منفعتطلبي صرف است و جنس و وزن و كيفيت و قيمت را به دلخواه خودشان تعيين ميكنند كه البته در خيلي جاها كارشان گير ميكند و چنين كاسبكارهايي هيچوقت مشتري دائمي ندارند؛ چون اصولاً به عاقبت كار خود نميانديشند و همان بار اول چنان گوش مشتري و اربابرجوع خود را از بيخ ميبرند كه براي بار دوم چيزي باقي نميماند. اما نه، آنها كه رهروي آهسته و پيوسته هستند و ابتدا به ساكن به خدمت خلق ميانديشند و فكرشان براي برداشتن و كندن مانعي از سر راه مردم و جامعه است، چراغي هميشه روشن دارند. اينان نتيجهگرا و منفعتطلب نيستند، بلكه خدمتگرا هستند و در اين رهگذر سود خود را هم ميبرند و حلال و زلال هم ميبرند و آدمهاي به واقع موفق و محبوبي ميشوند. بيجهت نيست كه در شهر بزرگي نظير همدان در هر صنف و دسته چند هزار نفري، فقط معدودي انگشتشمار سرشناس و معتمد هستند و خيليها بعد از يك دوره زودگذر بزن و دررو و دوز و كلك و تبليغات واهي، لاجرم جمع ميكنند و دنبال ندانمكاري ديگري ميروند. همين يك هفته پيش بود كه يكي از موضوعهاي گزارشي ما، كمفروشي بود. مصداق همان مرغفروشي كه با خط درشت تبلغي ميكرد «مرغ گرم و كشتار روز با ترازوي درست»! كيلويي فلان قدر. خوشبختانه مسئولان امر پس از اطلاعرساني سراغ آن مرغفروش رفتند و جوياي امر شدند. اي كاش مسئولان طبق روالي كه دارند، كار بازرسي و معاينه ترازوهاي ديجيتالي را تسريع و توسعه ميدادند تا پس از آن شاهد چنين نمايش تأسفانگيز از شرايط اقتصادي نباشيم و مردم با اطمينان كامل كالاي مورد نياز خود را از ترازودارها تحويل بگيرند و بهانهاي هم دست بدخواهان نيفتد كه خداي ناكرده به كاسب و مغازهدار و فروشنده اطميناني نيست و شك و ترديد و بدبيني ساختار اجتماعي را از درون سست كند.
سخن آخر اينكه منفعتطلبي و نتيجهگرايي يك ويژگي منفي نيست اما بايد در بستر سالم و توسعهطلبي و خدمت به مردم پيش رود و به مقصد برسد.