در وانفسای بازار بههمریخته این روزهای جامعه ما که قیمت هر جنس و کالایی بدون هیچ ضابطه و قاعده درستی هر لحظه گران و گرانتر میشود، بیشمارند آن دسته از کاسبکارهایی که شکارچی لحظهها هستند و با آگاهی از وضعیت قیمتهای افسارگسیخته، کالاهای خود را در انبار و پستوهای مغازه خود نگه میدارند تا روزی دیگر با قیمتهای جدید و بهای بیشتری در اختیار مشتری قرار دهند و سود بادآورده و نامتعارف بیشتری حاصل کنند.
در چنین آشفتهبازاری که رنج گرانیهای روزافزون بیشتر از هر کسی بر دوش مصرفکنندگان بیدفاع آوار میشود و خانوارهای کمدرآمد را در تنگنای چهکنم، چهکنم، بخرم یا نخرم، بخورم یا نخورم قرار میدهد، هستند معدود کاسبهایی نیز که دل در گرو رزق و روزی حلال دارند و نان موجودی محل کسب و کار خود را به نرخ روز و لحظههای بیثبات نمیخورند، زیرا خدای را شاهد و ناظر کار خود میدانند و با پندار و رفتاری درست حضرت حق را طرف معامله خود قرار میدهند. کسب و کار در تاریخ اقتصاد سنتی جامعه ایرانی تابع قواعد و اصول خاص خود میباشد و رکن اساسی چنین اقتصاد خودبافتهای وجدان و میزان امانتداری و کیفیت سلوک کسبه با مردم است که این جماعت را امین خویش میپندارند و به او چه در کوچه و محل و چه در کانون کسب و کارهای بازاری اعتماد میکنند و دارایی خود را در هر معامله کف دست کاسب و مغازهدار میگذارند. به همین دلیل است که در باورهای دینی و اعتقادی جامعه ایرانی، کاسب حبیب خدا نامیده میشود. بهراستی اگر در اوضاع و احوال خراب اقتصادی امروز که وضعیت گرانیها و افزایش بیرویه و بیمحابای قیمتها کمر مردم را شکسته است، وجدان کاری و امانتداری هم در کسب و کارها به حراج گذاشته شود، چه برای جامعه ارزشی ما باقی خواهد ماند و کدام محکمه و قانون است که باید پاسخگوی دلها و کمرهای شکسته مردم و آن دسته از افرادی که درواقع قدرت خرید در چنین وانفسای اقتصادی را ندارند و شرمنده جیب و شکم و ریخت و لباس عیال و فرزندان تحت پوشش خود هستند، باشد! در چنین وضعیت اگر هر فروشنده و صاحب کالایی هم منتظر باشد تا قیمتها بالا برود و او اجناس مورد نیاز مردم را به طمع سود بیشتر با قیمتهای روز در اختیار مشتری قرار دهد، پس خداوندی که به حق میبیند و میسنجد، کجاست؟ اما نه، همهاش اینچنین نیست، چون نگارنده میشناسم و اطلاع دارم، تک و توک کاسبهای باوجدانی هم در شهر بزرگ ما هستند که رنج و حسرت مردم برای دسترسی بر قیمتهای مناسب را بیش از این برنمیتابند و اجناس خویش را تا آنجا که در مغازه دارند و چند روزی و چند هفتهای قبلتر با قیمتهای پایینتر تهیه کردهاند، به همان قیمت قبل به مشتری میفروشند و وجدانشان اجازه نمیدهد جنس دیروز را به قیمت امروز بفروشند و سود نامتعارف بیشتری کسب کنند.
ناگفته نماند، هستند برخی کالاهایی که برچسب قیمت شرکتی دارند و ممکن است فروشگاههایی که موجودی خود را با همان قیمتهای مندرج بر بستهبندی کالا بفروشند، اما متأسفانه مشاهده شده راه سوءاستفاده از کالاهای برچسب قیمتدار هم برای توزیعکننده و فروشنده متقلب باز است و چنانچه ناظران و بازرسان اراده کنند میتوانند با چنین جرایمی برخورد نمایند، اما روی سخن و موضوع نوشتار با کاسبهایی است که اگر بخواهند در گرانیها هم گرانفروشی کنند، میتوانند به مدت دلخواه کالای خود را در انبار و پستو نگه دارند، یا همان احتکار کنند و با قیمتهای جدید و بادکرده در منظر فروش قرار دهند، اما چون در کسب و کارهای روزمره خویش با خدا معامله دارند، چنین نمیکنند و در نوع خود و سهم خود در برابر افزایش قیمتهای بیرویه و افسار پاره کرده میایستند و چنین رفتار در قاموس اقتصاد سنتی جامعه ما بسیار ارزشمند است. برنج از جمله اجناس پرمصرف و نیاز خوراک روزانه خانوادهها است که این روزها بهشدت در معرض طوفان افزایش قیمت بیرویه قرار دارد به گونهای که قیمت هفتههای گذشته انواع برنج ایرانی با قیمتهای روزهای اخیر (حدفاصل اوایل دیماه تا اواسط بهمنماه جاری) بین ۳۰ تا ۵۰درصد تفاوت دارد، اما کمتر فروشنده با انصافی پیدا میشود که امروز موجودی انبار و مغازه خود را با همان قیمت خرید اوایل آذر یا دیماه به مشتری بفروشد و اگر مغازهدار برنجفروشی هم بشناسیم که خلاف جهت جریان آب (افزایش روزانه قیمت) شنا میکند و حاضر میشود مشتریان خود را با قیمتهای خرید قبلی راه بیندازد، درواقع کیمیاست و شایسته قدردانی و خدا قوت میباشد. جای دارد به سهم رسالت رسانهای خود که انعکاسدهنده خوبیها و بدیها و نشر فرهنگ درست مردمداری هستیم، یکی از این گونه کاسبهای باوجدان و خداشناسی که خیلی از شهروندان همدانی معرفی میکنند، در این نوشتار نام برده شود.
او را با برند فروشگاهی (نصرالهی) میشناسند و گفته میشود سالهای مدیدی است که در خیابان تختی و روبهروی پارک کودک به کار برنجفروشی اشتغال دارد و در تمام سالها به انصاف در کاسبی و حسن خلق با مشتریان شهرت دارد.