بالاخره کتابخانه دکتر پرویز اذکایی، حافظه تاریخی همدان پس از سالها به جای مجتمع عینالقضات در آموزش و پرورش جا گرفت. کتابخانهای که 14سال پیش شهرداری و شورای شهر همدان توافق کرده بودند با ساخت یادمان عینالقضات همدانی در این مجتمع جای بگیرد و نگرفت و یادمان عین القضات ساخته اما کتابهای استاد در اتاقهای منزلش ماندگار شد و کسی هم دیگر سراغش را نگرفت.
چرایی وقف نکردن کتابخانه این تاریخپژوه روزگار، ماه آخر سال 91 ما را در شبی سرد به منزل استاد یا همان حافظه تاریخی همدان کشاند تا در منزلی که تمام اتاقهایش مملو از کتبی منحصربه فرد و حاصل 50 سال فعالیت علمی استاد بود به گفتگو بنشینیم. آن شب را فراموش نکردهام، میهمان نوازی خانواده استاد در کنار کرسی، هرچند خیلی دل انگیز بود؛ اما با گلایههای پر از درد استاد تلخ بود. گلایهای که شاید بیشترش به مسئولان شهری زمانی باز میگشت که تفاهم کرده بودند کتابخانه استاد را در محل یادمان عینالقضات جانمایی کنند و نکردند. بماند که استاد گلایه دارد که حتي نماد عينالقضات را هم خراب كردند و تبديل به مجتمع فرهنگي هنري كردهاند.
اذکایی همواره از همدانیها گلایه داشت و انتقاداتی که از مناسبات فرهنگی و علمیحاکم در شهر شد و سنگاندازی که شهرداری وقت روا داشت و شهرداری و شورا با بهانههای غیرکارشناسی قبول نکردند کتابهای اهدایی او به یادمان جناب عین القضات اهدا شود.
دکتر اذکایی حافظه تاریخی همدان گنجینهای از تاریخ را در ذهن و کتب خود جای داده و امروز از مفاخر بزرگ استان است. اگر فرصت داشته باشد حرفهای زیادی برای گفتن دارد. آنگونه که از تألیفات و کتابهایش پیداست، نشان میدهد که چقدر نسبت به همدان دلسوز است و هیچگونه چشمداشتی ندارد اما امروز از بُعد ضعیف فرهنگی همدان گلایه دارد.
میگوید قریب 14 سال پیش و در شورای شهر آن زمان مقرر شده بود که برای چهره سراسر مشعشع عرفان اسلامی، جناب عین القضات میانجی همدانی یادمانی احداث کنند. با بزرگان وقت شهر مشورت شد و در نزدیکترین محل به جایی که با نفت و بوریا عینالقضات را آتش زدند؛ کلنگ بنای یاد بود این "مجاهد عرفان" به زمین زده شد.
بعدها از وی خواسته شد برای غنای علمی یادمانی که ساخته میشود هزاران کتابی که محصول زحمات علمی او در گذر چندین دهه بود به این مرکز اهدا نماید و استاد نیز پذیرفته بود و در برنامه و صورت جلسهای مهر تأییدی بر این خواسته زده شد؛ غافل از آنکه در سال 1391 با بهانههای اداری و تحمیل هیأت امنایی دولتی بحث اهدای کتب به محاق مدیریت ناسازگار با فرهنگ گرفتار آمد و کتابهای مورخ همدانی در قفسههای اتاقهای منزلش ماندگار شد.
اذکایی سه سال پیش در پاسخ به این سوال که چرا هنوز كتابخانه خود را وقف نكردهايد؟ گفته بود: الگوي كتابخانههاي ما در ايران كتابخانه مركزي تهران است، من 3 سال متصدي يكي از بخشهايش بودم. آن زمان كتابخانه تازه افتتاح شده بود. وقتي وارد سالن ميشوي 2 ستون دارد. ستون اول اسامي كساني است كه جزو خيران كتابخانه هستند.
ستون دوم هم افرادي كه كتاب يا كتابخانهشان را اهدا كردهاند. كتابخانههاي مرحوم سيد محمد مشكات، دكتر منوچهر اقبال و مرحوم استاد پورداوود. براي تمام اين كتابخانهها غرفهاي تعيين شده است؛ يعني براي نمايان کردن كتابخانه هر يك از اينها سالني بزرگ به اندازه مجتمع عينالقضات همدان جا تعبيه شده است. زماني هم كه قرار شد من كتابخانهام را اهدا كنم گفتم اگر شما ميخواهيد كتاب بخريد بايد جايش را مشخص كنيد. غرفه مشخص باشد. اما اينها ميخواهند يك مشت كتابهاي فالبيني و خرافات را قاطي كتابهاي فوق علمي كنند و در یک جا نگه دارند. از خود گفتن بلد نيستم، نميخواهم ادعايي كنم. شهسوار كتاب ايران، “ايرج افشار” بود. من شاگرد او هستم. ايشان ميگفت: كتابخانه تو در ايران منتخب و بعد از كتابخانه مرحوم مجتبي مينوي دومين كتابخانه است؛ باور كنيد كتابهايي در كتابخانه من هست كه مينوي هم نداشت. سطح كتابخانه من بالاي ليسانس است. عمومي نيست؛ وقف كرديم كه وقتي شرقشناس و صاحبنظر ميآيد كتابخانه آبروي شهر شود. به هر حال از شورای شهر و شهرداری برای این تاریخ پژوه آبی گرم نشد و کسی هم در این چند سال به کتابخانه تخصصی این فخر زنده به منزلش نرفت تا ببیند حاصل عمر یک مورخ در اتاقها و راهروی منزلش بدون ملاقاتی آرام گرفته است. تا اینکه در مراسمی که آموزش و پرورش استان برای استاد اذکایی برگزار کرده بود و پژوهشسرایی را به نام وی افتتاح کرد، استاد از کتابخانهاش و بی مهریهایی که در این چند سال بر وی شده سخن گفت و این گفتهها مورد توجه قرار گرفت و مدیرکل آموزش و پرورش اعلام کرد که مکانی را برای جانمایی این کتابخانه در اختیار استاد قرار میدهد و این شد که امروز چهارراه سعیدیه، کوچه شهید محرمی ساختمانی با سر در "کتابخانه ویژگانی پژوهشی سپیتمان"(دکتر پرویز اذکایی) محلی برای کتابخانه حافظه تاریخی همدان در نظر گرفته شد.
اذکایی، امروز هم پس از سالها چشم انتظاری همچنان از نگاه فرهنگی شهر گلایه دارد، اما این بار گلایهاش همراهی با خوشحالی است. خوشحالی از سروسامان گرفتن. از مدیران آموزش و پرورش قدردان است که بالاخره ارزش و غنای کتابهایش برای مجموعه و افرادی نمایان شده و حاضر شده است مکانی را برای استقرار کتابخانه در اختیارش قرار دهد.
اذکایی میگوید: مدیرکل آموزش و پرورش استان امروز کاری کرد که چندین سال است مسئولان بومی شهر درحقم نکردند. امروز آرامش دارم، سامان گرفتم و میتوانم از این به بعد کتابدار کتابخانه فوق تخصصی و تحقیقاتی خودم باشم.
اذکايي در حوزه تاريخ نگاري و پژوهشگري نامي آشناست. همگان او را به سان حافظه تاریخی همدان میخوانند، او امروز آه میکشد از اینکه 30 سال است میخواهند مرکز همدان شناسی در شهر ایجاد کنند و نکردهاند!
زبان حال دکتر اذکایی همواره اين دو بيت عينالقضات همدانى است :
اى برده دلم به غمزه، جان نيز ببر
بردی دل و دين، نام و نشان نيز ببر
گر هيچ اثر بمانَد از من به جهان
تاخیر روا مدار، وان نيز ببر