اين روزها كه يكي از مايحتاج روزمره زندگي يعني پياز (شما بخوانيد پيازخان) بر مدار گراني ميچرخد و اشك مردم را درآورده است، به موضوع روز رسانهها نيز تبديل شده است.
در شماره گذشته روزنامه همدانپيام موضوع گراني پياز به قلم يكي از دوستان تيزبين و واقعنويس با عنوان "بازار از پس پياز برميآيد" مطرح بود كه بر بسياري از واقعيتهاي اقتصادي جامعه اشاره داشت و دليل گرانيها و ارزانيهاي نادر را هم روند عرضه و تقاضا در بازار تلقي داشته است.
در واقع اين كموكيف عرضه و تقاضا در قاموس بازار مصرف تمام دنياست كه تعيين ميكند كالايي گران باشد يا ارزان! حال اينكه چرا زماني تقاضا براي مصرف زياد است و عرضه پاسخگوي ميزان تقاضا نيست و يا برعكس آن عرضه كالايي به دلايل مختلف زياد است و بر ميزان تقاضا فزوني ميگيرد! مهم است و بايد بر آن تأمل داشت.
در واقع به موقعي ميرسيم كه عرضه و تقاضا به دلايل مشخص، روندي طبيعي و ناگزير دارد. مثل اينكه سيل يا هر بلاي طبيعي ويا آفت و بيماري مزارع يك منطقه وسيع و قطب توليد محصولي خاص را نابود ميكند و متعاقب آن نيز عرضه محصول به بازار كم و كمتر ميشود و تقاضا با همان روال معمول خود ادامه دارد و در نتيجه نيز تعادل عرضه و تقاضا بهم ميخورد و البته كه قيمتها هم بالا ميرود. موقعي هم هست كه مسأله برعكس ميشود و توليد محصولي خاص يا به صورت خدادادي بالا ميرود مثل محصول سيب درختي مرغوب كه در تابستان امسال (1396) به علت وفور نعمت به كيلويي كمتر از هزار تومان هم نزول كرد و يا سطح كشت محصول افزايش داده ميشود و ميزان نهايي توليد به شدت بالاتر از ميزان مصرف و تقاضا ميايستد و قيمت آن محصول سقوط ميكند. نظير سيبزميني كه توليد آن در پاييز سال گذشت (1395) آنقدر بالا و بالا رفت كه دولت مجبور شد محصول را به بهاي ارزان (براي ايجاد تعادل قيمت) از كشاورزان خريده و به زبالهداني تخليه كند!!
در هر حال و در چنين شرايطي ميتوان نتيجه گرفت عرضه و تقاضا در جريان عادي خود از تعادل خارج شده و كالايي بيارزش ميشود يا گران! وليكن موقعي هم هست كه عرضه و تقاضا به دليل دخالت انسان يا دخالت شيطاني و يا دخالت ناعاقلانه از مدار طبيعي و نرمال خويش بيرون ميزند. نظير اينكه جماعتي پولدار و بيكار كالا و محصولي را بين خود دست به دست گردانيده و به صورت صوري خريدوفروش كنند تا روند تقاضا در بازار مصرف به طور كاذب افزايش يافته و تير احتكارگران به هدف نيشند و يا اينكه نه! جماعتي تصميمگيرنده و صاحب امضا وسط كار و در اوج تعادل بازار، يكباره تصميم بگيرند پياز يا سيبزميني يا هر محصولي كه اگر هم استراتژيك نيست وليكن در سبد غذايي هر روز خانواده ايراني قرار دارد و در كنار قوت لايموت مينشيند، به اينجا يا آنجا و يا يك كشور همسايه يا غيرهمسايه صادر شود، بدون اينكه حال و روز مصرفكننده داخلي ملاحظه شود! آن وقت است كه تعادل عرضه و تقاضا نامتعارف بهم ميخورد و ميشود پياز كيلويي 4 هزار تومان يا سير كيلويي 50 هزار تومان يا و يا و... البته اين امكان هم وجود دارد كه دولت روند عرضه و تقاضا را زياد به حال خود بگذارد و توصيهها و آموزش و ترويج معمول و ملزوم فراموش شود با اين خوشبيني كه كشاورز خودش ميداند كِي كاشت كند و چگونه داشت كند و كِي برداشت! غافل از اينكه واقعيت بازار و آينده عرضه و تقاضا چيز ديگري خواهد بود! و ممكن است اين بيخيالي و اعتماد به نفس زياد نهتنها سودي براي توليدكننده كشاورز نداشته باشد، بلكه بلاي جان مصرفكننده شود و تهيه قوت لايموت را به زحمت اندازد.