در هفدهم اردیبهشت ماه 1350 دیده به جهان گشود و به چشم انتظاری برای تولد فرزند پسر پس داشتن 7 دختر پایان داد. نام او را بیتا... گذاشتند به امید روزی که بزرگ شود، حج رود و حاج بیتا... صدایش زنند و به برکت وجودش جشنها به پا داشتند و قربانیها نذری کردند.
مادر از شوق هدیه خداوندی در پوست خود نمیگنجید و تمام انرژی و توان خود را برای رشد و کمال فرزند دلبندش به کار میبست و این احساس شعف و شادی و دلبستگیش را پیش همه جار میزد. بیتا... در این فضای عاشقانه بزرگ میشود به برکت وجودش رزق و روزی خانواده افزون و با آمدن سه برادر دیگر تکمیل میگردد. او همچنان مهربانترین و دلسوزترین عضو خانواده بود دوران ابتدایی را در مدرسه ابتدایی روستای ملحمدره اسدآباد تحصیل کرد و رضایتمندی معلمان را همیشه به همراه داشت برای ادامه تحصیل دوره راهنمایی عازم شهرستان اسدآباد شد و مدت کوتاهی را در خانه بستگان اقامت کرد نظم و انضباط درسی و ادب و تلاش تحصیلیاش،مهاجرت خانوادهاش را از روستا به شهر فراهم کرد. بیتا... در بستر آرام خانواده دوران سه ساله راهنمایی را هم با موفقیت به پایان رسانید.
با شروع دوره متوسطه بیتا... که از نظر سنی به بلوغ رسیده بود و شرایط حضور در جبهه را پیدا کرده بود دیگر آرام و قرار نداشت و بعد کلی پیگیری و فعالیت در پایگاههای بسیج شهرستان و دستکاری شناسنامهاش در 15 سالگی جزء بسیجیهای داوطلب به جبهه اعزام شد او که در سال 65 عازم جبهه شده بود در مناطق عملیاتی جبهه جنوب و غرب در دورههای مختلف خدمت کرد و آخرین عملیاتی که شرکت داشت عملیات مرصاد بعد از اعلام پایان جنگ و قطعنامه 598) بود. بیتا... در دوره یکساله که در جبهه حضور داشت با توجه به لطافت روحی و شخصیت هنریاش به اذعان همرزمان هیچگاه دست به اسلحه نبرد و در قسمت مخابرات (بسیمچی) انجام وظیفه میکرد و یکبار با راکت موشک که به این سیم اصابت کرد زخمی شد.
بیتا... پس پایان جنگ برای ادامه تحصیل به اسدآباد برگشت و در رشته علوم تجربی دو سال در دبیرستان و دو سال در دانشسرای تربیت معلم شهرستان بهار تحصل کرد که به استخدام وی در آموزش و پرورش ختم گردید بیتا... به مدت 2 سال در روستاهای کبودراهنگ معلم ابتدایی بود و تجربیات ارزشمندی را از مردم روستا و فقر اقتصادی خانوادهها و ارادههای محکم دانشآموزان کسب کرد و مصمم شد تا برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر اقدام کند و به همین منظور شروع به مطالعه در کنار شغل معلمی کرد و الحمدا... در سال 1370 در رشته علوم تربیتی (تکنولوژی و آموزشی) دانشگاه تبریز پذیرفته شد و خوشحالی مادر و اعضای خانواده را مضاعف کرد. در تبریز با چند تن از دوستان هم استانی خود آشنا شد و در راستای همافزایی همدیگر، زندگی دانشجویی پرنشاطی را رقم زدند که هنوز عمق دوستیها ادامه دار است. در بین این دوستان بیتا... در هر فضایی که قرار میگرفت چون از نگاه عاطفی به مسائل مینگریست و از هوش اجتماعی خوبی برخوردار بود تجارب ارزشمندی کسب کرد و بر غنای رفتار و گفتارش میافزود. وی بسیار اهل مطالعه بود و کتابخانه بزرگی را گردآوری کرده بود.
بیتا... در طی دوران تحصیل در دبیرستان و دانشگاه به علت علاقهمندی به هنر و اعتقاد به تأثیرگذاری هنر در هدایت و اصلاح مخاطب در رشته تئاتر و نمایشنامهنویسی دست به قلم بود و نمایشنامههای متعددی را نویسندگی و کارگردانی نمود. در دوران تحصیلات دانشگاهی نیز در قسمت سمعی و بصری دانشگاه مسئولیت فیلمبرداری، میکس و مونتاژ برنامههای فرهنگی و هنری دانشگاه را عهدهدار گردید. در جشنوارههای مختلف دانشجویی شرکت میکرد و در اکثریت موارد مقالاتش برگزیده میشد.
در رشته خوشنویسی از دوران راهنمایی شاگرد استاد سجادی، خوشنویس معروف بود و به سه خط نستعلیق، کوفی و شکسته اشرافیت یافت. در سال آخر تحصیلات دانشگاهی خود ازدواج کرد و در سمت مشاور تحصیلی در دبیرستانهای اسدآباد مشغول خدمت شد و به مدت 10 سال در این سمت فعالیت کرد و با تجاربی که از مدارس کسب کرده بود اقدام به تأسیس مدرسه راهنمایی غیرانتفاعی نمود تا آنچه در ضمیر دل دارد و از هنر مایه میگیرد را در مسیر تربیت دانشآموزان بکار گیرد و مدرسه موفقی (غیرانتفاعی صبا) را به مدت 6 سال اداره کرد. با پذیرش مسئولیت ریاست اداره ارشاد اسلامی اسدآباد از مدیریت مدرسه کنارهگیری کرد در طول 3 ساله ریاست ارشاد، تغییر و تحول عظیمی در برنامههای ارشاد رقم زد، از جمله مراسم با شکوه نکوداشت سیدجمالالدین اسدآبادی و ثبت زاد روز سیدجمال در تقویم. اما روح سیریناپذیر او و انگیزههایش برای کسب تجارب بیشتر و بهتر او را از فضای کاری اداره ارشاد بیرون کشید و به درخواست اداره کل آموزش و پرورش استان همدان در حوزه معاونت پرورشی در سالتحصیلی 87 مشغول به کار شد و در این حوزه بسیار حرف برای گفتن داشت و با توانایی و علاقهاش همخوانی داشت و با انرژی تمام شروع به فعالیت نمود. پیگیری نیازهای تربیتی و هنری دانشآموزان و بسترسازی برای تأمین آن، احداث و زیباسازی فضاهای آموزشی، تربیتی که به اذعان همکاران یک نیروی خارقالعاده نیاز بود تا این حجم از برنامه را کسی مدیریت نماید و این نیرو چیزی جز اراده برخواسته از توان هنری و تجارب ارزشمند و خلاقیت ایشان نبود در تربیت فرزندانش پدری مهربان و باانگیزه بود و علاقه خاصی به دخترانش داشت و همیشه از اینکه خداوند او را لایق داشتن دختر دانسته شکرگزار بود. در مسیر تحصیل فرزندان از کشف ایدهها و طرحها بسیار استقبال میکرد و خود طراح ایدههای آموزشی برای تسهیل امر آموزش بود و در جشنوارههای ادبی و همایشهای کشوری صاحب مقالات برگزیده بود و در اولین دوره پرسش مهر ریاست جمهوری سال (78)، رتبه کشوری را کسب نمود.
بیتا... در سال 1386 به اتفاق همسرش به زیارت خانه خدا مشرف شد و به زیور حاجیان آراسته شد و در دوران صلح و امنیت بعد از جنگ با عراق جهت زیارت قبر شش گوشه امام حسین و برادر با وفایش حضرت ابوالفضل در مراسم اربعین با پای پیاده شرکت مینمود و این توفیق تا سال 97 که به کسالت ایشان ختم گردید به مدت 4 سال ادامه داشت و چه شور و نشاطی از این سفر معنوی در خود احساس میکرد خدا میداند که او را هر بار برای سفر بعدی انگیزه میبخشید. دوران 30 ساله خدمت در آموزش و پرورش را در سال تحصیلی 97-96 به پایان رساند اما هنوز انگیزه اجرای ایدههای تربیتی و فرهنگی و هنری او را رها نساخته بود که در کمتر از یک هفته بعد از بازنشستگی درگیر بیماری سرطان گردید و یکسال با این بیماری درگیر شد و تقدیر الهی بر این تعلق گرفت که به لقاء پروردگار خویش نایل شود.
آثار و مقالات ملی و بینالمللی (پذیرش شده):
■ نقش روش آموزشی نمایش خلاق در بهبود یادگیری مفاهیم رایانه بر اساس رویکرد سازندهگرایی اجتماعی
■ نقش پیشبینی کنندگی سرسختی روانشناختی، انگیزه پیشرفت و نگرش معنوی در رضایتمندی شغلی معلمان
■ آموزش مهارتهای تفکر انتقادی به دانشآموزان چرا و چگونه؟
■ مقایسه امنیت روانی، انگیزه پیشرفت و اضطراب حالت و ارتباط آن با پیشرفت تحصیلی
■ روشهای تدریس مشارکتی از نظریه تا عمل
■ نقش تئاتر در تربیت دینی اجتماعی دانشآموزان
■ نمایشنامههای: نویسندگی و کارگردانی
■ عروج خونین
■ صفحه آخر
■ بازگشت
■ اسوه
■ پیله
■ مجلس نقل اسماعیل
■ همراه اذان
■ لیلا
■ مهندس 50
■ جایی برای زندگی
روحش شاد و یادش گرامی