صبح شده است،آهسته فرزندانش را از خواب بیدار میکند... همگی دور هم جمع میشوند، سفره صبحانه باز است. آنها صبحانهشان را با چاشنی محبت میخورند تا روزشان را چنین آغاز کنند.
مادر موهای دخترکش را شانه میزند، لباسش را میپوشاند و او را راهی مدرسه میکند.
پدر،پسر کوچولویش را آماده میکند تا تمیز و مرتب به مهد کودک برساند.
و بعد هر دو سوار خودروشان میشوند تا سر کارشان بروند و بعد از چند ساعت کار مابقی ساعات روز و شبشان را دوباره کنار هم به مهر جمع شوند.
اگر از مادرانی که با هزار امید و آرزو هر روزشان را به امید بالندگی فرزندانشان سپری میکنند و نیز مادرانی که در حسرت شنیدن صدای کودک در خانهشان ماندهاند بگذریم، این روزها با زوجهایی روبهرو میشویم که با وجود اینکه بعضاً همه امکانات لازم برای فرزند دار شدن را دارند اما هیچ حس، علاقه و برنامهای برای داشتن فرزند ندارند!
قطعاً شما هم با زوجهایی روبهرو شدهاید که هر وقت بحث داشتن فرزند میشود، قاطعانه میگویند «تصمیم گرفتهایم هیچوقت بچهدار نشویم».
دلایل زیادی هم برای تصمیمشان میآورند. بعضی معتقدند بچهدارشدن غیراخلاقی است چون آدم دیگری را وارد این دنیا میکنند. برخی دلایل اقتصادی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح میکنند و معتقدند که نمیتوانند خرج یک نفر دیگر را هم تأمین کنند، برخیها هم که داشتن فرزند را مانع و محدودیت بزرگ میدانند.
اما به گفته روانشناسان مهمترین دلیل، نوعی تربیت است که آدمها را به جای استقبال از سختیها و مقاومت در برابر آنها به توجه بیشازحد به خودشان فرا میخواند.
امروزه گروهی از زوجین ایرانی، تصمیمشان برای بچهدار نشدن را مثل یک «نظر سیاسی» قاببندی و ارائه میکنند. گاهی هم تصویری منفی از مادری ترسیم میشود که تولد و بزرگ کردن بچهها را نوعی محدودیت برای مادر میداند که بهتر است از آن اجتناب شود.
یعنی این ایده که بزرگسالان مسؤولیت نسلهای بعدی را بر عهده بگیرند، یک عُرف تاریخ مصرفگذشته به حساب میآید که با سبک زندگی افراد موفق تعارض دارد.
هماکنون نگاه منفی به مسؤولیت مادری نیز چنین القا میکند که مادر شدن، بلندپروازیهای زن را عقیم میگذارد و کیفیت زندگیاش را میکاهد.
با این دیدگاه بر آن شدیم که صحبتهای خانمهایی را که نمی خواهند مادر شوند را بشنویم.
لیلا 28 ساله، پنج سالی میشود که زندگی مشترک را آغاز کرده است؛ او در یکی از شرکتهای خصوصی کار میکند و تمایلی برای مادرشدن ندارد.
او میگوید: اگر مادر شوم، باید کارم را تعطیل کنم و درآمدم را از دست بدهم تا به فرزندم برسم.
او معتقد است که بزرگ کردن بچه ساده نیست، باید برایش وقت بگذارد ولی من و همسرم اکنون شرایط فرزندآوری نداریم.
لیلا ادامه میدهد ما در این شرایط اقتصادی نمیتوانیم به این موضوع فکر کنیم چون هزینههای بچه از جمله خرید چیزهایی که نیاز دارد گران است.
خانم دیگری هم که حدود 6 سالی از ازدواجش گذشته است، میگوید: به توقعات ما از زندگی نگاه نکن. بچههای امروزی با ما خیلی فرق دارند، امروز هر چیز را که میخواهند باید برایشان تهیه کنیم و قانع نیستند، چطور میشود در این شرایط فرزند دار شد؟
مبینا 29 ساله، که سه سال از شروع زندگی مشترکش میگذرد، میگوید: قرار نیست همه خانمهایی که ازدواج میکنند مادر شوند، من و همسرم از همان ابتدا تصمیم گرفتیم وقتمان را صرف مسافرت، دورهمیهای دوستانه، برنامهریزی برای ورزش، کلاسهای مهارتی و آموزشی و... کنیم. واقعاً وقت و حوصله این مسؤولیت را نداریم.
الهه، 24 سال سن دارد و 2/5سال پیش ازدواج کرده است او میگوید: با همسرم در همدان تنها زندگی میکنیم و نمی توانیم تنهایی از پس این مسئولیت بر بیاییم.
کسی را نداریم که ما را حمایت کند. از مادرشدن میترسم، باید خانوادهام کنارم باشند تا به من کمک کنند. تجربه نگهداری از فرزند را ندارم و مطمئنم با مشغلهای که همسرم دارد و تا دیروقت در خارج از منزل است نمیتواند کمکی به من بکند، به این دلیل علاقهای به داشتن فرزند ندارم.
سپیده که 8 سالی است ازدواج کرده و وضع زندگیشان هم خوب است، معتقد است: فرزنددار شدن برای جامعه امروزی ضرورت ندارد همین که خود ما راحت زندگی کنیم و دغدغهای برای آینده نداشته باشیم، خود خوشبخنتی است.
او میگوید: سرم را با چیزهای زیادی مشغول میکنم و هیچ حسی برای مادر شدن ندارم.
همه دلایل به پول ختم نمیشود
وقتی بحث دلایل کم شدن حس فرزندآوری مطرح میشود، بیشتر افراد موضوع مشکلات اقتصادی را به عنوان مهمترین عامل مطرح میکنند و برخی از طبقات جامعه بشدت درگیر این موضوع میشوند اما در عین حال، کمتر به این پرسش پاسخ داده میشود که چرا نرخ زاد و ولد براساس آمارها و نیز واقعیتهای موجود، در طبقات مرفه و پولداری که مشکل معیشت ندارند هم پایینتر از سایر طبقات جامعه است.
به نظر میرسد که به غیر از مسائل اقتصادی، دلایل مهم دیگری هم وجود دارند که باید در جای خودشان دیده شوند؛ برای پی بردن به دلایل این موضوع در هفته جمعیت به سراغ جامعهشناس و کارشناس تربیت رفتیم که پاسخ او را به این مهم بشنویم:
مریم غلامی، کارشناس تربیت و خانواده می گوید: بعضی زوجها قبل از اینکه حسن پدر و مادر شدن را داشته باشند، از آوردن فرزند میترسند و وجود آن را مانع آزادیهای خود میدانند، به همین دلیل سعی میکنند فرزندآوری را به تأخیر بیاندازند که این نوع نگاه کردن به زندگی بسیار خودخواهانه و سلیقه ای است که البته در جامعه در حال رواج یافتن است.
البته برخی از والدین هم به دلیل آنکه از وضع موجود خود و نیز زندگی ای که دارند احساس رضایت ندارند، ترجیح میدهند موجود دیگری را به این دنیا اضافه نکنند و فکر میکنند کار درستی هم میکنند، درصورتی که تجربه اثبات کرده آمدن فرزند، زندگی زوجها و حتی شخصیت شان را هم تغییر میدهد و احساس رضایتمندیشان را بالا میبرد.
مشکل دیگر این است که کسانی که به بلوغ انسانی و اجتماعی نرسیده باشند خودشان را با یک موجود غیرانسانی مقایسه میکنند که این نوع تفکر منجر به نگه داشتن حیوانات خانگی به جای فرزند هم میشود، البته دوست داشتن حیوانات نباید مانع فرزند آوری و یا جایگزینی برای او باشد.
بحث دیگر این است که انتظارها و توقع افراد نسبت به گذشته متفاوت شده و تغییراتی در روشهای زندگی به وجود آمده که ناشی از تغییر سبک زندگی است و این موضوع نشان میدهد که در فعالیتهای فرهنگی در این زمینه کم کار کردهایم.
به یاد داریم که در گذشته به فرزندان به عنوان پشتوانههای معنوی و بعضأ مادی نگاه میشد، اما تغییر سبک زندگی به گونهای شده که از نظر بسیاری از زوجها فرزندان نه تنها نمیتوانند برای والدین پشتیبان یا کمک خرج باشند، بلکه هزینه بر نیز تلقی میشوند.
با توجه به مشکلات اقتصادی در جامعه ما قطعأ نمیتوان دلایل اقتصادی فرزنددار نشدن را نادیده گرفت و مدیریت فکری و فرهنگی مسائل اقتصادی هم از جمله دیگر راهکارهای برون رفت از کاهش فرزندآوری است.
کسانی که پدر یا مادر شده اند، حتما تأیید میکنند که فرزند میتواند بخشی از نیازهای روحی و عاطفی انسان را پاسخ دهد.
این کارشناس معتقد است مسائل اجتماعی ، بی میلی زوجها به ویژه خانمها که مادر شدن را در گذشته یک امتیاز برای خود میدانستند، از مسائل اقتصادی به عنوان دلایل کاهش بی میلی به فرزندآوری مهمتر هستند؛ برای پی بردن به این مهم کافی است به زندگی و فرزندآوری روستائیان توجه داشته باشیم که با آنکه مشکلات معیشتی آنان بیشتر تمایل فرزنددار شدن دارند.
در طبقه بالای جامعه که مشکلات اقتصادی ندارند هم بیمیلی وجود دارد، در این افراد نگرانیهایی از جمله اینکه فرزند مانع سفر، تفریح و آزادیهای فرد میشود مطرح می شود.
و البته نباید در این زمینه مشکلات اقتصادی خانوادهها را نادیده گرفت که بسیاری از خانوادهها فرزنددار شدن و یا افزایش فرزندان را دوست دارند اما ترس از آینده و مشکلات اقتصادی آنان را مانع بزرگ در این راه میدانند و به تک فرزندی بسنده میکنند.
در خصوص دیگر نگاه افراد به فرزند دار شدن، اینکه برخی افراد میگویند نمی خواهند یک موجود زنده را در این شرایط به دنیا بیاورند و از نظر خودشان دارند با عقلانیت تصمیم میگیرند، که علتهای فرهنگی و اجتماعی این پدیده نیز باید واکاوی علمی شود.