چند سال پیش، در صف پُست کتاب در نمایشگاه بینالمللی تهران بودم که فرصت گپی چند دقیقهای با یک استاد کُردِ دانشگاه ارومیه پیدا کردم. او از اوضاع و احوال فرهنگی علمی و جو عمومی همدان پرسید و من در آن فرصت کوتاه پاسخهای متناسب دادم. اما آخرین جملهاش که بعد از گذشت سالها هنوز در ذهنم نقش بسته است؛ این جمله بود که: "قدر همدان را بدانید، همدان تنها متعلق به شما نیست؛ آنجا نماد تمدن و فرهنگ ایران است". و البته جملاتش را با حس و حالی وطنپرستانه و از منظر یک دانشگاهی مطلع بیان میکرد؛ بماند که رشتهاش هم فنی بود، نه علوم انسانی و تاریخ.
مطلع این یادداشت را از این نظر با یک خاطره آغاز کردم که یادآور شوم؛ در عِرق و علاقه به سرزمین مادری، نبایست خود را در دام جغرافیای خاصی گرفتار کنیم و اگر میهندوستی ما منجر به تفرقه و احساس خودخواهی و برتریجویی قومی و منطقهای شود؛ فردا روزی که در اثر تراکم ندانمکاریهای اقتصادی و سیاسی، یکپارچگی وطن مورد تهاجم داخلی و خارجی قرار گرفت؛ سهم خود ما از بیتوجهی و ناتوانی در درک اهمیتِ موضوع ایراندوستی؛ شایسته شماتت و ملامت خواهد بود.
از زاویه مسئولیتپذیری ملی نیز برخی بیتوجهی و بیتدبیریها در زمینه وحدت ملی، منجر به لطمههایی جبرانناپذیر خواهد شد و در زمان بحرانهای احتمالی، اندوه و تأسف و هر نوع واکنشی خشمآلود و یا احساسی، نوشدارو پس از مرگ سهراب خواهد بود.
بنابراین اگرچه حادثه کوچکی را که در یک ورزشگاه و از زبان عدهای اندک بیان شده است؛ نباید بزرگتر از حد و قامتش تحلیل و بررسی کنیم؛ اما در جهانِ رسانهای شدة امروز؛ که تحولات سیاسی و اجتماعی حالت پروانهای گرفته است و خودسوزی یک جوان دستفروش در تونس، دستمایه و بنزینِ تحولات هرچند ناکام بهار عربی میشود؛ وظیفه هر ایرانیِ وطندوست و هر قلم به دست و صاحب اندیشهای است که با وسواس آگاهانه در خاموش کردن این گونه جرقههای نابخردانه و نیز تلاش مثبت در تحکیم میهندوستی و وحدت سرزمین ایران عزیز، به سهم خود نقشآفرینی کند.
انجام وظیفه دستگاههای سیاسی و امنیتی در تدبیر و مراقبت برای خاموش کردن چنین مشکلاتی که اساساً مدیریت آن مثل هر جای دیگر دنیا، بیشتر نرمافزاری و مبتنی بر محکمترین دلایل امنیتی است؛ هرچند لازم و کارآ و مفید است؛ اما سهم مهم پیشروان فرهنگ و دانش جامعه، از دانشگاهیان و معلمان و هنرمندان تا دانشجویان و اهالی رسانه در روشنگری، زمانشناسی، احترام قلمی و عملی به آداب و آیینهای قومی و اهتمام به وطندوستی در زمینه کاری خویش؛ خود مقوّم اصلی مباحث وحدت ملی و سرزمینی و پاسداری از تمامیت ارضی ایران است.
و سخن آخر دو بیت از قطعهای است که حزین لاهیجی، شاعر قرن دوازدهم در وصف "ممالکِ بهشت نشانِ ایران"، سروده است:
بهشت برین است ایران زمین/ بسیطش سلیمانْوشان را نگین
بهشت برین باد جان وطن/ مبادا نگین در کف اهرمن.
همین.