هفته گذشته، مانند هفتههای قبل، رئیسجمهور در جمعهایی حاضر و باز هم دیدگاههای خود را که ازقبل در انتخابات برای جمعآوری رأی مطرح کرده بود، باز هم مطرح کرد. تکرار دیدگاهها و نظرات در شرایطی که پزشکیان اکنون رئیسجمهور است، این انتقاد را بر او وارد میکند که اکنون زمان تبیین دیدگاهها نیست، بلکه زمان اجرای وعدههایی است که به مردم داده شده است.
وعدههایی که تنها توانست در کنار وعده دیگر داوطلبان در مجموع 50 درصد مردم را به پای صندوق رأی آورد و نتوانست 50 درصد دیگر را راضی به مشارکت در انتخابات کند. هر چند برخی از هماکنون اشتباه برداشت از وفاق را دلیلی بر افزایش اختلافات دولتمردان و طرفداران ارزیابی و نتیجه آن را کاهش مشارکت در انتخابات بعدی میدانند.
با این اوصاف، پزشکیان در جمع گزینشیها گفت: خیانتی بالاتر از این نیست که کسانی را بر سر کار بیاوریم که شایستگی ندارند. شخصی که هیچ یک از مراحل اداری را سپری نکرده، چطور میتواند مدیرکل یک سازمان شود؟ آیا میشود مسئولیت را به کسی بسپاریم که تجربه کافی ندارد؟ این سخنان بازتاب زیادی داشت، اما فارغ از این بازتابهای سیاسی که بیشتر جنگ قدرت قدرتطلبان است، آنچه قابل تأمل است رفتار دولتمردانی است که به سبب پیروزی پزشکیان مسئولیت گرفته و مسئول اجرای سیاستها و دیدگاههای دولت هستند. این رفتار بر خلاف دیدگاهی است که رئیسجمهور آن را خیانت خوانده است. در واقع میتوان آن را تداوم خیانت دانست و با ارزیابی این رفتارها به فاصله بین دیدگاه رئیسجمهور با برخی دولتمردان پی برد.
شاید مدیران ارشد دولت چهاردهم بتوانند انتصاب افراد بیتجربه و ناشایسته در همین دولت را نیز توجیه کنند که در مواردی انجام شده است، اما تداوم انتصاباتی که رئیسجمهور به آنها ایراد دارد، قابل توجیه نیست. بر اساس اصول منطقی، اگر انتصاب ناشایستگان بیتجربه خیانت است، تداوم همکاری با آنها در سمتهای مدیریتی، ارتقا آنها و اعتماد به آنها نیز خیانت است.
اتفاقی که در بسیاری از دستگاهها مشهود است و همین افراد بیتجربه و ناشایسته به دنبال اثبات خود به عنوان فردی با تجربه و شایسته هستند و در تمامی برنامهها با قرار گرفتن در کنار مدیران ارشد سعی دارند پیام ابقا و ماندگاری در مدیریتی که شایستگی آن را ندارند، ارسال کنند.
این افراد حتی حاضر هستند بدنامی و دریافت القابی چون چرخ و فلک، حزب بادی و مدیری برای تمام فصول را بپذیرند و همانگونه که از دولت قبل دفاع میکردند، با نسبتی بیشتر از دولت چهاردهم نیز دفاع کنند و هیچ احساس خیانتی هم نداشته باشند. اما آنها و مدیران ارشدی که به ابقای آنها نظر دارند، غافل از این مهم هستند که با امید مردمی که به تغییر رأی دادهاند، بازی کرده و به دولت و مردم خیانت میکنند. این فضا را رئیسجمهور میتواند تغییر دهد و آن اینکه بساط این تداوم خیانت تحت عنوان وفاق را بر هم زده و اجازه ندهد طرفداران دولت که شاهد این فاصله بین دیدگاه رئیسجمهور و عمل برخی مدیران ارشد دولت هستند، بیش از این ناامید شوند.
این ناامیدی دولت چهاردهم را در مسیر سختی که در آن قرار گرفته، تنها خواهد گذاشت و پیشبینی نتیجه تداوم خیانت چندان سخت نیست. در کنار این، لازم است به این نکته توجه شود که بسیاری از شایستگان با بیانصافی در حق آنها کنار گذاشته شدند تا این افراد ناشایسته مدیر شوند، اما اکنون کسی به فکر دلجویی از آنها و رفتاری شایسته با آنها نیست و همچنان آنها در نتیجه وفاق ناشایستگان با برخی مدیران ارشد دولت در کناری نشستهاند.
در اینجا نیز لازم است رئیسجمهور دستور دلجویی از این دسته از شایستگان و بازگشت آنها به مدیریت را صادر کند و به اعتبار و وزن دولت خود با استفاده از مدیران شایسته اضافه کند و نگذارد وزن دولت او در تعاملات وفاقی با تداوم خیانت بیش از این کاهش یابد.