تعداد آرای دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به ۳۰۱ رأی رسید تا او برای دومین بار بر کرسی ریاست کاخ سفید تکیه بزند.
دونالد ترامپ با کسب آرای لازم از الکترال کالج، برای بار دوم به کاخ سفید راه یافت و توانست با شکست کامالا هریس، به عنوان 47مین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا روز سهشنبه برگزار شد رقابتی که در چند ماه گذشته توجه همه جهان را به خود جلب کرد و همگان در انتظار تعیین رئیس کاخ سفید برای 4 سال آینده بودند.
این دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ خواهد بود که از ژانویه آغاز میشود. او در انتخابات گذشته در سال ۲۰۲۰ مقابل جو بایدن رئیس جمهور دموکرات فعلی آمریکا شکست خورده بود.ترامپ ۷۸ ساله در پایان دوره ریاست جمهوری خود ۸۲ ساله خواهد بود.
کامالا هریس نامزد دموکراتها که برای بسیاری از حامیان این حزب، در قامت نجات دهندهای جایگزین بایدن ۸۱ ساله شد، در رقابتی تنگاتنگ با دونالد ترامپ رقیب جمهوریخواهش قرار گرفت و کوشید ترامپ را در کارزار سیاسی انتخابات شکست دهد که در این امر ناموفق بود.
نقش ایران در سیاست خارجی آمریکا
پیشینه 4ساله اخیر دولت دموکرات بایدن حکایت از این واقعیت دارد که دو رقیب انتخاباتی در امتداد یکدیگر خواستی را پیرامون ایران برجسته کردهاند که از خاستگاه مشترک قدرت آمریکا برآمده و با وجود تلاش برای تبدیل کردن موضوع ایران به نقطه افتراق، به صورت توامان یک رویکرد مشترک را با اهرم فشار و تحریم دنبال میکنند.
این در حالی است که ایران همواره یکی از موضوعاتی بوده که نقش غیر قابل انکاری در سیاست خارجی آمریکا داشته است و بواسطه این نقش غیر قابل انکار، سیاستمداران امریکایی در تنور داغ رقابتهای انتخاباتی، دیدگاههای متفاوتی را به تناسب خاستگاه سیاسی خود درباره آن مطرح کردهاند. «هریس» و «ترامپ» نیز در رقابت انتخاباتی آمریکا هر یک به نحوی متفاوت به موضوع ایران پرداخته و نسبت خود با آن را در پوستهای از وفاداری به میراث «بایدن» یعنی حمایت از سیاست مذاکره و از سوی دیگر در تأیید تداوم بخشی سیاست مواجهه علنی با ایران در قالب فشار و تحریم مشخص کردهاند.
سیاست ترامپ در برابر ایران
اما «ترامپ» که به سیاستی با «حاصل جمع صفر» اعتقاد دارد و معتقد است دنیا میان برندهها و بازندهها تقسیم شده است، پیشتر در دوره 4ساله ریاست جمهوری خود در حالی کلید خروج از برجام را زد که سعی داشت پرونده هستهای را با استانداردهای ذهنی خود حل و فصل کند. این چنین بود که او پیگیر سیاستی ژلاتینی برای فرسوده سازی ایران شد که پشتوانهای جز حرکات ایذایی نداشت.
هرچند این سیاست فارغ از چالشهای اقتصادی برای ایران نبود اما ترامپ در مسیر اجرای آن روی آستانه تحمل تهران حسابی باز نکرده و برای آلترناتیوهای آن در مواجه با سیاست بحران سازش چاره جویی نکرده بود.
تداوم بازی سازی آمریکا در خاورمیانه
نسبت دیگر تهران و واشنگتن در روند مناسبات چند دههای خود در بطن معادلات پیچیده خاورمیانه تعریف می شود؛ جایی که شبح جنگ بر سر ایران و اسرائیل سایه انداخته و دستیابی جمهوری اسلامی ایران به پیشرفتهترین سطح از فناوری موشکی موازنه قدرت نظامی نوینی را در غرب آسیا حاکم ساخته که کار را برای محقق کردن اوهام تلآویو دشوار کرده است.
لابیهای یهودی و مجموعههای وابسته به اسرائیل به رغم تفاوت معنادار درون حزبی خود که در قالب 2گروه آیپک (حامی رویکرد سخت) و جی استریت (حامیان رویکرد نرم و طرفدار توافق هسته ای با ایران) بروز یافته است، به طور عمومی به عنوان پایگاه اجتماعی حزب دموکرات ایفای نقش کردند.
با چنین پایگاهی و پیشینه سیاستهای سختگیرانه دولت «بایدن» به بهانه پرونده هستهای در اجماعسازی علیه ایران و تداوم آن در یک سال اخیر که در تجهیز و حمایت نظامی اسرائیل در کشاکش اوج گیری بحران نظامی با ایران بازتاب یافت، گروهها و جریانهای افراطی تلآویو نسبت به ادامه «بازی سازی» خاورمیانهای «هریس» به بهانه حل مناقشه فلسطین و پررنگ کردن موضوعاتی چون حقوق بشر و برنامههای موشکی ایران امیدوار شده اند.
اما این در حالی بود که سعی ترامپ برای ترغیب افکار عمومی لابیهای اسرائیلی در ساختار داخلی آمریکا که در حمایتهای اخیر او از تهدیدات نظامی نتانیاهو علیه ایران بروز یافت، تردیدهای تل آویو را مبنی بر اینکه او می تواند گزینه بهتری نسبت به «هریس» برای حفظ امنیت اسرائیل به ویژه در برابر ایران باشد، از میان برد.
بهویژه آن که اسرائیل با وقوف به اینکه به تنهایی در هیچ جنگی با ایران پیروز نخواهد شد، میکوشد بهانهای برای کشاندن امریکا به جنگ با ایران ایجاد کند تا در سایه آن هدف خود را به دست ارتش امریکا محقق کند.
اما تمایل بیشتر رهبران اسرائیل به ترامپ به پشتوانه گامهای پرهزینهای است که او در نخستین دوره ریاست جمهوریاش برداشت؛ زمانی که سفارت ایالات متحده را به شرق بیت المقدس منتقل کرد، حاکمیت ادعایی اسرائیل بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخت، از توافق هسته ای ایران خارج شد، توافق ابراهیم را که به واسطه آن بخشی از روابط بین اعراب و اسرائیل عادی شد، بازتعریف کرد و طرح صلح پیشنهادی کشورهای عربی که در قابش تشکیل کشور فلسطینی تعریف و برنامههای نتانیاهو برای الحاق بخشی از کرانه باختری نادیده گرفته میشد، به فراموشی سپرد.
با همه اینها و در شرایطی که حقیقت گفتمان سیاسی و جهتگیری انتخاباتی ترامپ، فضای بینالمللی را درمقابله با کشورهایی همانند ایران تحت تأثیر قرار می دهد اما سیاستی که او در ماههای اخیر در بازنگری برای پایان دادن به جنگهای پرهزینه در آوردگاه انتخاباتی اخیر مطرح کرد، تأیید کننده این نظر بود که در صورت پیروزی، صرف نظر از تمرکز نگاهی که به مسائل داخلی آمریکا خواهد داشت.
بهویژه آن که ترامپ پنهان نکرده است پیامدهای انحراف آریستوکراسی به اولیگارشی بر خاستگاه سیاسیاش برای او هیچ اهمیتی ندارد مگر آن که از رهاورد آن، بتواند میلیاردها دلار از ثروت دیگر کشورها را جذب اقتصاد آمریکا کند.
با چنین نگاهی می توان انتظار داشت نمایش خاورمیانهای او همچنان اجرای توافق آبراهام با برجسته سازی انگاره امنیتی سازی ایران را دنبال کند و سعی بر مخاطرهآمیز نشان دادن جمهوری اسلامی ایران برای خاورمیانه داشته باشد اما نه لزوماً با پرداخت هزینه جنگ افروزیهای نخست وزیر جنگ طلب تل آویو؛ حال آن که بر اساس آنچه خاورمیانه در بیش از یک سال اخیر از سر گذارنده به نظر میرسد که این خیز ترامپ تنها در حد یک نمایش باقی بماند.
بنابراین هنگامی که تب انتخابات فرو نشست، ترامپ در کاخ سفید به تمام و کمال با مسأله ایران مواجه شد و مؤسسات نقشهای خود را در سیاست واشنگتن بازپس گرفتند، آن گاه برای تل آویو مشخص خواهد شد که آیا به درستی روی او حساب باز کرده است یا نه.