"عزیزان موسم جوش بهاره
چمن بر سبزه، صحرا لالهزاره
دمی فرصت غنیمت دان در این فصل
که دنیای دنی بیاعتباره"
بهاریهام را گزینش این دو بیتی از بابای همدانی، طاهر صمدانی آغاز میکنم که دعوتمان میکند به دم غنیمتشماری و بهرهمندی از فرصت سبزه و گل و آب روان در جوشش بهاران.
پنجره بهار ١٤٠٣ در حالی رو به ما باز میشود که انبوهی از آوار نگرانی و اضطراب، که از نارضایتی معیشتی و سایر مشکلات اجتماعی و سیاسی برخاسته است، دل و دماغی برای آغوشگشایی به رویِ شکوه طبیعت و رقص و ناز سبزه و گل باقی نگذاشته است.
با این حال انسان ایرانی که نافش را با نو شدن سال در بهار بریدهاند، با این همه احوال سخت و صعب میداند که نیازمند پناه بردن به دامان طبیعت و بهار و آب زدن راهِ شکوفه و آواز خوش هَزار است و چون پدران و اجدادش آویختن به ریسمان نوروز را مایه دوام، بقا و تابآوری میپندارد.
در پهنا و درازای تاریخ بهار و نوروز رمز استقامت و ایستادگی مردمان فلات ایران بوده است و آنچه امروز ایران فرهنگی نام گرفته است به بوی بهار و نوروز و فرهنگِ برآمده از انتظارِ نو شدن و تغییر حال و احوال، باز زنده و استوار مانده است.
نگاه کنید به تازشها و ایلغار ستمگران و فاتحان در تاریخ رنجبار این میهن، تا دریابید در شبهای تار و تیره و سکوتهای عمیق و نالههای پنهان در گلوی خرد و کلان، چگونه "نوروز" به دادشان رسیده و مایه و پایه شکوفایی امیدها و آرزوهایشان برای دستیابی به رهایی و نوسازیهای درونی و برونی شدهاست.
کدام ملت را سراغ دارید که از این همه رنج و محنتِ تاریخی سربلند بیرون آمده و ققنوسوار از خاکستر خویش پروازکنان به در آمده باشد.
با این وصف، این سنت نیکوی نیاکانی، امروز بیش از هر زمانی به پاسداشت و گرامیپروری نیازمند است؛ و درستتر آن است که بگوییم، این ماییم که دست نیازمان به درگاه نوروز و برکات، بخشایش و کرم اوست؛ آن گونه که فرخی سیستانی گفته است:
"کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی"
برایتان سالی پر از برکت و گشایش کارها و سراسر خوشیمنی و شکوهمندی آرزو میکنم. همین.