سوگند حاجیشفیعی-خبرنگار همدانپیام: عاقد: عروس خانم برای بار سوم عرض میکنم آیا وکیلم؟
عروس:(با تمام احساسات پاک دخترانهاش و تصورش از زندگی عاشقانه با مرد رؤیاهایش) با ذوق و صدای لرزان میگوید با اجازه بزرگترها بله.
و صدای دست و کِلزدن و هلهله زنان بلند میشود.
نوبت بله گرفتن از داماد میرسد
عاقد: آقای داماد وکیلم؟
داماد:(با حس غرور برای رسیدن به معشوقهاش و در خیال خوشبخت کردن آن) بله.
نقلونبات بر سر عروس و داماد میریزند و اطرافیان خوشحال و شیرینی به دست آرزوی خوشبختی برای عروس و داماد میکنند و پدر و مادرها هم که آرزویشان دیدن چنین روزی بود اشک شوق میریزند.
نوبت به امضاهای معروف سرعقد میرسد. دختر و پسر صفحات سند ازدواج(عقدنامه) را که اکثراً برای اولین بار میبینند با هیجان خاص و با عشق، بدون مطالعه و کنجکاوی یکی پس از دیگری پای تمام تعهدات را امضا میکنند. صفحاتی که هر بند آن شرایط و تعهداتی را گوشزد میکند که در طول زندگی و در خانواده و اجتماع و در دوران تحصیل و دانشگاه هم به چشممان نخورده و اگر هم خورده سرسری و بیاعتنا از آن گذر کردیم و جالبتر زمانی است که دفترخانه و عاقد وقت قبلی را برای عقد بعدی دادهاند و بنابر عادت و یا ضیقوقت صفحات را بدون توضیح ورق میزنند و فقط با انگشت اشاره جای امضای زوج و زوجه را نشان میدهند و فرصتی برای شرح بندهای این سند مهم و مطالعه عروس و داماد را ندارند که البته اگر فرصتم داشتند عروس و داماد در این شرایط رؤیایی تمرکز مطالعه را نداشتن چراکه آنها در فکر سریع امضا کردن و رسیدن به مراسم و گرفتن عکسهای یادگاری و سلفی جهت ثبت این لحظات زیبا و گذاشتن پست و استوریهایشان هستند.
بعد از پایان مراسمها از فردا یا علی میگویند و عشق را آغاز میکنند.
کاش این جمله اینچنین جا میافتاد "یا علی گفتیم و پذیرش تعهد و مسئولیت زندگی همراه با عشق آغاز شد"
تازه بعد از علنی شدن تمام موارد نوبت به رسم رسومها میرسد و این آغاز اصلی شکلگیری روابط خانوادهها است که در ظاهر ساده، اما در باطن مسألهای مهم است که نمیدانم چرا در اذهان عمومی عادی و ساده تلقی میشود در حالی که اگر نگاهی ریزبینانه به موضوع شود معلوم میشود که سرآغاز بروز اختلافات است. ای کاش قانونگذار این موارد را به صورت قانون و اجباری برای خانوادهها تعیین میکرد که در زمان خواستگاری جزء مسائل مهم تلقی شود و خانوادهها به سادگی از کنار آن رد نشوند.
حال در ادامه به شرح مختصری از این مسائل میپردازیم که متوجه شویم این مسائل به ظاهر جزئی چطور سرآغاز به وجود آمدن مشکلات بزرگ در آینده میشوند.
خانواده داماد: ما برای این موضوع چنین رسمورسومهایی را داریم!!
خانواده عروس: چنین رسومهایی در طایفه ما سندیت ندارد و انتظار رسمهای دیگری از خانواده داماد داریم!!
خانواده داماد: این رسمها قدیمی شده!!
خانواده عروس: چطور رسمهای قدیمی شما پابرجاست، اما رسمهای ما قدیمی شده!!
خانواده داماد: از قدیم رسم خرید جهیزیه با خانواده عروس بوده!!
خانواده عروس: خرید همه وسایل در توان ما نیست زندگی هر 2نفر است و باید هر دو برای تشکیل زندگی زحمت بکشند و تا مشخص نشدن وضعیت مسکن داماد ، نوع و خرید وسایل جهیزیه هم معلوم نمیشود!!
خانواده داماد: باید زودتر اعلام میکردین تا جور دیگری تصمیم میگرفتیم!!
بحثهایی از این قبیل که در نهایت ترکش آن به عروس و داماد میرسد.
عروس: خانواده تو با من با نیش و کنایه صحبت کردند
داماد: دخالتهای بیمورد خانواده تو نیز زندگی آینده ما را تحتتأثیر قرار میدهد.
بحثها و دخالتها و حواشی از همان روزهای نخست زندگی آغاز میشود، این نبود شفافسازی در بین خانوادهها که به ظاهر مشکلساز نخواهند شد، اما در بیشتر مواقع آغاز بحثهای جدی و خستهکننده که گاهاً نگرانکننده برای عروس و داماد خواهد بود و منجر به اختلاف در بین آنها میشود که تازه به این فکر میافتند که آیا انتخاب من درست بوده؟ چرا از همان روزهای ابتدایی به این مسائل مهم توجه نکردیم؟
بهتر است تمامی این مسائل ریز و از پیش و پا افتاده در دوران آشنایی و قبل عقد مطرح میشدند تا خانواده هر 2نفر با یکدیگر به یک اتفاقنظر میرسیدند.
چقدر خوب میشد اگر مکان و یا ارگانی بود مثل دفترخانهها و یا مراکز مشاوره که به صورت کتبی و رسمی همه موارد و شرایط ازدواج و زندگی زوجها(قبل از عقد) در سندی همچون سند ازدواج، درج و ثبت میشد، مواردی که در بسیاری از مواقع از نظر خودمان جزو مسائل اصلی تشکیل زندگی زناشویی به شمار نمیآید.
وقتی شناختی از شخصیت و خصوصیات فردی و روانشناسی خودمان نداریم چطور به فردی که قرار است شریک زندگیمان شود بگوییم که این معیارها برایمان مهم است و این انتظارات را از همسر خود داریم!!
به خاطر آموزش ندادن مهارتهای زندگی و رفتارشناسیها و تفاوتهای بین زن و مرد است که در بسیاری مواقع به مشکلات جدی دچار میشویم.
در آن زمان که مشکلات برای زن و مرد جدی و غیر قابل تحمل میشود و تفاوتهای شخصیتی و فرهنگی و... خودشان را نشان میدهند تازه آنجا امضاهای عقدنامه را که با عشق و بدون مطالعه امضا شد حالا یکییکی و بند بندش مهم میشوند و تعهداتش دست و پاگیرت میکنند و در آن لحظه میگویند که خودت همه این تعهدات را امضا کردی و پذیرفتهای!
آقای قاضی: مشکل شما چیست؟
زوج/زوجه:
■ همسرم مرا درک نمیکند و همین رفتارش سبب شده است که در زندگی مشترک خود احساس خستگی و افسردگی کنم تلاشم برای ادامه دادن یکطرفه و بیهوده است.
■ همسرم مدتی است من را ترک کرده و به مسئولیتهایی که باید در قبال همسرش انجام دهد بیتوجه است
■ ما مدتهاست فقط یک همخانه هستیم و هیچ احساسی بین ما نیست
■ خانواده همسرم در زندگیمان دخالت میکنند و همسرم را یاد میدهند
■ همسرم کار و دوستان و خانوادهاش را به من ترجیح میدهد
آقای قاضی:
- قانونی برای تفاهم نداشتن و درک نکردن همسر وجود ندارد مگر شامل بند2عقدنامه است که در آن ذکر شده که سوءرفتار و یا سوءمعاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل کند میتوانند با درخواست طلاق به زندگی مشترک خود پایان دهند.
تقریباً بیشتر حقوقدانها و مشاوران خانواده بر این نكته اتفاقنظر دارند كه داشتن شروط ضمنعقد از داشتن مهریههای سنگین بهتر است چون شروط ضمنعقد تلاشی است برای برابری حقوق زن و مرد، اما مهریه پولی است كه زیاد هم نسبت به وصول آن نمیتوان امیدوار بود.
به راستی چرا در دانشگاه توانستیم معادلات سخت دیفرانسیل را حل کنیم، اما در معادلات به ظاهر راحت زندگیگیر کردیم و آمار طلاق و تفاهم نداشتنهای زوجین و طلاق عاطفی در جامعه ما رکورد شکسته (بماند که این روزها مسائل اقتصادی و مالی و بیکاری و... عامل بسیاری از جداییها شده است).
در نظام آموزشی ما یعنی زندگی و مهارتهای زندگی کردن ارزش چند واحد گذراندن در مدارس و دانشگاههای ما را نداشت؟
و ای کاش مسئولان نظام آموزشی در زمینه فرهنگسازی موضوع مهم ازدواج و مهارتهای زندگی تأملی داشته باشند، به امید آن روز که فرزندان نجیب و کمتوقع ایرانزمین با آموزش و شناخت کامل، زندگی مشترکشان را با کیفیت هر چه بهتر آغاز کرده و پای تمام مسئولیتها و تعهدات در قبال همدیگر بایستند و فراز و نشیبهای زندگی را در کنار هم و با همان عشق روزهای اول سپری کنند.