طلاق از نظر لغوي به معني رها شدن و در اصطلاح عبارت است از پايان دادن زناشويي و از نظر حقوقي يعني پايان دادن به يك عقد و قرارداد دوطرفه بين زوجين است كه در سالهاي اخير به خاطر عوامل تأثيرگذار به يك معضل بزرگ اجتماعي تبديل گرديده است. پديده طلاق كه در سالهاي گذشته در بين ايرانيان به خاطر فرهنگ و تأثيرپذيري از احاديث و روايات معصومين(ع) امري بسيار قبيح و زشت به شمار ميرفت، حالا به يك امري ساده و راحت تبديل شده است كه بنيان خانواده را به شدت تهديد ميكند. طلاق هرچند به موجب قانون و فقه حق مرد است و او ميتواند به موجب ماده 1133 قانون مدني با رعايت شرايطي همسرش را طلاق دهد وليكن زن ميتواند در صورت تحقق شرايط مقرر در مواد 1029، 1119، 1129، 1130 ق.م از قبيل غايب مفقودالاثر بودن مرد به مدت 4 سال تمام، دادن وكالت براي طلاق به زوجه، استنكاف مرد از پرداخت نفقه همسر و عسر و حرج و... از دادگاه تقاضاي طلاق نمايد و دادگاه در صورت حصول آن شرايط مرد را مجبور به طلاق زن مينمايد كه به اين نوع طلاق، طلاق قضايي نيز گفته ميشود.
حسب آمار و تحقيقات به عمل آمده و نظريه كارشناسي اجتماعي، اعتياد به عنوان عامل تشديدكننده عوامل مؤثر بر طلاق از قبيل بيكاري، مشكلات اقتصادي، ارضانکردن نيازهاي روحي و رواني، ارضانکردن نيازهاي جنسي، عسر و حرج و... نقش بسزايي در وقوع طلاق و ازهمپاشيدگي خانوادهها دارد. احساس گناه، احساس تنهايي، انزوا و اختلال در هويت اجتماعي، مشكلات اقتصادي، ايجاد خانوادههاي ناتني و اضطراري، مشكلات تربيتي فرزندان، فحشا و فساد از جمله پيامدهاي منفي طلاق بر فرد، خانواده و اجتماع ميباشد.
* علي عارف